#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا ✨🌸
نویسنده :#رضوان_میم
#قسمت_هفدهم
چهارتایی توی خیابون های #کربلا دنبال شلوغی میرفتیم تا به حرم امام حسین برسیم❤️هرجا تابلو حرم امام حسین بود اون طرف میرفتیم.🕊
خیلی شلوغ بود.
زینب:وای بچه ها.من مردم از بس راه رفتیم.گشنمه بریم یه چیزی بگیریم بخوریم.
نرگس:برای اولین بار یه حرف درست تو زندگیت زدی زینب.
پس رفتیم توی موکب ها تا یه چیزی برای خوردن پیدا کنیم.من و گلی و زینب نشستیم و نرگس رفت غذا بیاره.🍗
چند تا خانوم عرب هم اون جا نشسته بودن و داشتن کفش های خانوم های زائر رو تمیز می کردن.
زینب که عربیش خوب بود شروع کرد صحبت کردن بااون خانوما😊
یکیشون اسمشون رباب بود اون یکی فاطمه.زیاد یادم نمیاد چی میگفتن فقط یادمه که گلی به زینب گفت:
زینب جان بپرس ببین اینا چرا اینجوری با عشق از ما پذیرایی می کنن💔
وقتی زینب این سوال رو از فاطمه پرسید اشک تو چشمای فاطمه جمع شد و به عربی گفت:
موقعی که امام حسین و اهل بیتش اومدن پذیرایی نکردیم.حالا بذارین از زائراشون پذیرایی کنیم.😭😭
همین موقع ها بود که نرگس با انبوهی از خوراکی های رنگارنگ اومد.توی سینی بزرگ چیده بود.هر کی از دور میدید فکر می کرد برای یه هیئت داره غدا میبره.😁
زینب:وای عاشقتم نرگس.من از اول می گفتم این نرگس دختر اهل حالیه.😳
نرگس:انقدر گفتی گشنمه گشنمه.آبروم رفت با این سینی.هرکی میدید یه لبخند ملیح تحویلم میداد🙂😏.حتما با خوشون می گفتن:این دختره بیچاره قحطی زده سومالیه.
خلاصه با خنده و شادی غذاهای سلف سرویس رو خوردیم.توی سینی فلافل و قیمه نجفی و باقالا و چایی بود که با کمال تعجب چهارنفری همه رو خوردیم😊
#کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه سال قبل در پیادهروی #اربعین بهش گفتن: یه جمله ناب بگو 🌷🌱
گفت: خدا ما رو با اونایی که سالهای قبل توی این مسیر قدم گذاشتن و #شهید شدن محشور کنه✨🕊
حالا او #شهید_مدافع_حرم سعید بیاضی زاده است...🌹
یادشون با صلوات🌸
@Modafeaneharaam
سردار حاج قاسم سلیمانی🌺 :
تفاوت دوران جبهه با زمان حاضر اینست که در آن زمان، دنیا پشت سر #دین حرکت میکرد☝️
ولی امروز، دنیا از دین سبقت گرفته است و ارزشمند اینست که در این هیاهوی دنیوی و دعواهای سیاسی، انسان در عمق قلبش دیندار باشد👌و شهید جمالی اینگونه بود ✨
#شهادت سردار جمالی همراه با #معرفت و #بصیرت بود .🌹
#سردار_شهید_مدافع_حرم
محمد جمالی 🌸
@Modafeaneharaam
#اخلاق_شهدایی 🌹
یڪی از بچهها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه . ڪم مونده بود سڪته ڪنم ؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون میآمد 🤕
با خودم گفتم : الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه😰. چون خودم رو بیتقصیر میدونستم ، آماده شدم ڪه اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش رو بدم .
دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون🚶🚶 ! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود ‼️
در حالی ڪه دلم میسوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن😔 ، همونطور ڪه میخندید گفت : مگه چی شده ؟ گفتم : من زدم سرت روشڪستم توحتی نگاه نڪردی ببینی ڪارڪی بوده😔
همونطور ڪه خونها رو پاڪ میڪرد ، گفت : این جا ڪردستانه ، از این خونها باید ریخته بشه☝️ ، این ڪه چیزی نیست 😊
چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه میگفت : بمیر ، میمردم ☝️.
#سردار_شهید_محمود_کاوه 🌺
#درس_اخلاق
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا یه سوال دارم
#اربعین کربلا میبری ما را یا نه؟😭
🎙مداحی میثم مطیعی
@Modafeaneharaam
شهید محمدتقی سالخورده🌹
ماجرای #شال_سبز✨
✍به روایت #همسر_شهید❤️
🕊محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعدعقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من دوتاشال خریدم🛍
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده🙂
شما #سیدی و وقتی این شال سبزت هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم💖
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ..🌿
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون #شال دور گردنش بود
ڪہ بعد #شهادتش برام آوردن💔
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده🌸
@Modafeaneharaam
خاطره ای از مادر شهید:
زمانی من شروع کردم به نیت #امام_حسین(علیه السلام) به بافتن تابلوی فرش مزین به عکس بین الحرمین✨ که هدیه کنم به بارگاه ملکوتی حضرت🌹 ،یه روزی آقا مسلم وقتی اومد خونه ی ما برای سرکشی چشمش به دار قالی افتاد جلو رفت و دست کشید به قالی و بوسید😘و سلام به حضرت داد.فردای آن روز دخترم گفت که آقامسلم بهم گفت به مامانت بگو یک تابلو مثل همون که واسه امام حسین (علیه السلام) میبافه برای خونمون میتونه درست کنه تا برکتی باشه برامون🌿منم گفتم ان شالله .
چند روزی گذشت تا تابلوی اول تمام شد وقصد کردم تابلوی دوم راببافم
شروع کردم به بافتن هروقت آقا مسلم میومد دست میکشید به دارقالی و میبوسید و میگفت من که #کربلا نرفتم💔 لااقل تابلو فرش تصاویر بارگاه باشه تا آرامش بگیریم ......😔
مدتی بعد که برای ماموریت رفت سوریه و من هم مشغول بافتن تابلو تاوقتی اومد از سوریه براش ببرم ولی ......🕊
و الان که خودش پیش حضرت ارباب است من تابلو رابرسر مزارش آوردم وهدیه کردم بهش🌺 وازش شفاعت آن دنیا را خواستم
آن شا الله شفیعم باشه اون دنیا
شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
#سالروزشهادت🕊🌺
@Modafeaneharaam
مبارزی خستگیناپذیر بود و هیچ وقت خسته نمیشد. من تا امروز کلمه خسته شدهام را از زبانش نشنیدم🌺ارتباط خیلی خوبی با جوانان داشت و همواره من را به ارتباط با دختران جوان سفارش میکرد. میگفت با رفتار و کردارتان جوانان را به خود جذب کنید و آنها را به #حجاب و #نماز تشویق کنید👌ایشان بسیار باایمان و بااخلاق بود. قبل از شهادت چند روزی را در کنار ایشان بودم. غذا میپخت، شام و ناهار را مهیا میکرد و من را مثل همیشه شرمنده خود میکرد😞 میگفتم:مهم این است که در کنار هم هستیم.برای چه زحمت ناهار و شام را میکشی؟ اما حاجفرشاد میگفت:من باید برای مجاهدم غذا درست کنم😌میگفتم حاجی مجاهد تویی نه من! میگفت شما هستید که سالها ما را یاری میکنید.
آخرین پیامی که سردار برای من در گوشی ارسال کرد، این بود: «خدایا به شیر زنانی همچون همسرم صبر عطا بفرما و همانند حضرت زینب(س) جزو مجاهدین کربلا قرار بده❤»در آخر هم گفت این بار اگر بیایم مرخصی میگیرم و حسابی پیش بچهها میمانم،به قولش عمل کرد،مرخصی گرفت اما از خدا✨حاجی صبح برای بچههای مدافع املت درست کرده بود و بیدارشان کرده و گفته بود که آخرین املت را میخواهم بدهم بخورید من دیگربرنمیگردم🕊
پیکرش را دیدم. پیکرش مثل شهدای عاشورا بود💔چشمانش تخلیه شده بود انگشتانش قطع و ران پاهایش از بین رفته بود😔😭
شهید مدافع حرم
فرشاد حسونی زاده🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا ✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_آخر
خیلی عجیب بود.ما میخواستیم بریم حرم امام حسین یعنی تابلو های حرم امام حسین رو هم دنبال کرده بودیم.🍃
اما یهو دیدیم روبه روی حرم حضرت عباسیم.همین موقع که اومدیم از هم بپرسیم چرا سر از اینجا دراوردیم یکی از موکب های ایرانی یه مداحی گذاشت که جواب همه سوال هامون بود.⁉️
هیچ وقت یادم نمیره اون مداحی رو به رو حرم عباس...
وقتی مداح خوند:
اذن دخول حرم تو باابلفضله...😭💔
دست عطا و کرم تو با ابلفضله
حالمون خیلی عجیب بود.خیلی.
فهمیدیم یه چیزی رو.برای رفتن به حرم سردار باید اجازه سقا صادر بشه...✋😔
پس رفتیم برای اذن دخول حرم سردار از سقای حرم.
بعد از این که با بدبختی هفت خان رستم گشت و تفتیش رو گذروندیم رسیدیم توی حرم.
حرم حضرت عباس...❤️
حرم امید بچه های حسین...💔
زبان من قاصره نمی تونم چیزی بگم.
من از عباس بگم؟
شما خودتون میفهمین.
من بگم آب...😭
من بگم نگاه بچه ها...😭
من به همه گفته ام شما باب الحوائج هستی #عباس...✨
#پایان
امیدوارم که لذت برده باشید🌺
#کمی_با_صلوات🌸
التماس دعا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻رزمنده دفاع مقدس: این دوربینهای شما نشون خواهد داد که ما روزی توی کربلای واقعی کنار بقیه مسلمونها جمع خواهیم شد!
🎥 و این دوربینها امروز به ایمان شما به راهتون اعتراف کردند❗️
#اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
@Modafeaneharaam
سید حسین هروقت فیلمی از جنایت های داعشی ها در تلویزیون یا اینترنت می دید ، خیلی ناراحت می شد😔و می گفت یک نفر باید جواب این ظالم ها را بدهد☝️
به برادرم گفته بود: نمی دانی حرم حضرت زینب (س ) چه صفایی داشت...چقدر غریب بود💔...
بود نمی دانی آنجا چقدر به جهاد ما نیاز دارند ، آنجا مردم مظلومی که مثل ما یک دین و آیین دارند کشته می شوند😔. وظیفه ما این است که از آنها دفاع کنیم. بعد وقتی برادرم گفته بود که تو سه تا بچه داری آنها را چکار می کنی؟ تو یک بار جهادکردی دیگر بس است، همسرم گفته بود : بی بی زینب من را نگاه می کند، چطور اینجا بمانم⁉️
از همان روزی که خبر شهادت سیدحسین در سوریه در کابل پخش شد، کابل دیگر برای خانواده اش جای ماندن نبود😞: ما مدام تهدید می شدیم می گفتند چرا شوهرت رفته سوریه⁉️ به خاطر همین مهاجرت کردیم ایران.
شهید مدافع حرم
سید حسین هاشمی🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
در نمازهای خاضعانه و عاشقانه خود بهویژه #نمازشبهایش، که مقید به آن بود☝️، هیچیک از قنوتهایش را بدون گریه و تضرع و طلب #شهادت سپری نمیکرد😔 در زمان سکونت در شهر قم، نماز جماعت صبح ایشان با دویدن از مسیر مسجد تا خانه ترک نمیشد👌🏃 بهطوریکه این کار را برنامه ورزشی خود قرار داده بود و معمولاً بین الطلوعین را با اقامه نماز جماعت و ورزش و قرائت قرآن، زیارت عاشورا و دعای عهد و دیگر ادعیه تا طلوع آفتاب بیدار سپری میکرد.✨ همینطور گرفتن #روزههای_مستحبی که گرمای هوا هم مانع انجامش نمیشد. حاج حمید طلبه نبود ولی با خوی طلبگی خود نسبت به انجام منکر و ترک معروف در جامعه بیتفاوت نبود👌🌸. بسیار دلسوز و مهربان و گرهگشا، برای اطرافیانش و همه هم نوعانش بود، دلسوزی و مهربانی و انسان دوستیش را با حضور در جبهه سوریه چه زیبا به تصویر کشید و وسعت شعاع و دامنه علاقه خود را به هم نوعانش، با نثار جانش💔، چقدر خوب نشان داد.
شهید مدافع حرم
حاج حمید مختاربند🌸
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت:⏬
شهدای مدافع حرم
مسلم خیزاب🌹
فرشاد حسونی زاده🌹
حسین هاشمی🌹
حمید مختار بند🌹
#سالروز_شهادت🕊
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
🆔 @Rahbar_eshgh
شهید مدافع حـــــــرم 🌹
حجت اصغری
شهیدی که تاسوعای۹۴دو دستانش و سرش راتقدیم به عقیل بنی هاشم کردند❗️😔
تأکید شهید به امر به معروف☝️
حجت جوان آرام، با ادب و بسیار خوبی بود و همه اهالی از او راضی هستند😊. به امر به معروف تأکید داشت و اگر ما اشتباهی داشتیم فوراً تذکر میداد☝️. هدیهای از سوی خداوند بود که روز تاسوعا در جریان دفاع از حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.💔
چندی پیش به او پیشنهاد کردیم که ازدواج کند❗️حتی گویا او کسی را هم در نظر داشت😍 اما تصمیم گرفت که به سوریه برود زیرا عقیده داشت روا نیست ما اینجا در آرامش باشیم و مسلمانان سوریه در عذاب باشند😔 مادرش را راضی کرد از من هم اجازه گرفت و رفت. یک شب قبل از شهادت از حرم حضرت زینب(س) با منزل تماس گرفته بود و فردای آن روز و در روز #تاسوعا به شهادت رسید🕊
🔷برپایی جلسه قرآن در هیأت پیش از عزاداری
من و حجت از کودکی در مسجد محل فعال بودیم و با هم به جلسه قرآن میرفتیم او همیشه یکی از ارکان فعالیتهای مذهبی مسجد بود🙂. در محل هیأتی داشتیم که حجت یکی از مؤسسان هیأت بود🌸. عقیده داشت ما مدام در حوزه اهل بیت(ع) فعال هستیم اما با قرآن ارتباط نداریم از این رو استادی از شهرری دعوت کرد و قبل از آغاز عزاداری جلسهای برپا میکرد و پس از جلسه قرآن عزاداری آغاز میشد 🌸
@Modafeaneharaam