eitaa logo
مبتلا...
2.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
224 ویدیو
11 فایل
نوشتن از شما خوندن و جواب دادن از من 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1627229 رفقاتم بیار مبتلا 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
با رقیبان کاه می‌سنجند و با ما زعفران دیگران خروار اگر باشند، مثقالیم ما @mobtalaaa
یه بارم تو خرابه به باباش نگاه کرد و گفت: چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد نیستی دختر، مرنج از من، نمیدانی مرا😔 @mobtalaaa
مبتلا...
❣ آ جون! یا امیرالمومنین به‌ذلّت برزمینش سر نهادیم و ثناگفتیم به روز حشر با عزت برون آرد زمین مارا.
ز اعماق قرون از بین جمعیّت تو را دیدیم تو هم ای نااااازِمطلق، از همان بالا ببین مارا @mobtalaaa
مبتلا...
خیزران از حرمتم برخاست ، اما بد نشست کاش ای بابا نمی بردی به مهمانی مرا... 😭😭
چشم تو هستم ، زغیر من بیا بگذر پدر چشم پوشی کن، کفن باید بپوشانی مرا ! 😭   @mobtalaaa
مبتلا...
الان تو ماشین داشتم اینو 👆گوش میدادم این بیت آمحمد سهرابی رو هم همزمان خوندم👇 پیاله دهنی را ببوس و بعد بنوش که پیش از تو ندانی که خورده است شراب @mobtalaaa
پیوسته بدان ابرو و مژگان بدهم دل طفلم، چه کنم؟ بازی من تیر و کمان است @mobtalaaa
جمعی به عشق رفتند یک عده را هوس برد ما بنجل عدم را آخر خیال برداشت @sohrabimohammad
هر کس که مرا از تو جدا دید چنین گفت بیچاره مریضی که پرستار ندارد ... @mobtalaaa
کلاه انداختم بالا که یعنی شادم‌ از وصلش ندانستم که میراند ز درگه بی کلاهان را... @mobtalaaa
کلاه انداختم بالا که یعنی شادم‌ از وصلش ندانستم که میراند ز درگه بی کلاهان را... @mobtalaaa
جز گریه‌ی طفلانه زِ من هیــــچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد @mobtalaaa
‏نقشی ضعیف بودیم بر صفحه شکستن چون هایِ روی شیشه ، رفتیم رفته رفته‌ @mobtalaaa
وعده ی وصل تو می پرورم اندر سر خویش می گذارم به سر خویش کلاهی، گاهی @mobtalaaa
نگاهی بوسه ای آغوش گرمی صحبتی چیزی از این ها گر مهیا نیست بر قتلم بیا یک شب @mobtalaaa
به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن است... 🌹 @mobtalaaa
در شرح مو به موی تو من مکث می‌کنم می‌خوانمت چنان که فقیهان کتاب را @mobtalaaa
مبتلا...
بساط گریه، فراهم برای مرد غمین اگر به گریه ی او خنده می کنند مباد 
لبِ کبود تو ای وارثِ حسینِ عزیز  ز چوب دستی کفار، بند بند مباد 😭 عرض تسلیت🏴 @mobtalaaa
تیره بختانِ تو را حوصله‌ی زلف کجاست خط نوشتیم که یارب برسان خالَـــش را
نقشی ضعیف بودیم بر صفحه‌ی شکستن چون هایِ روی شیشه، رفتیم رفته رفته
چیست دیدار شریفت؟ که به هنگام وصال شاعر چرب زبان هم ز سخن می ماند...!!!
تهی ز آب نشد دیده ات ز دولت غم مدام بر لب جویی دلا ، صفا باشد
سائل سـراغ نـان تـنـور تو را گرفت وقتش رسیده فکر به حال گدا کنی
صحبت خویشم و گوش خود و ادراک خودم من طبیب خود و درد خود و تریاک خودم
هوا را گر بیفشارند باغِ غنچه خواهد شد ز بس بوسیده‌ام لب‌های معشوق خیالی را