مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_پَنجاه_و_نُهُم🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ وحشت این تاریکی و تنهایی
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹#قِسمَت_شَصت🌺
⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦
با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل📱 حیدر را از جیبش درآورد و سادگیمرا به رخم کشید:«با غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم.😔 میدید تمام تنم از ترس میلرزد😰 و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت:«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد:«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و مرگ فاصلهای نبود. دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو میآمد، با نگاه جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت:«واسه پسرعموت چی اوردی؟»و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد:«مگه تو آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد😭:«پسرعموت رو خودم سر بریدم!» احساس کردم حنجرهام بریده شد که نفسمهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم.من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم😣 که نارنجک را با دستم لمس کردم.
#اِدامه_دارَد...🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_شَصت🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹#قِسمَت_شَصت_و_یِکُم🌺
⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦
عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. انگار باران خمپاره ☄ و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، غیرتشان برای من میتپید و حالا همه شهید شده بودند😔 که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم.چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد:«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد
زد:«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!» قدمهای من قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود میخواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد😡:«میری یا بزنم؟»و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس😰 خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم میکرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد:«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد:«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
#اِدامه_دارَد...🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:🔰 #شهید_عیوض_احمدی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علی
جمع کل صلوات:10/300/850🌹
انشاءلله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا
ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهید_محمد_آرش_احمدی🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115
بی انصافی نیست چندین میلیون نفر عضو ایتا باشند و کانال شهدای گمنام ، گمنام بماند؟!😔
به کوری چشم کسانی که میخواهند یاد و خاطره شهدا رو ازبین ببرند ما درفضای مجازی هم گلزار شهدا میساااااااازیم🌹🌹
با توکل به کسانی که مفقود شدند تا ما مفقود نشویم داخل شوید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3894149123C6408322cfc
#عاقبتتان_بخیر
شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه
داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه
زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن
با گریه های بی صدا، مثل رقیه
بابایِ او بودی، برای من هم ارباب
از تو وفا دیدم، وفا، مثل رقیه
نام توراهرجازمین خوردم سریعاً
گفتم به امید شفا، مثل رقیه
کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی
دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه
دلتنگ پابوس توئم دست خودم نیست
لبریزم از حال بکا، مثل رقیه
بیزارم از تقدیر، از قسمت، از آنچه
کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه
دادی براتِ زائرانت را به جز من
افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه
درسینه دردی مشترک داریم باهم
جامانده ام از کـربلا، مثل رقیه
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
#اربعين_كرب_و_بلاى همه راامضا كن
اين گدا بهر زيارت نگران است #حسين
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مرتضی_کریمی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
@Modafeaneharaam
💎حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم:
روز قیامت بدترین مردم در پیشگاه خدا، کسانی هستند که مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند
📚میزان الحکمه، ج 5 ،ص 495
#حدیث_روز
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACH41hPEXKyrdQx_gZ5N_bKDy_YimwQwACkA0AAhNe4VFT6R22MoHH_iAE.mp3
8.98M
#تلنگری #اربعین ۲
🏳 اربعین کلاسی است که در آن، انسانها رفاقت و مهربانیِ فارغ از هر دین، نژاد و اختلاف را تمرین میکنند.
🔺آزمون این تمرینِ رفاقت کی برگزار میشود؟
ممکن است در این آزمون رفوزه شویم؟
#Arbaeen2021
#Hussain
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
#استاد_رائفیپور
@Modafeaneharaam
🏴ماه محرم نوید به روایت خواهر شهید نوید...
#محرم و #صفر غیر از پیراهن مشکی، رنگ دیگری نمیپوشیدی. چقدر محرمها دلم برایت تنگ میشد. کم خانه میآمدی. وقتی میدیدمت با ذوق میآمدم سمتت و میگفتم: «به به آقا نوید، بیا ببینمت داداش گلم.»
همیشه میگفتى: «حیفه از این فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم بیشتر میبَریم!»
تو بُردی نوید. بازی عاقبت به خیری را بردی. دل همه ما از نبودنت خون است؛ ولی خوشحالیم. برای خودت خوشحالیم. حالا وقتی به قاب عکست نگاه میکنیم، آرامش و رضایت را توی چشمهایت میبینیم. تو برای ما زندهتر هم شدهای.
#شهید_نوید_صفری_طلابری🌹
📚برشی از کتاب شهید نوید
خبرگزاری دفاع مقدس
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«من به خاطر علاقهای که به دین اسلام داشتم به سوریه آمدهام و همیشه دوست داشتم به عنوان یک بسیجی، کار بزرگی انجام بدهم و خوشحالم که با شخصی بسیجی به نام محمد از اعضای لشکر فاطمیون آشنا شدم. اسلام در خطر است؛ اسلام در خطر است. برای اسلام باید از همه چیز بگذریم. دفاع از حرم حضرت زینب (س) واقعا شایستگیهایی میخواهد. من خدا را شکر میکنم که پای ما در این راه باز شد چون غیرتم اجازه نداد شیعه را تنها بگذارم. تقوا را همیشه پیشه کار داشته باشید. نماز .... نماز .....»🌹
این حرفها، حرفهای یک سرباز مدافع حرم است که در اوج جوانی به دوستانش سفارش میکند. مدت زیادی از این مصاحبه کوتاه در سوریه نگذشته بود که «محمد آرش احمدی» سرباز دهه هفتادی لشکر فاطمیون، مدافع حرم اعزامی از شهر مشهد مقدس، در سن 20 سالگی در دفاع از حریم اهلبیت (ع) به شهادت رسید💔
@Modafeaneharaam
خواهر شهید «محمدآرش احمدی» 🌹
محمد، متولد ششم خرداد 1375 مصادف با سیزدهم محرم و شهادتش هم، بیست و هفتم مهرماه 95 مصادف با هفدهم محرم است. شاید عشق به اباعبدالله الحسین (ع)، سرّی باشد که در تولد و شهادت او نهفته است.❤️
پدرمان را در کودکی از دست دادیم، همه قد و نیم قد، چهار خواهر و یک برادر بودیم و محمد فرزند آخر خانواده بود. قرار بود جای پدر را برایمان پُر کند و عصای دست روزهای پیری مادرم باشد اما تقدیر اینچنین رقم خورد که تنها پسر خانودهمان را فدای حضرت زینب (س) کنیم.😔💔
شهید مدافع حرم تازه تفحص شده، محمد ارش احمدی🌹
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت دختری که با چادر سیاه و عزاداری عروس شد!
🔺«کبری حافظ» همسر شهید «نور خدا موسوی» میگه خانواده همسرم منو بدقدم میدونستن...
@Modafeaneharaam
🕊#نحـــوه_شهـــادت
🌷در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ بعد از نماز صبح عملیات شروع مـیشه ڪه ساعت ده صبح دونفر از نیروهاش ڪـه اتفاقا از بچه محلی هاش بودند به شهــادت می رسند و ساعت دوازده ظهر ڪه تعداد شهدا به دوازده نفر رسید و آقامرتضی ڪه ڪلا بهم ریخته بود درخواست ماشین میڪنه تا شهدا رو به عقب ببرند بعد از اومدن ماشین تویوتا به محل عملیات راننده تویوتا با شلیڪ تڪ تیرانداز به شهادت میرسه آقا مرتضی هم از ناحیه دست و پهلو تیر خورده بود ضعف داشت و خون زیادی ازش رفته بود با مشقت زیاد توی اون بارون موشڪ و خمپاره شهدا رو داخل تویوتا میزاره و میخواد سوار بشه و ماشین روبه حرڪت در بیاره با اصابت مستقیم موشڪ ڪرونت به شهادت میرسه 😭
و تعداد شهدا آقا مرتضی به سیزده نفر میرسه و جاویدالاثر در یادها زنده می ماند و بعد از ۶ سال انتظار در تاریخ ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۰ پیکر پاک مطهر شهید مرتضی کریمی شناسایی میشود.🕊
🥀#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید__مرتضی_کریمی(ابوحنانه)
#خوش_آمدی_دلاور🕊
@Modafeaneharaam
📸 نگاه شوق انگیز رهبر انقلاب به تصویری از شهید مدافع حرم #مرتضی_کریمی و چند شهید دیگر، در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب سال۹۸
🌷 پیکر مطهر شهید مدافع حرم "مرتضی کریمی شالی" پس از شش سال مفقودالاثری در روزهای اخیر شناسایی شد.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «مانوری برای ظهور» (قسمت دوم و پایانی)
👤 استاد #رائفی_پور
🔅 ظهور یک شرط بیشتر ندارد...
◾️ #شرایط_ظهور
@Modafeaneharaam
📚 #معرفی_کتاب
💢 کتاب زندگینامه فرمانده نابغه قرارگاه حیدریون منتشر شد
📌 ماه کامل؛ روایت زندگی مجاهد شهید سردار مرتضی حسینپور(حسین قمی) پس از دوسال مصاحبه و جمع آوری خاطرات توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد
⬅ جزء اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند بغداد - سامرا مشارکت داشت. نبوغ و مجاهدتهای او به گونهای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند.😊
او صدها نفر همچون محسن حججی را زیر دست خود پرورش داد تا تکفیریها نتوانند حتی به بخشی از خواستههای خود در منطقه برسند. این فرمانده زبده نظامی در همان معرکهای که شهید حججی به اسارت درآمد به شهادت رسید اما پیش از شهادتش نقشه شوم داعش را برای به راه انداختن حمام خون بر هم زد و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات داد.
@Modafeaneharaam
BQACAgQAAx0CUyYOlAACH5hhPK-UYXPZHfJMzeOs5e2zn5hf3AAClw0AAhNe4VEVmQABn2n8waUgBA.pdf
3.18M
🔰 خط حزبالله ۳۰۵ | جوانان، میداندار فرهنگ
🔻 شمارهی سیصد و پنجم هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «جوانان، میداندار فرهنگ» منتشر شد.
👈 خط حزبالله در شماره سیصد و پنجم با عنوان "جوانان، میداندار فرهنگ" به مناسبت اشاره رهبر انقلاب به موضوع فرهنگ در دیدار اخیر با هیئت دولت، اهمیت نقشآفرینی جوانان در این عرصه و حمایت از مجموعههای فرهنگی از سوی دولتمردان را بررسی کرده است.
🔹️ خط حزبالله به مناسبت بیانات حضرت آیتالله خامنهای در اولین دیدار با دولت سیزدهم که فرمودند: « اعتماد مردم بزرگترین سرمایهی دولت است. مردم وقتی به شما اعتماد کردند و امید به شما داشتند، با شما راه میآیند و کمکتان میکنند؛ این بزرگترین سرمایه است برای دولت که بتواند اعتماد مردم را جلب کند که البتّه این متأسّفانه یک مقداری آسیب دیده و بایستی ترمیم کنید این را.» در اطلاعنگاشتی، راهکارهای افزایش امید و اعتماد مردم را مرور کرده است.
🌷 شمارهی این هفتهی خط حزبالله به روح مطهر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی تقدیم میشود.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 چرا واکسن برکت؟
🔰نظر یکی از پزشکان مسئول مراکز واکسیناسیون و مردم درباره این واکسن ایرانی
برکت انتخاب ماست چون فرمولاسیون آن تحت نظارت شدید نیروهای دلسوز کشورمان ایجاد شده✌️🇮🇷
@Modafeaneharaam
❤️🍃
بانوی ژاپنی که مادر شهید ایرانی است
این بانوی ژاپنی مادر #شهید_محمد_بابایی از شهدای آرمیده در بهشت زهرا (س) تهران است که چند روزی را مهمان یزدی ها و برخی مدارس علمیه خواهران استان است و مورد استقبال گرم قرار گرفته است.
@Modafeaneharaam