💚 پیشتازی نام «فاطمه» در کشور
بیشترین نامگذاری دختر در ۹ ماهه اول امسال در کشور به نام مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بوده است.
🌹 ۴ میلیون و ۴۲۴ هزار و ۹۷۵ نوزاد دختر به نام مبارک فاطمه در کشور از ابتدای ثبت شناسنامهها تاکنون نامگذاری شده است که بیشترین تعداد در کل اسامی افراد را شامل میشود.
میزان، دلِ فاطمه است.
و نامها را نیز عطریست
هر بار شما را صدا زدیم،
نسیمِ بهشت وزیدن گرفت❣
🆔
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
فوری
جواد الطویل معاون فرمانده نیروهای رضوان طی حمله پهپادی صهیونیستها به شهادت رسید.
🆔
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
💔تصویر فرمانده شهید حزبالله وسام حسن طويل "الحاج جواد" در کنار حاج قاسم
🆔
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
از عقابی پرسیدند:
آیا ترس به زمین افتادن را نداری؟
عقاب لبخند زد و گفت:
من انسان نیستم
كه با كمی به بلندی رفتن
تكبر كنم!
من در اوج بلندی
نگاهم همیشه به زمین است.
🌹🌹🌹
#جملات_زیبا
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
📷بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند
🔹نقل قول از همرزمان شهید ابراهیم هندوزاده درباره وی میگوید: "جنازهی شهید ابراهيم هندوزاده را از انگلستان آوردند. بايد او را غسل میداديم. وقتی لباسهايش را بيرون آوردند، خط باريکی روی بدنش به چشمم میخورد. جلو رفتم و با دقت نگاه کردم. بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند. جنازه را برگرداندم. آه از نهادم برآمد. سر تا سر پشتش را نيز شکافته بودند. کار از کار گذشته بود. در آن شرايط به خاطر آرامش دل داغدار پدر و به ويژه مادرم نمیتوانستم حرفی بزنم.
🔹دانشمندان انگليسی به کمک پزشکان بيمارستان «ولينگتنلندن»، ابراهيم را کالبد شکافی کرده بودند تا نتيجهی تاثير گازهای شيميایی را که خودشان ساخته و در اختيار صدام قرار داده بودند، بر روی اندامهای داخلی او ببينند. من نمیدانم چند نفر از مجروحين بمبارانهای شيميایی عراق به اروپا اعزام شدند و چه تعداد از اين مجروحين وقتی در کشورهای سازندهی سلاحهای شيميایی به شهادت رسيدند، توسط سازندگان اين سلاحها کالبد شکافی شدند! همين قدر میدانم دانشمندان و متخصصان سلاحهای شيميایی در کشورهایی مثل آلمان و فرانسه و انگلستان با کالبد شکافی جنازهی شهدای شيميایی ما و مشاهدهی تأثير گازهای مسموم کننده بر قلب و شش و کبد و کليه و ساير اعضای بدن شهدا، توانستند معايب و نواقص سلاحهای خود را برطرف کنند.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
🎨مجموعه پوستر l ناک اوت
🔹آنچه آمریکایی ها درباره عین الاسد نوشتند...
ناک اوت Knockou
🆔
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
♦️شهیدی که در آخرین سفر خود میدانست قرار است به شهادت برسد
🔹مادر شهید #صادق_حاجيانی نقل میکند: " شهید از بی عدالتیها، ناامنی، اعتیاد جوانان و نوجوانان و سایر مشكلات و مسائل اجتماعی رنج میبرد و تا این كه یك روز گفت: مادر جان، من فكر کردهام و میخواهم به نیروی انتظامی بپیوندم و دوشادوش دیگر همرزمان خود با ناامنیها و مفسدان، قاچاقچیان مواد مخدر و سایر مفاسد اجتماعی مبارز نمایم."
🔹این مادر شهید در ادامه میگوید: " هنگامی كه صادق در بندر ماهشهر خدمت میکرد، هر زمان كه به مرخصی میآمد، هنگام رفتن یك خداحافظی ساده میکرد، اما یادم نمیرود ۲۰ روز قبل از شهادتش به مرخصی آمد، وقتی قصد رفتن داشت، نزد من آمد گویی به او الهام شده بود، مرتب تكرار میکرد كه مادر حلالم كن، چون به دریا میروم و احتمال زیاد شهید میشوم. و این آخرین سفر من است، مرا ببخشید و حلالم كنید. همان طور شد و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد."
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز
#قسمت_سی_چهارم
دستش بین موهام حرکت می کرد ... و من بی اختیار، اشک می ریختم ... غم غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم ...
- خیلی سخت بود؟ ...
- چی؟ ...
- زندگی توی غربت ...
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرت حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاه مادرم رو حس می کردم ...
- خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریک شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن ...
اون موقع ها ... جوون بودم ... اما الان می تونم حتی از پشت این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ...
ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو ...
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون ...
- کاش واقعا شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد ... ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی
سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم ... کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ... علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جواب استخاره رو درک نمی کردم ...
" و اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان بر روی زمین قرار دهیم "
زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم
حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم ...
هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد ...
مثل همیشه دقیق ... اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافت کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت ...
یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد ...
رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود ... در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم ...
شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد ...
- سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم ...
وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ...
- خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم ... اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم... و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم ...
این بار مکث کوتاه تری کرد ...
- البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ... مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ...
👈ادامه دارد…
#نوشته همسر و دخترشان
➕ @modafeaanharam_ir
◻️ڪانال مدافعان حـــــرم