مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_چهل_وهفتم 🌺 محسن سیزده سال در صورت همان ها که جفا می کردند، لبخند زد و
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_چهل_وهشتم
محسن تازه در مسابقات کشوری رتبه آورده بود.
خبرش پیچیده بود که بناست برای مسابقات بین المللی برود مالزی.
همراه چند قاری دیگر دعوت شده بود به صدا و سیما برای ضبط تلاوت قرآن.
🌺 حاج آقای محمدی هم دعوت شده بود. کنج پذیرایی روی ویلچر نشسته بود.
محسن را دید که از وضوخانه بیرون می آید. آستین های بالا زده محسن، حاجی را یاد سفر قائن انداخت؛ باهم برای تلاوت رفته بودند.
🍄 👋دستی برایش تکان داد.
محسن با لبخند راهش را کج کرد آمد کنار مرد جنگی نشست.
ازحاجی پرسید :
🍁🍂 _ درباره مسابقات بین المللی، راهنمایی بفرمایید!
حاجی اول تواضعی کرد اما بعد حرف دلش را گفت :
🏊🌷_ وقتی برای اولین بار تیم شنای ایران به مسابقات جهانی اعزام شد، اومدم حرم.
چشمم خورد به یک بنر. روش از قول امام خمینی رحمة الله علیه نوشته بود :
💕 تمام قدرت های جهان منوط به اذن علی بن موسی الرضا علیه السلام است💕
🍀به امام رضا علیه السلام گفتم که من باید با مدال برگردم! این در حالی بود ما از شنای دنیا عقب بودیم.
💪مدال گرفتن، کار خیلی سختی بود. اما پیش بزرگی ِ آقا هرگز! تو هم برای اینکه اول بشی، باید اجازه آقا رو بگیری!
☺️ محسن تبسم کرد. همان طور که آستین ها را پایین می داد گفت :
_ چشــم. از آقا اجازه می گیرم. یقین دارم که کمکم می کنه .... ❤️
@Modafeaneharaam
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_چهل_ونهم
🌸 لحظه اعزام محسن به مالزی نزدیک شده بود.
خوشحال و امیدوار بود.
داشت برای مامان تعریف می کرد که :
🎥🎞 _ یه گروه مستند ساز می خوان همراهم بیان مالزی و از کل روند مسابقات فیلم تهیه کنند ...
💎 مامان این ها را که می شنید نگران می شد.
آخر دلش را به دریا زد و گفت :
_ این ها نباید از تو مصاحبه بگیرند! نباید همرات بیان مالزی! آخه از چی می خوان فیلم بگیرن؟!
🔮 محسن چشم هایش را گرد کرد و گفت :
_ چــرا؟!
مامان نمی دانست حرفش را چطور بگوید که محسن دلسرد نشود.
اما وقتی فکر کرد که داوری ها چه بلایی به سر امید وانگیزه او خواهد آورد، حرفش را رک و پوست کنده گفت :
🍁🍂 _ من از این مسابقات خیلی می ترسم! الان نه ساله به قاری های ایرانی رتبه ندادن! به شما هم نمی دن!
🌺 محسن با نگاهی که از آن قاطعیت می بارید گفت :
_ مامان! من نفر اول جهانم و رتبه اولی رو می گیرم! کاری می کنم که محمود شحات بیاد توی این خونه!
🌹مامان وقتی روحیه او را دید بیشتر نگران شد. گفت :
_ محسن این حرفات دل آدم رو می لرزونه! انگار خیلی مطمئنی!
❤️ : _ من به شما ثابت می کنم!
چند روز بعد این را به خبرنگارها هم گفت ...
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
🍃 چند روز به اعزامشون مانده بود
و من دلهره عجیبی داشتم😨
تصمیم گرفتم حرف دلم رو بهشون بگم
☘ عزمم را جزم کردم و گفتم اگر رفتین و خداوند شهادت رو قسمتتون کرد، محمدمهیار وقتی باباهای دیگه را ببینه و جای خالی شمارا چی بهش میگذره😞
✨ سکوت کرد و لبخند زد و گفت، شاید شما بتونی، با حرف هات دلم را بلرزونی و ایمانم رو هرگز...
در آن لحظه خیلی از حرفم خجالت زده شدم.😔
🌷 همسر شهید مدافع حرم حسین محرابی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیدم این شبا، حَرَم خلوته...😔
مثل بقیع شده، پُر از غُربته...💔
#محمدحسین_حدادیان🎤
#شب_جمعه
#کربلا
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ #حضرت_عیسی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور
جمع کل صلوات:
🌹15,343🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا✨