فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها ✨
به دست #شهید علی شبیب محمود 🌿
#لبیک_یازینب_الصبور💔
@Modafeaneharaam
خاطرات مادر داغ دیده شهیـد منا محسن حاجی حسنی، قاری جوان و خوش سیمایی که در سفر به حج تمتع بر اثر بی کفایتی حکومت آل سعود جان خود را از دست داد و به درجه رفیع شهادت نائل شد.😞💔🕊
خواهر نداشت و تمام هم و غم و هستیاش مادرش بود، مادری که تمام آرزویش در داماد شدن پسرش خلاصه میشد😔
از وقتی که گفته بودند محسن مفقود شده، ترسیدم که به دست وهابیهای نانجیب نیفتاده باشد اما وقتی گفتند شهید شد دلم آرام گرفت...✨
محسن چند سال بیشتر نداشت که روسریام را بر روی دوشهایش میگذاشت☺️ بالای متکا مینشست و قرآن میخواند از آن جا بود که علاقه محسن به قرائت قرآن شکل گرفت🍃 از سه سالگی به همراه برادرش به جلسات قرآن میرفت و ضبطی داشت و شالی که همیشه میگفت من شحات انور هستم 😊 و با آن ضبط صوت📻 قرائت قرآن را شروع میکرد، او به فامیلدوستی، خوشزبانی، خداشناس بودن و عشق به اهل بیت(ع) شهرت داشت.... 🌺
شهید محسن حاجی حسنی✨
#شهید_حادثهی_منا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تلاوت سوره مبارکه قدر با صوت ملکوتی شهید محسن حاجیحسنی ✨🌸
بسیار زیبا
#قاری_بین_المللی
#سالروز_شهادت🕊
شهدا را همواره یاد کنیم حتی با یک صلوات... 🌺
@mohsen_hajihasani
سلام و عرض ادب خدمت اعضای کانال🌸
❇️ اطلاعیه
ما در کانال مدافعان حرم #معرفی کانال #شهید داریم هر بزرگواری که کانال شهید داره برای ما بنر بفرسته تا رایگان در کانال قرار بدیم 🌺
نکته: لطفا فقط و #فقط کانال شهید باشه دوستان یعنی کانالتون متعلق به یک شهید باشه.
از پذیرش بقیهی کانالها معذوریم ☘
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_اول #بخش_دوم —رضوان دیشب داشت
بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_دوم
با بغض شروع کردم به نوشتن امروز:
دادم تورا قسم به نخ چادری که سوخت
شاید دلت بسوزد و یک کربلا دهی😔
می گویند کربلا قسمت نیست دعوت است.
خدایا!من معنی قسمت و دعوت را نمی دانم.
اما یقین دارم تو معنی طاقت را می دانی...
آسمان هم امروز دلش پر است همانند من.💔
بیچاره آسمان.انقدر دود می خورد تا اینگونه سیاه و تیره و تار شود.دیگه دلم طاقت ندارد.فقط می توانم قلم را نالان رو کاغذ بکشم و بنویسم:✍
دود این شهر مرا از نفس انداخته است به هوای حرم کرببلا محتاجم
با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم.دست و صورتم رو آب زدم و برگشتم توی اتاق تا آماده بشم.پرده رو کشیدم با آسمانی تیره و خشمگین مواجه شدم🌫چه دلگیر.برای احتیاط یک لباس گرم برداشتم و روسری فیروزه ایم رو لبنانی بستم و درحالی که چادر را سر می کردم از اتاق بیرون آمدم.از کنار آشپزخانه که رد میشدم مادر صدایم کرد.
-رضوان جان عزیزم صبحونه نخورده کجا میری مادر؟
—مامان جان دیرم شده.میرم توی راه با زینب یه چیزی می خورم.
-برو مادر جان خدا به همراهت🌸فقط رضوان،داری میری بیرون یه سری به اتاق ریحانه بزن و بیدارش کن مدرسش دیر میشه.راستی مادر بابات پنجاه تومن رو جاکفشی برات گذاشته بردار.
—چشم مامانم.فعلا خدافظ.
در اتاق ریحانه خواهر کوچکتر که راهنمایی بود را باز کردم تا بیدارش کنم.پتو رو از سرش کشیدم و گفتم:
-پاشو دیگه ریحان چقد می خوابی تو.😒
در حالی که چشم هاشو میمالید گفت:
—ولم کن من مریضم امروز نمیرم مدرسه.
گرفتم کشیدمش،از جاهاش بیرون اوردمش و درحالی که از اتاق بیرونش می کردم گفتم:
-باشه برو همین ها رو به مامان توضیح بده.
غرغر کنان بیرون رفت و منم به سمت حیاط به راه افتادم.پنجاه هزار تومن بابام رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم.🎒
راه افتادم سمت کوچه.سرکوچه زینب رو ندیدم و تعجب کردم.گفتم شاید نیاد.یه چند دقیقه ای که ایستادم دیدم نه نیومد.برای همین زنگ زدم به موبایلش.با صدای گرفته گوشی رو جواب داد و گفت:
-سلام رضوان جان.ببخشید من یه کمی تب دارم و مریض احوالم🤒اگر اشکال نداره خودت تنها امروز برو.
بعد از کلی توصیه و مواظب خودت اش گفتن ها گوشی را قطع کردم و به راه افتادم.
وارد کلاسمون نشده بودم که یهو نرگس آستین چادرمو گرفت و کشید توی راه رو.تعجب کردم.بهش گفتم:
-وا نرگس جان چرا همچین می کنی⁉️
—فعلا هیچی نگو وبیا دنبالم.
دست و پاهام یخ کرد و همینطور سمت نرگس کشیده میشدم.انقدر سست شده بودم که با خودم فکر نمی کردم زشته اینطوری تو سالن دانشگاه نرگس داره منو کشون کشون می بره😑🚶♀
رسیدیدم به سالن بزرگ دانشگاه.رفتیم کنار برد اعلانات و اخبار دانشگاه.همون جایی که لیست اسم های کربلایی هارو زده بودن.همون جایی که درست یک هفته پیش به خاطر یک روز دیرتر دادن اسمم نشد که اسم منم تو لیست باشه😢.همون جایی که....
بگذریم.درست کنار همون لیست یک هفته پیش یک اعلامیه بزرگ تر چاپ شده بود با عنوان:
به اطلاع دانشجویان گرامی میرسانیم که....📋
به خودم اومدم که دیدم نرگس داره می خنده و به صورتم آب میزنه.دیدم توی سرویس بهداشتی دانشگاهیم.سریع پرسیدم:
-نرگس بگو که خواب نبودم.
دستم رو بردم سمتش و گفتم:توروخدا یه بشگون از دست من بگیر مطمئن شم.😥
—نه عزیزم خواب نبودی یه لحظه غش کردی خانم.پاشو حالا تا لیست دوباره پر نشده بریم اسم تو و زینب رو هم بدیم دیگه.پاشو خواهر.انگار شما هم کربلایی شدین.😍
چه جمله عجیبی گفت نرگس.من؟کربلا؟اربعین؟😱😳
و مثل همان لحظه ورودم به کلاس تقریبا کشان کشان من رو به طرف دفتر مدیریت دانشگاه برد تا اسم خودم و زینب رو هم بدم.باورم نمی شد.انگار توی خواب دیدم همین پنج دقیقه پیش که توی اعلامیه نوشته شده بود:پنج جای خالی دیگر برای اردوی پیاده روی کربلا.✨
امروزم را این چنین نوشتم:
ندیده ای شوریدگانی را که ذکر صبح و شامشان حسین است؟
این روز ها عجیب بوی سیب به مشامم می رسد..
#کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌹سلام به همراهان کانال مدافعان حرم✋🏼 ✨به فکرمون رسیده که اربعین امسال با کمک همدیگه، تعدادی از اعضا
🔰 دوستان محترم واسه کمک به قرعهکشی #کـربلا
اگر خیر میشناسید حتما معرفی کنید اجرتون با سیدالشهدا 🌺
فضیلت #زیارت_ارباب_بی_کفن ✨👇
امام باقر(ع):اگر فضیلت زیارت امام حسین(ع) را می دانستید از اشتیاق، جان میدادید‼️
@Modafeaneharaam
وصيت شهيد مدافع حـــ☘ــرم اسماعیل خانزاده به دخترش :
اي دختر عزيزم💖
، جگر گوشه بابا💕 ، خيال نكن من بيخيال تو بودم😔 ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش❤️ و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان .💔
#یارقیه_بنت_الحسیـــــــن😔 💞
@Modafeaneharaam
سلام بر #شهید_غیرت...
🌷کانالی درباره ی شهیدی که در راه دفاع از ناموس غریبانه به شهیادت رسید...🌷
این کانال شامل خیلی چیزای باحال هست:
❣️معرفی #شهید_علی_خلیلی🌹💓
❣️کلیپ های جذاب 🎥🎞
❣️معرفی کتاب های بامحتوا 📚📖📘
❣️عکس پروفایل📷
❣️دلنوشته های شهدایی 💌
❣️تم شهدایی 📱
❣️مداحی های شهدایی 🗣🎵🎶
❣️خاطرات شهدا 🌹
❣️بریده هایی از سخنان حضرت آقا 💖
و خیلی پست های جذاب دیگه...
مدیر این کانال خود شهید علی خلیلی هستن و حضرت مادر «س» بر این کانال فرمانروایی می کنه...
🍃گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند... 👇
eitaa.com/joinchat/2425552917C05e64a7af3
┄┅═══✼❤️❤️💛💛
@shahidegheirat
💛💛❤️❤️✼═══┅┄
یا زهرا بگو و وارد کانال بشو☺️ 👆
به کوری چشم دشمنان در فضای مجازی گلزار شهدا میسازیم.
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهیدمدافع حرم محمد پورهنگ🌹 #ایام_شهادت هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ب
جمع کل صلوات:
🌹10,204🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏
«علا»ی شاد و بشاش به هنرهای عکاسی📸، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت👌 و عکس بسیاری از شهدا را به مناسبتهای مختلف، طراحی و در صفحههای مجازی قرار میداد . ☺️
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛🕊 باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة».🌸
#مدافعحرم
#شهید_علاء_حسن_نجمه ❤️
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپی_بسیار_زیبا_وغم_انگیز 😔🌹
#فرزند_کوچک_شهید_مدافع_حرم_حـــــزب_اللّه
اگر میشود، میتـــــواني بمانـــــي، بِمـــــــــــان
بابا جان تو خیلــــــــــي جوانـي، بمـــــان😔
#یارقیه_بنت_الحسین😭💔
@Modafeaneharaam
ســـــلام ✋
اگه دنبال خاطرات موضوعی شهدا هستید عضو کانال زیر بشید
کــــــلی خاطرات ناب و موضوع بنده شده ...💕
کافیه فقط روی موضوع یا شهید مورد نظرتون بزنید و استفاده کنید
🔹لیست موضوع خاطرات شهدا🌷
#نمازاولوقت
#کربلا
#نمازشب
#تواضع
#شهدازندههستند
#شبجمعه
#نمازشب
#غیبت
#احترامبهپدرومادر
#دوریازدنیا
#بیتالمال
#رضایخدا
#محاسبهنفس
#نمازصبح
#محرم
و..........
🔹🔹اگه دنبال خاطره از هر کدوم از این شهدای عزیز هم هستید عضو کانال بشید وروی اسم مبارکشون بزنید و خودتون رو با خاطرشون مزین کنید🌷
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#شهیدمحمدگرامی
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
#شهیدحاجاحمدمتوسلیان
#شهیدعلیماهانی
#شهیدصیادشیرازی
#شهیدمهدیزینالدین
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده
#شهیدمصطفیردانیپور
#شهیدمحمدرضاایستان
#شهیدجهادمغنیه
#شهیدمحمودرضابیضایی
#شهیدحامدجوانی
#شهیدشاهرخضرغام
و....
🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 زائری با شرایط باورنکردنی که برای اعلام نصرت به امام زمان(عج) می آید 😭
او با این شرایط باورنکردنی می آید #جای_تو_خالیست....💔
#قدم_به_قدم_به_نیت_فرج
@Modafeaneharaam
♦️ از زبان امیر_محمد
7 ساله فرزند شهید
🔸بابا میاد به خونه و به ما همش سرمی زنه
بعضی شبا ،ازشب تا صبح بابام تو خوابم میاد پیشم وهی میره😢. دوباره میاد خونه منو می بینه و باز میره. #بابام تو #خواب بهم هیچی نگفت، فقط منو میدید خوشحال می شد.
چند بارم تو روز دیدم #بابام تو خونه ست و داره وارد اتاقم میشه، از اتاقم میاد بیرون ما رو هم نگاه می کنه، اما اون لحظه هرچی به بقیه میگم نگاه کنین، #بابام رو نمی بینن😞، فقط خودم می بینمش،نمیدونم برا چی این جوریه!!💔😔
#شهید_مدافعحرم_مهدیطهماسبی
#امیر_محمد_فرزند_ارشد_شهید
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دوم با بغض شروع کردم به نوشتن ا
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_سوم
امروز را این چنین نوشتم که:
دلم یک اربعین حرف دارد با تو حسینم...
به همه گفتم اربعین حرم هستم.این تن بمیرد آبرویم را نبر آقا...💔
هرچی سعی می کنم خوابم نمیبره از ذوق.تازه امشب فهمیدم((شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد)).
یک لحظه آرزو کردم کبوتر بودم.پر میزدم و پر میزدم و پر میزدم.سریع تر از آنکه فکرش را بکنم میرسیدم نجف.✨🕊
همین جوری به سقف زل زدم و فکر می کنم.یک دفعه یاد حال زینب افتادم که امروز چه جوری شده بود.وقتی با نرگس رفتیم اتاق مدیریت گفتن باید خود زینب بیاد.گفتیم حالش خوب نیست آقا.همون لحظه سه نفر اومدن تو برای ثبت نام📋پس یا من باید ثبت نام می کردم تنها میرفتم که این کمال نامردی بود یا باید میرفتیم زینب رو می اوردیم.با خودم فکر کردم خونه نرگس اینا که زیاد دور نیست میرم میارمش.
خلاصه از نرگس خداحافظی کردم و بهش گفتم:
-زود میام نرگس
بهم گفت:
—ببین رضوان،..تو رو امام حسین زود بیا.🏃♀
توی دلم هی خالی می شد برای همین معطل نکردم و زود راه افتادم.انقدر تند راه میرفتم که چند بار محکم خوردم به مردم پیاده رو.تو حال و هوای خودم بودم که برای سومین بار خودم به یک پیرزنه.همه وسایل هاش ریخت.سه تا پلاستیک پر از میوه داشته که بیشترش ریخته بود😞اومدم یه معذرت خواهی بکنم و سریع تر برم.گفتم:
-مادر جون ببخشید من باید برم عجله دارم.
—برو مادر خودم یه کاریش می کنم.
یک قدم نرفته بودم.یک لحظه صداشو شنیدم که آروم گفت:یاحسین.🍃
برگشتم نگاش کردم دیدم دستاشو گذاشته رو زانو هاش تا بتونه دولا بشه و میوه ها رو برداره.همین جوری خشکم زد.من برای چه کاری داشتم می رفتم؟
سریع برگشتم و هرچی میوه بود برداشتم ریختم تو پلاستیکش.پلاستیک هارو دادم دستش و لبخند زدم و گفتم:
-بیا مادر جون این هم میوه هات فقط باید بشوریشون.شرمنده دیگه.☺️
لبخند زد بهم و کیسه هارو گرفت.
اومدم برم که گفت:
—دختر جون،امام حسین عاقبت بخیرت کنه.
دیگه نتونستم بایستم و نگاهش کنم و بهش بگم:
-دعا کن مادر جون.دعا کن.عاقبت من با خود خود حسینه.🖤
یادم نیست دیروز چی نوشتم.ولی شاید نوشتم:تا بال و پر شکسته نباشی اجازه پرواز نخواهی داشت...
خوشا به حال دل شکستگان..🌱
پايان قسمت سوم
امیدوارم لذت برده باشید #کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌹سلام به همراهان کانال مدافعان حرم✋🏼 ✨به فکرمون رسیده که اربعین امسال با کمک همدیگه، تعدادی از اعضا
الحمدلله با عنایت شهدا بیش از چهارده هزار نفر دور هم جمع شدیم 🌺
حتی با نفری هزار تومن دو هزار تومن هم میتونیم در این امر👆 شریک بشیم
این طرح بانی خاصی نداره،
شما هم می تونید حتی با مبلغ کم هم در این امر ما رو یاری کنید🌸تا انشاءلله اسمتون جزو بانیان سفر اربعین نزد اباعبدالله ثبت بشه 👌
مبلغی که تا الان جمع شده خیلی کمه...
یک یا علی بگید تا نماینده های کانال مدافعان و بفرستیم نزد ارباب تا نایب الزیاره شهدا و اعضای کانال باشند 🌺
اجرتون با آقا ابالفضل ✨
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 قتل بن رسول الله عطشانا 💔
با نوای
#شهید_مدافع_حرم
حسین معز غلامی 🌺✨
@Modafeaneharaam