eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ▪️زائر کربلا بود. دلش بی‌تاب دیدن امام غایب. کنار ضریح شش‌گوشه از خدا توفیق تشرف خواست. لحظه‌ای بعد،‌ سیّدی بزرگوار دید؛ ماه‌تر از ماه، خورشیدتر از خورشید. پرسید: شما؟! شنید: مظلوم‌ترین فرد عالَم! با خودش گفت: «شاید اشتباه شنیده‌ام؛ حتماً عالِم بزرگواری است، دل‌آزرده از قدرنشناسی مردم». به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید. تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده! 📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 3، ص160. تشرف مرحوم سید اسماعیل شرفی @Modafeaneharaam
یا امام رضا.. برات کربلای همه عاشقای امام حسین(علیه السلام)رو امضا کن..💔😔 به مادرت قسم، کربلا لازمیم😭 @Modafeaneharaam
امروز یک نفر بهم پیام داد گفتن:پارسال مثل این ایام مریض بودو عمل سختی هم داشت توسل کرده بود به حضرت رقیه سلام الله علیها وخواب حضرت رادید توسل ایشون به حضرت رقیه نتیجه داد و حضرت با دستان کوچیکشون حاجتش را داد و صبح دیگراون شخص عمل نشد. بادستان کوچکش گره ها باز میکند رُقیه ◼️مشارکت در سفره حضرت رقیه سلام الله علیها 👇🏻 ♦️شماره کارت بنام مرکز نیکو کاری الغدیر 6037997950045303 📲شماره تلفن جهت هماهنگی ۰۹۱۳۴۴۳۱۸۶۲ آقای هاشمی ◼️هیئت حراس الحرم شهرک طالقانی ماهشهر @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی شهید مجید قربانخوانی با شهید مرتصی کریمی که به واقعیت پیوست @Modafeaneharaam
نقشه خداوند.mp3
9.94M
۱ 🏳 سنت پیاده روی اربعین توسط ائمه علیهم‌السلام در هزار و چندصدسال قبل بنا گذاشته شده است، ▫️هدف خداوند از طراحی اربعین چیست؟ ▫️ چرا آنقدر اهمیت دارد که از سال ها قبل توسط خداوند طراحی و توسط ائمه"ع" اجرا شده ؟ @Modafeaneharaam
📸 تشییع پیکر مطهر دو شهید مدافع حرم، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد اینانلو در حرم مطهر رضوی @Modafeaneharaam
💌بسمـ رب الشـهدا..... 🍃🌼 تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ محل تولد:خوزستان تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ محل شهادت:حلب_سوریه وضعیت تأهل:متأهل_داراے‌دوفرزند محل مزارشهید:گلزارشهداے‌زادگاهش 👇 ✍اگࢪ مےخـواهید ڪاࢪتان بـࢪڪت پیـدا ڪند؛ بہ خانوادھ شہدا سـࢪ بزنیـد، زندگے نامہ شہـدا رابـخوانید و دࢪ خود روحـیہ شہادت طلبـے را افزایـش دهیـد! 👇 🍁فرماندهی گردان عمارلشکر فاطمیون وجانشینی لشکرفاطمیون..شهید درقالب تبعه افغان به سوریه اعزام شد.. شهادت مصادف باتاسوعای حسینی.... 🌸🎉 @Modafeaneharaam
1914314498_-213850.mp3
11.8M
🎧 مداحی جاماندگان اربعین ▪️حاج میثم مطیعی ندارم آروم که اربعین شد خبری داری که عاشقت خونه نشین شد💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_پَنجاه_و_نُهُم🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ وحشت این تاریکی و تنهایی
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل📱 حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌مرا به رخم کشید:«با غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم.😔 می‌دید تمام تنم از ترس می‌لرزد😰 و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت:«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» به هوای حضور حیدر این‌همه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد:«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و مرگ فاصله‌ای نبود. دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه جهنمی‌اش بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت:«واسه پسرعموت چی اوردی؟»و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد:«مگه تو آمرلی چیزی هم پیدا می‌شه؟»صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد😭:«پسرعموت رو خودم سر بریدم!» احساس کردم حنجره‌ام بریده شد که نفسم‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم.من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم😣 که نارنجک را با دستم لمس کردم. ...🌸 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_شَصت🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. انگار باران خمپاره ☄ و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، غیرتشان برای من می‌تپید و حالا همه شهید شده بودند😔 که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم.چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد:«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجک از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که این‌همه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد:«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» قدم‌های من قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم داعشی‌ها به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد😡:«میری یا بزنم؟»و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس😰 خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم می‌کرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشتزده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد:«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد:«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» ...🌸 @Modafeaneharaam
ختم به نیت:🔰 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی انصافی نیست چندین میلیون نفر عضو ایتا باشند و کانال شهدای گمنام ، گمنام بماند؟!😔 به کوری چشم کسانی که میخواهند یاد و خاطره شهدا رو ازبین ببرند ما درفضای مجازی هم گلزار شهدا میساااااااازیم🌹🌹 با توکل به کسانی که مفقود شدند تا ما مفقود نشویم داخل شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3894149123C6408322cfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن با گریه های بی صدا، مثل رقیه بابایِ او بودی، برای من هم ارباب از تو وفا دیدم، وفا، مثل رقیه نام توراهرجازمین خوردم سریعاً گفتم به امید شفا، مثل رقیه کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه دلتنگ پابوس توئم دست خودم نیست لبریزم از حال بکا، مثل رقیه بیزارم از تقدیر، از قسمت، از آنچه کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه دادی براتِ زائرانت را به جز من افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه درسینه دردی مشترک داریم باهم جامانده ام از کـربلا، مثل رقیه : 💔 همه راامضا كن اين گدا بهر زيارت نگران است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام @Modafeaneharaam
💎حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: روز قیامت بدترین مردم در پیشگاه خدا، کسانی هستند که مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند 📚میزان الحکمه، ج 5 ،ص 495 @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACH41hPEXKyrdQx_gZ5N_bKDy_YimwQwACkA0AAhNe4VFT6R22MoHH_iAE.mp3
8.98M
۲ 🏳 اربعین کلاسی است که در آن، انسان‌ها رفاقت و مهربانیِ فارغ از هر دین، نژاد و اختلاف را تمرین می‌کنند. 🔺آزمون این تمرینِ رفاقت کی برگزار می‌شود؟ ممکن است در این آزمون رفوزه شویم؟ 🎤 @Modafeaneharaam
🏴ماه محرم نوید به روایت خواهر شهید نوید... و غیر از پیراهن مشکی، رنگ دیگری نمی‌پوشیدی. چقدر محرم‌ها دلم برایت تنگ می‌شد. کم خانه می‌آمدی. وقتی می‌دیدمت با ذوق می‌آمدم سمتت و می‌گفتم: «به به آقا نوید، بیا ببینمت داداش گلم.» همیشه می‌گفتى: «حیفه از این فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم بیشتر می‌بَریم!» تو بُردی نوید. بازی عاقبت به خیری را بردی. دل همه ما از نبودنت خون است؛ ولی خوشحالیم. برای خودت خوشحالیم. حالا وقتی به قاب عکست نگاه می‌کنیم، آرامش و رضایت را توی چشم‌هایت می‌بینیم. تو برای ما زنده‌تر هم شده‌ای. 🌹 📚برشی از کتاب شهید نوید خبرگزاری دفاع مقدس @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«من به خاطر علاقه‌ای که به دین اسلام داشتم به سوریه آمده‌ام و همیشه دوست داشتم به عنوان یک بسیجی، کار بزرگی انجام بدهم و خوشحالم که با شخصی بسیجی به نام محمد از اعضای لشکر فاطمیون آشنا شدم. اسلام در خطر است؛ اسلام در خطر است. برای اسلام باید از همه چیز بگذریم. دفاع از حرم حضرت زینب (س) واقعا شایستگی‌هایی می‌خواهد. من خدا را شکر می‌کنم که پای ما در این راه باز شد چون غیرتم اجازه نداد شیعه را تنها بگذارم. تقوا را همیشه پیشه کار داشته باشید. نماز .... نماز .....»🌹 این حرف‌ها، حرف‌های یک سرباز مدافع حرم است که در اوج جوانی به دوستانش سفارش می‌کند. مدت زیادی از این مصاحبه کوتاه در سوریه نگذشته بود که «محمد آرش احمدی» سرباز دهه هفتادی لشکر فاطمیون، مدافع حرم اعزامی از شهر مشهد مقدس، در سن 20 سالگی در دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) به شهادت رسید💔 @Modafeaneharaam
خواهر شهید «محمدآرش احمدی» 🌹 محمد، متولد ششم خرداد 1375 مصادف با سیزدهم محرم و شهادتش هم، بیست و هفتم مهرماه 95 مصادف با هفدهم محرم است. شاید عشق به اباعبدالله الحسین (ع)، سرّی باشد که در تولد و شهادت او نهفته است.❤️ پدرمان را در کودکی از دست دادیم، همه قد و نیم قد، چهار خواهر و یک برادر بودیم و محمد فرزند آخر خانواده بود. قرار بود جای پدر را برایمان پُر کند و عصای دست روزهای پیری مادرم باشد اما تقدیر اینچنین رقم خورد که تنها پسر خانوده‌مان را فدای حضرت زینب (س) کنیم.😔💔 شهید مدافع حرم تازه تفحص شده، محمد ارش احمدی🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت دختری که با چادر سیاه و عزاداری عروس شد! 🔺«کبری حافظ» همسر شهید «نور خدا موسوی» میگه خانواده همسرم منو بدقدم می‌دونستن... @Modafeaneharaam