8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥غواصان خط شکن✅🦋
🌷🍃نماهنگ| شعرخوانی ترکی رهبرانقلاب درباره شهدای غواص
💚 بیانات رهبرانقلاب درباره شهدای غواص
میشود با دست بسته سربلند آمدبیرون🕊💥
🌺همیشه مدیون شهدا هستیم🌺
#شهدای_غواص
@Modafeaneharaam
💠روز اول مدرسه با چادری که برادرم رسول برایم خریده بود به مدرسه رفتم. وقتی به کلاس اول رفتم دیدم هیچ کس جز من چادر ندارد.
وقتی به خانه برگشتم چادر را در آوردم و گوشه ای انداختم، گفتم هیچ کس چادر نداشت من هم چادر نمی خواهم خجالت می کشم.
رسول از کار من ناراحت شد. بعد از مکث کوتاهی به من گفت:
می دانی ارزش این چادر چقدر است که آن را به زمین زدی؟
می دانی چند نفر کشته شدند تا تو بتوانی با چادر به مدرسه بروی!
کلی آن روز در مورد چادر و نقش آن با من صحبت کرد.
بعد هم گفت تو باید چادر بپوشی و دوستانت را هم برای پوشیدن چادر تشویق کنی، همیشه چادرت را دوست داشته باش!
من از آن روز چادرم را دوست درام و قدر آن را می دانم.
🌱🍃🌷🌱🍃
#شهید عبدالرسول محمدپور
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام «حمید نوری» به منافقین پس از بازگشت به وطن
حمید نوری پس از بازگشت به وطن:
🔹پیام کوتاهی برای منافقین دارم. من حمید نوری هستم، در تهرانم و عید قربان پیش خانوادهام هستم
🔹میگفتید خدا هم نمیتواند حمید نوری را آزاد کند اما توانست.
@Modafeaneharaam
✍شهید حسین پور جعفری
شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقتها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مےایستاد..
حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت.
#یادش_با_صلوات
#شهیدحسینپورجعفری
#همسفر_من
@Modafeaneharaam
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه خصوصیت شب عرفه در بیان حاج آقا مجتبی تهرانی
#شب_عرفه
@Modafeaneharaam
30.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 واکنش آقا به هدیههای دهه هشتادیها 😊
♻️روایت خبرنگار صداوسیما از دیدار صمیمانه مدالآوران المپیادهای علمی با رهبر انقلاب❤️
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید نوری آزاد شد
چه خالیست آغوش استقبال مردی
که تلاشهایش به ثمر نشست...
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسمت 5⃣ 💫می خواهم درس بخوانم اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حا
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 6⃣
💫 داماد طلبه
با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ...
اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ... روی همه چیز فکر کردم ... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشم هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم ...
بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ... به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود ... من هیچ وقت بدون فکری تصمیم های احساسی نمی گرفتم ... حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ... با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ...
اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ ... چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ...
یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، همسایه ها و اقوام زنگ زدم ... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ...
- وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ ... ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ...
کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم ... اما خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد ...
البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد... فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ...
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam