💌#خاطرات_شهدا
🔵شهید مدافعحرم #حسین_رضایی
♨️سرپرستیِ چند بچّهیتیم
💙همسر شهید روایت میکند: حسینآقا مرد خاصّ و مؤمنی بود. پس از شهادتش به گوشی شهید پیامکی آمد که شما هزینهی فلان بچه را چندماه است که واریز نکردهاید! آن موقع بود که فهمیدیم حسین چند بچّهیتیم را سرپرستی میکرده است. همچنین به کسانی که واقعا مشکل مالی داشتند، کمک میکرد.
❤️زمانی که پسرمان یکساله بود، در خانهای با یکی از شهدای دفاع مقدس زندگی میکردیم. حسینآقا کمک کرد که دخترشان جهیزیه بخرد و پسرش درس بخواند. حسینآقا طوری به همسایهها کمک میکرد که حتی من هم خبر نداشتم؛ همسایهها بعد از شهادتش گفتند که گویا به آنها نیز پول قرض میداده است.
◼️ #انتشار_حداکثری_با_شما
📨#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #حبیب_روحی
🔷خیررسانی
💚به روایت پدر شهید: حبیب خیلی به مردم کمک میکرد. مثلاً روزی سوار ماشینش بود، خانمی را دید که وسایلش را در فُرقون گذاشته و به سختی حرکت میکند؛ حبیب ماشینش را گذاشت و به کمک آن خانم رفت و فرقون را تا منزل آن خانم برد و موجبات شرمندگی آن خانم را فراهم آورد. آن خانم پرسید:«چرا این کار را کردی؟»، حبیب گفت:«ثواب دارد و خدا را خوش میآید.»
💙حبیب به همسرش وصیت کرده بود: «یک دستگاه خودرو سمند و دو عدد موتورسیکلت دارم و از همسرم میخواهم آنها را صرف ساخت مسجد یا مدرسه کند و اگر خداوند به این بنده حقیر توفیق شهادت داد، از همه دوستان، مادرم، همسرم و فرزندانم میخواهم که حلالم کنند و اگر مرگ مغزی شدم، تمام اعضای بدنم را اهدا کنید که شاید مورد لطف و رحمت خدا قرار گیرم!» و ما هم به این وصیّتش عمل کردیم.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🍃اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🍃
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
📨#خاطرات_شهدا
🔴شهید مدافعحرم #غلامرضا_لنگری_زاده
🎙راوے: خواهر شهید
🌷غلامرضا متولد سال۱۳۶۵ و پسر بزرگ خانواده بود. برادرم از ۱۴سالگی به هیئت میرفت. نوجوانی و جوانیاش در هیئتها گذشت. مخصوصاً دهه فاطمیه در ایام شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام ارادت خالصانهاش را به بیبی نشان میداد.
🐬از کودکی در بسیج فعالیت میکرد و عاشق امام حسین علیهالسلام بود. اینطور نبود که فقط به هیئت برود و یک سینهزن و عزادار معمولی باشد.
🌷او پایهگذار و عضو هیئت امام علی علیهالسلامِ پانصددستگاه کرمان بود. به اردوی جهادی در روستاهای محروم کرمان هم میرفت و اسم این اردو را به نام شهید فرخ یزدانپناه گذاشته بود.
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🦋اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🦋
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
📨#خاطرات_شهدا
🟡شهید مدافعحرم #محمد_طحان
🔷نمــــاز اول وقــــت
🌻به روایت پدر شهید: وقتی قرار بود برای ازدواجش آینه، شمعدان و قرآن بخریم، شهید پیشنهاد داد که برای این کار بهتر است به مشهد برویم و پس از زیارت امام رضا علیهالسلام آینه و شمعدان را از همانجا تهیه کنیم. ما هم قبول کردیم و طبق حرف ایشان به مشهد رفتیم و هم زیارت کردیم و هم خرید.
🌻هنگامی که برای خرید رفتیم، دیدیم محمد مغازه را ترک کرده است. پس از شنیدن اذان، مادرش گفت:«مطمئنم محمد خودش را به مسجد رسانده برای خواندن نماز اول وقت؛ چون هرگز نماز اول وقتش ترک نمیشود.» ما هم خودمان را به مسجد رساندیم و ایشان را در حال خواندنِ نماز دیدیم. او تحت هیچ شرایطی نماز اول وقتش را ترک نمیکرد.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🎊
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
📨#خاطرات_شهدا
🟣شهید محمدکاظم (پژمان) توفیقی
🔷موتورسوار قهرمان
🔮آقا پژمان از کودکی به ورزش علاقه داشت و در این زمینه، موفقیتهای زیادی کسب کرد. رشتهی اصلی ورزشی ایشان، موتورسواری در کلاس موتورکراس ۸۰سیسی و ۲۵۰سیسی بود و در سال۱۳۸۸ در رشتهی موتورکراس مقام اول استانی را کسب کرد.
💎در سال۱۳۸۹ نیز موفق شد مقام اول استانی و سوم کشوری را کسب کند. همچنین سال۱۳۹۱ در رشته دوچرخهسواری، مقام اول را به خود اختصاص داد.
🔮همین مهارت ایشان در امر موتورسواری و ماشینسواری بود که باعث شد در سوریه، همرزمانش را از اسیرشدن به دست داعشیان نجات دهد و قهرمان من، آخرین حکم قهرمانیاش را با امضای سیدالشهداء علیهالسلام دریافت کند.
🎙راوے: همسر شهید
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🐬اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🐬
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #حمیدرضا_زمانی
❣تانک در محاصره
🌻به روایت برادر شهید:«روزی به علت هوای گرم و وجود پشهها، حمیدرضا به همراه همرزمش که رانندهی تانک بود، وارد تانک میشوند. در آنجا از روی کنجکاوی نحوه حرکت تانک را میپُرسد.
🌻چندروز بعد، داعش پیشروی میکند. آنها از دور شاهد بودند که تانک در میان نیروهای سپاه و داعش قرار گرفته است. ناگهان حمیدرضا به سمت تانک میدَوَد و سوار بر آن میشود و پس از چند حرکت اشتباه توانست بر تانک مسلط شود و آن را به عقب آورد. طبق گفته دوستانش، حمیدرضا ۲۵ ماشین و آمبولانس داعش را هم به غنیمت گرفت.»
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💞اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💞
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
#خاطرات_شهدا
میگه من ایستاده بودم که یه جوونی اومد🚶🏻...
یه ش.هید بزرگواری بود به نام غلامعلی رجبی نوحه خون بود🎙
آدمی که شاید به اندازه چند جلد کتاب شعرهایی که سروده✍🏻
میگه من ایستاده بودم که یه جوونی اومد🚶🏻...
پای تبلیغات گردان، گفت یه شعر جدید شنیدم خیلی قشنگ آقا غلامعلی اینو بخون.
گفت:بگو ببینم، کاغذو بیار📝
در صورتی که این شعر،شعر خود غلامعلیِ که گفته
غلامعلی هم نشست تا آخرش شعرو نوشت
ما همینجوری مات مونده بودیم😳
خب بابا بگو شعر خودمه...
بعد اینکه نوشت گفت عالیه👌🏻 میخونم
شب هم تو گردان خوند اینم به همه میگفت من این شعرو دادم به غلامعلی😌
بهش گفتن
چرا نگفتی شعر خودمه
گفت ببینین این با یه سوز دلی برداشته
یادداشت کرده
الان دلش خوشه به من بده
من باید حال گیری کنم؟!!❤️✨
#خاطرات_شهدا
یڪروز به تعدادے از رزمنـدههای نبݪ و الزهراء درس مۍداد.👮♀
وسـط درس دادݩ ناگهان همہ دراز کشیدند!😂😂
به عربے پرسیـد:«چتون شده؟»😐
گفتند:«شما گفتید دراز بڪشید!»😂
فهمید سوتۍ داده😂🤦♂
به روی خودش نیـاورد.
گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»😅😁
شهید عباس دانشگر🌱
#خاطرات_شهدا 🍁
یک روز آمد در خانه ما و گفت #ماشینت را امروز لازم نداری؟✨
گفتم نه چطور؟🤔
گفت:
بده من برم #مسافر کشی کنم ✨
گفتم:
باشه و ماشین را بهش دادم.✨
غروب که آمد گفت روغنی برنجی چیزی داری بردار و بیا داریم میریم خونه #نیازمندان .🌱
یه چند تا چیز برداشتم و با ابراهیم راه افتادیم ... .🍃
ابراهیم،با پولی که چند #ساعت مسافر کشی کرده بود،برای نیازمندان مواد غذایی تهیه میکرد و به آنها میداد.🙃☘
«در وقت #آزاد این گونه ثواب میکرد»
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
#خوشبحال_شهدا_بنده_شیطان_نشدن🥺
📨#خاطرات_شهدا
🟡شهید مدافعحرم #سعید_انصاری
🔷جهیزیّــــه دختــــر نیازمنــــد
🌻به روایت همسر شهید: سعید به صدقهدادن خیلی اهمیت میداد. هروقت میخواست صدقه بدهد یا به در راهماندهای پولی بدهد، درشتترین پولی را که در جیبش بود، میبخشید. بعدها شنیدم که هر ماه هزینهای را کنار میگذاشت و به یکی از آشنایان میداد تا در تهیّهی جهیزیه برای دختران نیازمند شریک باشد. وقتی سعید شهید شد از این موضوع مطلع شدم.
🌻دختری جوان در تشییع جنازه سعید، با هر قدم اشک میریخت. میگفت:«این شهید برایم پدری کرد. در بدترین شرایط، دستمان را گرفت. در آستانهی ازدواج بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و مادرم بیمار شد. شهید انصاری جهیزیه را تمام و کمال تهیه کرد.»
🇮🇷
📨#خاطرات_شهدا
🟡شهید مدافعحرم #سعید_انصاری
🔷جهیزیّــــه دختــــر نیازمنــــد
🌻به روایت همسر شهید: سعید به صدقهدادن خیلی اهمیت میداد. هروقت میخواست صدقه بدهد یا به در راهماندهای پولی بدهد، درشتترین پولی را که در جیبش بود، میبخشید. بعدها شنیدم که هر ماه هزینهای را کنار میگذاشت و به یکی از آشنایان میداد تا در تهیّهی جهیزیه برای دختران نیازمند شریک باشد. وقتی سعید شهید شد از این موضوع مطلع شدم.
🌻دختری جوان در تشییع جنازه سعید، با هر قدم اشک میریخت. میگفت:«این شهید برایم پدری کرد. در بدترین شرایط، دستمان را گرفت. در آستانهی ازدواج بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و مادرم بیمار شد. شهید انصاری جهیزیه را تمام و کمال تهیه کرد.»
🇮🇷