eitaa logo
مبین
129 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
211 فایل
دسترسی به مطالب محتوایی از سایت : Www.serajnet.org Www.monirnet.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💢🔰💢🔰💢🔰💢🔰💢🔰💢🔰 اگــر کسی صدای رهبــر خود را نشنود... به طور یقین صدای امام زمـان(عج) خود را هم نمی‌شنود... و امروز خط قرمــز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبری نظام باشد.. ...کو گوش شنوا
💠امام صادق علیه السلام فرمودند: مرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می‌شود ، شادمان می‌گردد ، همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد. 📚الفقیه، ج۱،ص۱۱۷ پنج شنبه است ... شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه در گذشتگان بخوانیم فاتحه مع الصلوات...
🏴🏴🏴🏴 *عزای شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام اله علیه* سخنران: سردار باهک مداح: سید امیر حسینی زمان: پنجشنبه ۱۸ دی ماه ساعت ۱۸:۳۰ مکان: گرمدره، خ شهید کشاورز، سوله ورزشی امام رضا علیه السلام مهمان سفره حضرت خواهیم بود.. ۱۲۷_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام ۱۲۸_ام_البنین_سلام_الله_علیه
💠امیرالمؤمنین علیه السلام درنهج البلاغه می فرمایند: 🔹 كارگزاران دولتی را از ميان مردمی با تجربه و با حيا، از خاندانهای پاكيزه و با تقوی، كه در مسلماني سابقه درخشانی دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامی تر، و آبرويشان محفوظ تر، و طمع ورزيشان كمتر، و آينده نگری آنان بيشتر است. 📚نهج البلاغه،نامه۵۳
برش هایی از 📚" پرواز بغداد - بهشت" (۱) 🍂🌺🍃زندگی نامه 🍃🌺🍂 مأمور اداره‌ کل آمار و ثبت‌احوال روی شناسنامه نوشت: اول فروردین ۱۳۳۵؛ درحالی‌که دو سال از این تاریخ می‌گذشت. چیزی به نوروز ۱۳۳۷ نمانده بود. ( تاریخ دقیق تولد: بیستم اسفندماه ۱۳۳۷) 🌾«قاسم» فرزند «حسن» در دامان «فاطمه» گریه می‌کرد؛ امّا بقیه خوشحال بودند، هیچ‌کس باور نمی‌کرد شصت‌ویک سال بعد، قاسم در حین شهادت بخندد و میلیون‌ها آدم در سراسر جهان، گریه ‌کنند! 🌱قاسمِ حسن، اهل رابُر کرمان بود؛ جایی بین کرمان و بندرعبّاس. او در قـلب نقشۀ ایران و در روستای قنات ملک در دامنۀ تپه‌ها به دنیا آمد. 🍃به روایت جدّ سلیمانی‌ها، امیرمحبّت، فرزند امیر کمال از عشایر خمسۀ فارس و از سرداران سپاه نادرشاه افشار بود. 🍂در سال ۱۳۴۹ درحالی‌که درس‌های دبستانش تمام‌شده بود؛ مجبـور شد برای گذران زندگی، به‌عنوان کارگر ساختمانی به کرمان برود. 🔸چند سال بعد که دیپلمش را گرفت، به استخدام اداره آب کرمان درآمد. سال ۱۳۵۵ بود و هنوز شعلـه‌های انقلاب اسلامی، فراگیـر نشده بود. دو سال بعد که انقلاب پیـروز شد، حـال و هوای قاسم هم تغییر کرد. دیگر نمی‌توانست صبحِ زود به اداره آب برود و عصرها بی‌خیـال دربارۀ اتفاقـاتی که در تهـران و شهرهای دیگر می‌گذشت، به خانه‌اش برگردد. شایـد بشود بیست‌وچهارم آذرماه ۱۳۵۷را که در مسجد امام (ملک سابق) کرمان با حضور حجت‌الاسلام حجتی کرمانی اجتماع عظیمی ‌برپا و پس‌ازآن راهپیمایی مردم با مخالفت و خشونـت مأمورین ستـم‌شاهی روبه‌رو شد، عامل مهمی ‌در شعله‌ورشدن آتش انقلابی‌گری حاج قاسم دانست. در این درگیری «فرامرز دادبین»، «غلام‌حسین مهدوی» و «سیدحسین حسینی» به شهادت رسیدند و شماری هم زخمی شدند. ادامه دارد...
برش هایی از 📚" پرواز بغداد - بهشت" (۲) 🍂🌺🍃بخش دوم زندگی نامه 🍃🌺🍂 🍃آذر و دی به بهمن‌ماه رسید و روزبه‌روز حاج قـاسم خودش را بیش‌ازپیش پیدا و نسبتش را با انقلاب اسلامی ‌شفاف‌تر می‌کرد. 🔺 روزهای گرم سال ۱۳۵۹ رسیده بود که تصمیم گرفت کار و بارش در ادارۀ آب را برای دیگران بگذارد و برود سراغ سپـاه ‌‌پاسداران که به‌دستور امام خمینی (قدس‌سره) همچون دیگر استان‌ها و شهرستان‌ها، در کرمان شکل‌گرفته بود. 🍂هرچند مسئول ثبت‌نام سپاه کرمان جهت عضویت حاج قاسم در سپاه، به‌دلیل داشتن موهای بلند فِر و پوشیدن لباس آستین‌کوتاه و وضعیت ظاهری‌اش موافقت نمی‌کرد ولی بالاخره تابستان سال ۱۳۵۹عضو سپاه کرمان شد و به‌دلیل آمادگی جسمانی که براثر ورزش پرورش اندام به‌دست آورده بود، عضو واحد آموزش و مربّی پادگان آموزشی قدس کرمان گشت و در پـادگان مشغول به کار شد. 🍂 همان سال به‌همراه گروهی از پـاسداران کرمانی، مدّتی در پادگان امام علی علیه‌السلام تهران دورۀ آموزشی دید و در اینجا شاگرد تکاور نامداری چون (شهید) محمّد ناظری بود. 🔸 حاج قاسم هر آنچه از اصول نظامی‌گری را در چَنته داشت، مدیون استاد خود می‌دانست. بعد از شهادت استادش در منزل ایشان حضور یافت و گفت: 🌷«بـزرگ‌ترین ویژگی شهید نـاظری این بود که در این سال‌ها از ابتدای انقلاب تاکنون، از سال ۱۳۵۹ که بنـده نیـروی آموزشی ایشان بودم، هیچ تغییـری یا خستگی در ایشان به‌وجود نیـامد. همیشه پـرکار و درصحنه و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سخت‌ترین کارها را به‌عهده می‌گرفت. ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که شهید ناظری در آن شریک نبوده باشند.»🌷
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت"(۳) 🍂🌺🍃 بخش سوم زندگی نامه 🍃🌺🍂 🍃 حاج قاسم که لباس سبز پاسداری از انقلاب و اسلام را به تن کرده بود، شبانه‌روزی وقت خود را صرف آموزش نیروها نمود. در حین آمـوزش برای اولین بار براثر تیراندازی سهوی یکی از نیروهای آموزشی مجروح شد. 🔸در عملیات کرخه‌ نور نیز از ناحیۀ دست راست جراحت دید. در عملیات طریق‌القدس؛ فرماندۀ دو گردان از رزمندگان کرمانی بود که شب اول عملیات براثر شلیک خمپـارۀ دشمن به‌شدّت صدمه دید. ابتدا به بیمارستان نادری اهواز و پس‌ازآن به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد. 🍂هنوز کاملاً بهبـود نیافته بود که به جبهـه و نزد حسـن بـاقری که در عملیات طریق‌القدس با وی آشنا شده بود، برگشت. 🔺باقری او را به جبهه شوش فرستاد. مدّتی معاون مسئول خط در جبهۀ شوش بود. هم‌زمان با تشکیل تیپ‌های جدید سپاه، باقری وی را به مقر گُلف؛ پایگاه منتظران شهادت فراخواند. خطی در ارتفـاعات چاه نفت تحویل حاج قاسم شد تا به‌اتفاق دیگر رزمندگان کرمانی عملیات فتح‌المبین را در جبهۀ دشت عبّاس انجام دهد. 🔺 وی نخست دو گردان از نیروهای کرمانی و بعد دو گردان دیگر را به دوکوهه آورد و تیپ ثارالله را تشکیل داد. ↙️تیپ ثارالله در عملیات فتح‌المبین، الی‌بیت‌المقدّس و رمضان حضور موفقی داشت. 🌱 بعد از عملیات رمضان تیپ ثارالله، به نفت شهر رفت. در آنجا عملیاتی انجام نشد. مهرماه سال ۱۳۶۱، در گیلانغرب بنا به تدبیر اداره‌کنندگان جنگ، تیپ ثارالله به لشکر تبدیل شد. حاج قاسم تا پایان جنگ فرماندۀ لشکر بود و توانست عملیات‌های موفق و بزرگی همچون والفجـر ۸ و کربلای ۵ را به سرانجام بـرساند. بعد از جنگ حاج قاسم، فرماندۀ سپاه هفتم صاحب الزمان عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه‌الشریف و سپس مجدداً فرماندۀ لشکر ۴۱ ثارالله شد. ادامه دارد...
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت" (۴) 🍂🌺🍃بخش چهارم زندگی نامه 🍃🌺🍂 🍃حـاج قـاسم دربارۀ عضويتش در سپاه مي‌گويد: «من قاسم سلیمانی فرماندۀ سپاه هفتم صاحب‌ الزمان عجل‌الله‌‌‌تعالی ‌فرجه‌الشریف کرمان هستم. ...دیپلم هستم و دارای همسـر و دو فرزنـد، یکی پسر و یکی دختر. 🔺قبـل از انقلاب در سازمان آب کرمان به استخدام درآمدم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خردادماه سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم. ❌با شروع جنگ و حملـۀ عـراق به فرودگاه‌های کشور، مدّتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می‌کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود سیصد نفر بودند عازم جبهه‌های سوسنگرد شدیم و به‌عنوان فرماندۀ دسته مشغول به کار شدم. 🔺در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری می‌دانستم، امّا در اولین حمله‌ای که انجام دادیم موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جادۀ سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن‌ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصوّر غلطی که از دشمن در ذهن داشتم، از بین برود. 🔸 یادم می‌آید که پس‌ازاین حمله، شب‌ها وارد مواضع عـراقی‌ها می‌شدیم. 🌷دوستی داشتم به‌نام «حمید چریک » که بعداً به شهادت رسید. حتی برخی مواقع با موتورسیکلت، خود را به خاک‌ریزهای عراقی‌ می‌رساند. آن موقع که به جبهـه می‌آمدم، اصلاً بحث اینکه جنگ چند سال طول می‌کشد و این حرف‌ها مطرح نبود، امّا هیچ‌کس هم انتظـار نداشت جنگ در همان سال به پایان برسد. اگر کسی هم می‌گفت جنگ ممکن است مثلاً شش سال طول بکشد، باور نمی‌کردیم. ولی در طول جنگ انتظـار هشت سال را برای ادامه جنگ داشتیم. ↙️شوق و علاقه زیادی به طرح‌ها و مسائل نظامی داشتم و علاقه‌مند حضور در جبهـه بودم و درست به‌دلیـل همین علاقه بود که با یک مأموریت پانزده روزه وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم .» ادامه دارد...
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد- بهشت"(۵) 🍂🌺🍃بخش پنجم زندگی نامه🍃🌺🍂 🍃حاج قاسم پیش از مربّی‌گری در پادگان آموزشی قدس کرمان، مدّتی نیز در کردستان مقابل جدایی‌طلبان جنگیده بود. وقتی از مهاباد بازگشت، مسئولیت پادگان قدس سپاه کرمان را بر عهده گرفت. 🇮🇷جنگ آغازشده بود و حاج قاسم در اولین گام چندین گروه از نیروهای کرمانی را آموزش داد؛ نیروهایی که قرار بود عازم جبهه‌های جنوب شوند. کمی بعد یعنی در سال ۱۳۶۰ خود نیز عازم سوسنگرد شد و در محور مالکیه مقابل بعثی‌ها جنگید. 🔸حاج قاسم دربارۀ این دوران و نقش شهید حسن بـاقری در ماندگاری‌اش در جبهۀ نبردِ دوران دفاع مقدّس چنین می‌گوید: 🍂«حسن به جبهه‌ها سرکشی می‌کرد... از احترامی که به او می‌گذاشتند، با توجه به اینکه صورت حسن کم مو بود، فکر می‌کردم پسر آقای هاشمی رفسنجانی است. تا اینکه در شبِ قبل از عملیات، جلسه‌ای گذاشته شد و فرماندهان گردان‌ها در سالن نمازخانه جمع شدند. در آنجا دانستم که مسئول اطلاعات - عملیات جنگ است. ...من از همان ابتدای سال ۱۳۶۰، مجذوب حسـن شدم. شاید یکی از عللی که باعـث شد از رفتن، صرف‌نظر کنم و در جنگ ماندگار شوم، شخصیّت حسـن بود.» بدین ترتیب حاج قـاسم در جبهـه‌ها ماندگار شد و پس‌ازآن با تشکیل تیپ۴۱ثارالله که بعدها به لشکر ارتقاء پیدا کرد، در عمدۀ عملیات دوران دفاع مقدّس حضوری پررنگ داشت. 🚩این لشکر، در طول جنگ ایران و عراق در عملیات مختلفی همچون؛ 🇮🇷 ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین، الی‌بیت‌المقدّس، رمضان، کربلای ۱، کربلای ۴، کربلای ۵، خیبر، بدر، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۳، والفجر ۴، والفجر۸، نصر ۴، نصر ۵، بیت‌المقدّس ۴، بیت‌المقدّس ۷، والفجر۱۰، مرصاد و... حضور داشت. 🍂در عملیات نصر ۵ که بعد از عملیات نصر ۴ و در خرداد و تیرماه سال ۱۳۶۶ انجام شد، یگان تحت فرماندهی حاج قاسم مورد حملۀ شیمیایی دشمن قرار گرفت..
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت"(۶) 🍂🌺🍃بخش ششم زندگینامه🍃🌺🍂 🍃جايي نيست كه نامي از حاج قـاسم در ميان نباشد. صحبت از عـراق، سـوريه، افغانستـان، لبنـان و... كه مي‌شود نام او در ذهن‌ها تداعي مي‌شود. شنيدن نام حـاج قـاسم در راهبردي‌ترين قلمروها ديگر عادي شده است. سايۀ وی بر همه‌چيز مستولی شده، از ميدان ورزش تا عرصۀ سيـاست، از ميـدان جنگ تا سالن‌هاي سينمـا. از صحن سازمان ملـل در نيويورك تا روستاي قنات ملك كرمان. از كنگرۀ آمريكا تا مجلس عـراق. حـاج قـاسم همه‌جا هست. از كـاخ كِرملين تا اردوي راهيان نور، از موصل تا سالن برگزاري سالگرد شهيد الله‌دادي، از حلب تا كرمان. 🍂🗞در رسانه‌ها نيز ديده مي‌شود. از فـاكس نيوز تا العربيه. از بلومبرگ تا الجزيره. تيتر صفحۀ يك نيوزويك و نيويوركر مي‌شود. 📻📺 در برنامه‌هاي سياسي هم حضور دارد، از صداي آمريكا تا بي‌بي‌سي و شبكـۀ خبـر خودمان. همه‌جا و همه‌جا هست بي‌آنكه بتوان او را يافت. چه آنكه اگر آمريكايي‌ها مي‌توانستند او را بيابند، به‌دستور كنگرۀ آمريكا، ترورش مي‌كردند. 🔺رسانه‌هاي غربي او را با هركول و جورج كلوني و قهرمان‌هاي هاليوود مقايسه مي‌كنند. عنوان «فرماندۀ سـايه» عنواني است كه نيويوركر به او داد. فاكس نيوز نيز مدام بر اين عبارت تأكيد مي‌كند؛ ژنرال سايه، مرد اول سياست‌هاي ايران، قدرتمنـدترين مأمـور مخفي غـرب آسیا و... همه عناويني است كه براي حاج قاسم به‌كار برده مي‌شود. البته چيزهايي كه مي‌گويند، اشتبـاه نيست؛ اما آن‌ها از درك صحيح حـاج قـاسم و انگيزه‌اي كه او را پيش مي‌برد، عاجزند. این یک تقـابل است؛ تقـابل بین تمدّن غـرب با پشوانۀ یهـودیت و تمدّن اسلامی. ادامه دارد...
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد بهشت" (۷) حـاج قـاسم فرمانده‌اي مـردمي است كه در ميان مـردم است، در مخفيگاه‌ها پنهان نشده و افراد زيادي او را مي‌بينند و خاطرۀ مشترك از ديدارش دارند. اگر قرار باشد به سراغ حاج قاسم بروي، زياد كار سختي نيست، چراكه هرروز با خيلي‌ها ديدار مي‌كند، در مجامع عمومي حاضر مي‌شود، سخنراني مي‌كند، در سالگردها و يادبود شهداء شركت مي‌كند. با عوامل فیلم بیست‌وسه نفر دیدار می‌کند. با مردم خوزستان زمانی که سیل خانه‌ها را فراگرفته بود همدردی و همراهی می‌کند. به دیدار خانواده شهداء می‌رود، از مادر سردار هور؛ شهید علی هاشمی دلجویی می‌کند. يكي از جوانان كرماني دربارۀ ديدارش با حـاج قـاسم مي‌گويد: «من و همسرم به‌خاطر مشكلات زندگي سخت دلگیر شده بوديم، مي‌خواستيم حاج قاسم را ببينيم. به تهران آمديم، قرار گذاشتيم و رفتيم پيش او. همسرم به‌واسطۀ دوستي پدرش با حاج قاسم به او مي‌گويد: «عمو.» پس از بيان مشكلات و درد دل به ایشان گفتم: «من دلم مي‌خواهد بروم سوريه، يك كاري بكنيد كه من هم بيايم.» حاج قاسم با لبخندي، در جوابم گفت: «اول برو همسرت را راضي كن. بعد هم برو آماده شو، اگر آماده شدي راه برايت باز مي‌شود.» درحالي‌كه مي‌خنديديم، گفتم: «حاج قاسم اگر منظورتان آمادگي نظامي است، من حاضرم.» در جوابم گفت: «نه، برو خودت را ازلحاظ روحي و معنـوي آماده كن. اين آمادگي خيلي سخت است.» اين روايتي بود كه اين جوان براي خيلي‌ها تعريف كرده و به آن‌ها نيز سفارش مي‌كند كه به توصيۀ حـاج قـاسم گوش دهند. وقتي در كنگرۀ آمريكا براي ترور حاج قاسم به‌عنوان بزرگ‌ترين دشمن آمريكا، بحث شد، برخي به‌دنبال يافتن او بودند. در اين ميان گوگل براي اولین بار، خانۀ ایشان در كرمان را روي نقشه نشان كرد. اين خبر در رسانه‌هاي غربي پيچيد و سروصداي زيادي به پا كرد. حال‌آنکه مردمان ديار كوير سال‌هاست خانۀ حاج قاسم را مي‌شناسند. به خانه‌اش رفت‌وآمد مي‌كنند. حاج قـاسم، هرسال در ایام فاطميۀ دوم در منزلش هيئت به پا مي‌كند. خودش جلوي در مي‌ايستد و به مهمان‌ها خوش‌آمد مي‌گويد. برخي از دانشجويان غيربومي كه براي اولین بار حاج قاسم را مي‌بينند، باورشان نمي‌شود كه در منزل بزرگ‌ترين ژنرال دنيا نشسته‌اند. كسي كه معادلات راهبردي دنيـا را تغيير داده است. داعش و طالبان و النصره را زمين‌گير كرده و عراق و سوريه را نجات داده است. در گوش هم پِچ‌پِچ مي‌كنند كه اين مرد، خود حاج قاسم است. مدام به او نظر مي‌اندازند. هرچند كه برخي از دوستان ایشان به اين مراسم او خُرده مي‌گيرند. نگران‌اند مبادا در حين اين دست دادن‌ها، مصافحه‌ها و استقبال‌ها، حاج قاسم ترور بيولوژيك شود. ادامه دارد...
برش هایی از کتاب 📚 "پرواز بغداد - بهشت" (۸) دهۀ هفتاد و هشتاد، حاج قاسم زياد شناخته‌شده نبود. رقابت‌هاي زيرپوستي ايران و آمريكا در فضاي بيـن‌المللي در جريان بود. حملۀ آمريكا به عراق و افغانستان اين رقابت‌ها و درگيري‌ها را جدّي‌تر كرد. ارتباط خوب حاج قاسم با جلال طالباني در كردستان، تلاش براي وحدت سنّي و شيعه و كُردهاي عراقي، رياست جمهوري طالباني و نخست‌وزيري نوري المالكي، جنگ سی‌وسه روزۀ حزب‌الله با اسرائيل، نقاطي برجسته بود كه باعث شد نام حاج قاسم بيشتر شنيده شود. در جريان سفر سال ۱۳۸۴ رهبر انقلاب به كرمان، فرماندۀ كرماني سپاه قدس، دوشادوش رهبري حركت كرد. حاج قاسم، رهبري را در كوه‌هاي صاحب‌الزمانعجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و گلزار شهداي كرمان همراهي كرد. كم‌كم ایشان بيشتر شناخته و تبديل به چهره‌اي محبوب براي مردم مي‌شد. سال ۱۳۸۵ در جريان حملۀ نيروهاي آمريكايي به كنسولگري ايران در اَربيل عراق و تلاش‌هاي آمريكا براي دستگيري حاج قاسم ناكام ماند. ژنرال استنلی مك كريستال؛ ژنرال چهار ستارۀ آمريكايي كه مسئوليت فرماندهي عملیات ويژه در عراق را به‌عهده داشت، مي‌گويد: «فهميديم ژنرال سليماني و يكي از فرماندهان به‌سمت مرز ايران درحرکت‌اند. آن‌ها را تعقيب كرديم. آن‌ها به يك ساختمان وارد شدند. ما به ساختماني رفتيم كه حاج قاسم وارد آنجا شده بود، همۀ افراد را - پنج نفر - دستگير كرديم. همۀ آن‌ها مدارك ديپلماتيك داشتند، اما هيچ اثري از حاج قاسم نيافتيم .» آمريكايي‌ها معتقد بودند كه اين نفرات از اعضاي سپاه قدس هستند اما ايران اين ادعا را رد كرد و پس از مدّتي نيز اين نفرات آزاد شدند. بهمن‌ماه ۱۳۸۹، با حكم رهبر انقلاب، حاج قاسم به بالاترين درجه در سپـاه نائل مي‌شود. او با اين حكم، درجۀ سرلشكري دريافت مي‌كند. آغاز درگيري‌ها در سوريه و هجوم يك‌بارۀ تروريست‌هاي سَلفي به اين كشور، نقطۀ عطفي در زندگي سياسي - نظامي حاج قاسم است. تروريست‌ها يك‌به‌يك استان‌هاي سوريه را تصرّف مي‌كنند. اسفندماه۱۳۸۹ تروريست‌ها به نزديكي كاخ «بشار اسد» نزديك مي‌شوند. تقريباً كار بشار رو به اتمام است. خانوادۀ بشار و مسئولان به نقطۀ امن منتقل‌شده بودند. شهید حسین همداني مي‌گويد: «در آن شب كار تمام بود، سوريه سقوط مي‌كرد، تروريست‌ها به نزديكي كـاخ ريـاست جمهوري رسيده بودند.» شهید همداني با مشورت حاج قاسم، آخرين پيشنهاد را به بشار اسد مي‌دهد. پيشنهاد باز کردن اسلحه‌خانه‌ها و مسلح كردن مـردم براي دفاع. اين حربه كارگر مي‌افتد و سوريه در آن شب سقوط نمي‌كند. ادامه دارد...