eitaa logo
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
16 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
80 ویدیو
96 فایل
{{ بسم اللّه الرحمن الرحیم }} اخبار، اطلاعیه ها و سایر امور مربوط به گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت معاونت فرهنگی و تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد را در کانال فوق دنبال کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#برنامه_های_فرهنگی_مدرسه 7⃣ #ویژه_ماه_مبارک_رمضان #ایثار_جهاد_شهادت #قرآن_و_عترت #طرح_شهدا_بر_خوان_ق
1⃣ 🌹شهیدان بر «خوان قرآن»📖 💠[ حالت خوف ]💠 یک روز وقتی حاجی واعظی به تفسیر آیه "فخذوه فغلوه ، ثم الجحیم صلوه"👈(پس بگیرید و به زنجیر بکشید ،سپس به جهنم اندازید ) رسید، مجلس از دستش خارج شد . هم خودش، هم بچه‌ها چنان داد و فریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین!! هیچوقت حال خوفی را که بعد از آن روز داشتم، فراموش نمی‌کنم. تا مدتها با خودم زمزمه می‌کردم «فخذوه...» و از خوف خدا می‌لرزیدم!! همان شب بعد از شام را دیدم که در محوطه راه می‌رفت و زمزمه می‌کرد و اشک می‌ریخت. شادکام هم سر سفره به گوشه‌ای خیره می‌ماند و بعد یواشکی اشک خود را پاک می‌کرد . در نمازها لحظه‌ای صدای گریه قطع نمی‌شد. شروع گریه هم از آیه "ایّا ک نعبد و ایّاک نستعین" بود . اولین کسی که می‌زد زیر گریه «علی تشکری» بود بعد «سید هاشم سادات» و بعد «محمد رضا رنجبر» معاون گروه ما، البته این ترتیب همیشه رعایت نمی‌شد!! یک روز، در نماز جماعت بین صدای ناله و گریه بچه‌ها، اتفاقی افتاد که تا مدت‌ها بچه‌ها دست گرفته بودند. یکی از بچه‌ها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت: « ای خدا!! » بعد از نماز، همه نگاه‌ها برگشت سمت او که در وسط قنوت گفته بود «ای خدا » تا مدت‌ها هر وقت که او را از دور می‌دیدیم داد می‌زدیم: چطوری « ای خدا!! » طرف هم می‌گفت: « چه غلطی کردیم ها!! » بابا ولم کنید. با خدا بودم با شما که نبودم!! 🌹🌹 🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷 🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷 🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷 🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآني_شهدا 1⃣ 🌹شهیدان بر «خوان قرآن»📖 💠[ حالت خوف
2⃣ 🌹شهیدان بر«خوان قرآن»📖 💠[ لانه مورچه‌ها ]💠 آقای حاج باقری تعریف می‌کرد که «آقای جعفر زاده مدت زیادی دنبال ذره‌بین می‌گشت، چند روز هم مرخصی رفت، ولی نتوانست پیدا کند. یک وقت که چادرمان آتش گرفت و وسایل و دوربین‌ها همه سوخت، آمد و گفت:« اجازه دارم ذره‌بین داخل دوربین را بردارم؟» گفتم: «طوری نیست.» متوجه شدم که با ذره‌بین لانه مورچه‌ها را تماشا می‌کند. سوره نمل را می‌خواند و گریه می‌کرد. یک روز او را بغل کردم، و بوسیدم و گفتم: «اگر شهید شدی مرا شفاعت می‌کنی؟!» گفت: «حتماً » زیاد از هم دور نشده بودیم، که ناگهان صدای گلوله ای را شنیدم برگشتم به همان محل جعفرزاده امّا شهید شده بود. 🌹🌹 🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷 🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷 🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷 🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآني_شهدا 3⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[ نذ
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 4⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[ سوره والعصر ]💠 عملیات والفجر هشت، یک هفته‌ای از او خبر نداشتیم. دلم شور می‌زد. هر چه زنگ می زدم قرارگاه، می‌گفتند از او خبر نداریم. یک دعایی توی مفاتیح بود، شروع کردم به خواندن. هنوز تمام نشده، خودش تماس گرفت!! فقط توانست یک احوا‌لپرسی کوتاه کند؛ گفت:« نمی‌توانم بیایم.» گفتم:«حالا که تو نمی‌آیی، من می آیم اهواز.» وقتی رفتم آن‌جا، دستم را گرفت و را خواند تا آرام شدم. از آن به بعد هر وقت می‌آمد سر بزند، سوره والعصر را می‌خواندیم. 🌹 🌹 🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷 🏴💠💠💠💠💠💠💠💠🏴 🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔