eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
✉️ عملیات بزرگ رسانه‌ای اربعین معرفی بعنوان تنها الگوی تمدنی سبک زندگی صلح‌آمیز با هشتگ 💥 ؛ تقارن روز جهانی صلح، و اربعین، فرصتی استثنایی است! https://twitter.com/m_shojae1/status/1439632964845965316?s=20 💥 ؛ سستی نکنید که نظیر چنین فرصتی، هیچگاه در اختیار شیعه نبوده است! https://twitter.com/A_raefipur/status/1439225892912369665?s=19 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم✋ #مهدےجان💔 دلم گرفتہ و ابرهاے اندوهش سیل آسا می بارد...😔 آیا نمی خواهی با آمدنٺ پایان خوشی برتمام دلتنگی‌هایم باشی؟ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات حُبُّ المهـ❤ــدی هُویَّتُنا. #امام_زمان 🌱بر قآمت دلربای مهدی صلوات🌱 @Modafeaneharaam
🔅امام على عليه‏السلام: 🌱ضَياعُ العُقولِ في طَلَبِ الفُضولِ 🍃از دست رفتن خِرَد، در زياده‏ طلبى است 📚غررالحكم حدیث5901 @Modafeaneharaam
⭕️ چرا می‌گوییم واکسن فخرا کاملاً بومی است؟ #واکسن_فخرا @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا واکسن شهید فخری‌زاده؟/ مروری بر روند تولید واکسن فخرا، زیر نظر متخصصان حوزه امنیت بیولوژیک کشور @Modafeaneharaam
✨شهید فیسبوکچی!✨ ✨فیسبوکی هـاهم به بهشت میروند!✨ به خاطر اینکه تو فیس‌بوک فعالیت می‌کرد و همیشه آنلاین بود و در جهت نشر فرهنگ مقاومت، در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کرد، دوستاش اسمشو گذاشته بودند: فیس‌بوک‌چی …😃 ایشون شهید محمد علی ابوحسن معروف به کاظم هستند که در منطقه قنیطره واقع در جولان سوریه، به همراه شهید جهاد مغنیه و شهید الله‌داد و جمعی دیگر از مجاهدان حزب‌الله، توسط تیم تروریستی اسرائیل به شهادت رسیدند.💔 روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌹 @Modafeaneharaam
🌹مراسم یادبود شهید تازه تفحص شده مدافع حرم مرتضی کریمی شالی🌹 📆دوشنبه ٢۹ شهریورماه ۱۴۰۰ ⏰ ساعت ۲۱ بزرگراه فتح_خیابان‌ خلیج _کوچه شهیدجعفری_هیئت زینبیه(س) @Modafeaneharaam
نه ما شهادت را... بلکه شهادت پیدا میکند ما را... #خادم_الشهداء #شهید #محمد_سلیمانی #شهادت۸۹ #شهادت: #برخوردخمپاره‌به‌سر @Modafeaneharaam
1_1001089681.pdf
3.79M
کتاب محاسبه نفس😊 هر کسی دوست داشت این کتاب رو بخونه حتما کمک میکنه @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ آیا این چک را نقد می‌کنید؟ ⁉️ چند می‌گیری #امام_حسین رو بفروشی؟ ❌جواب‌های شوکه کننده مردم 👌 #پیشنهاد_دانلود @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACIFRhSHDnxFnQF-cdNVa6U9C9P6TZkQACWAwAAoh5QVK6XHDLClICyiAE.mp3
9.38M
#تلنگری #اربعین ۵ 🏳 در زمانی که ابرقدرت‌ها تمام توانشان را بکار می‌گیرند تا جهان را در تسخیر عقاید و باورهای خود در بیاورند، قدرتی به مراتب قوی‌تر از تمام قدرت‌های شرق و غرب عالم، پدیده ای عظیم را رقم می‌زند که تمام آن‌ها را به سخره می‌گیرد. ♨️ چنین قدرت عظیمی جز با یک نیرو به حرکت در نمی‌آید که وظیفه ما زنده نگه داشتن آن نیرو است... #Arbaeen2021 #Hussain #مقام_معظم_رهبری 🎤 #استاد_شجاعی #حجت_الاسلام_فرحزاد @Modafeaneharaam
در سرزمین عجایب چه کسی تصمیم میگرد؟ آیا ما واقعا ملت‌ امام حسینیم؟ ♦️حقا که عراقی ها لایق‌ میزبانی حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء هستند @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش شهيد محسن خزائى از حرم حضرت سكينه(س)، زمستان ١٣٩٢ آزادسازى منطقه داريا حرم حضرت سكينه س، شهريور ١٣٩٥ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CUyYOlAACIFhhSI0EELKwNswj5UQandHnthHpvQAC3gAD9fVhULKD9BLJtY4sIAQ.mp3
1.95M
🌷مناجات به صوت شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى)🌷 ز روزگار غریبم گشته است معلوم شفای ما به قیامت بجز رضا نشود ... السلام عليك يا على ابن موسى الرضا [عليه السلام] @Modafeaneharaam
اربعین مسیر نوکری و عرض دوستی و محبت است یا مهدی! از کودکی برای سربازی تان تمرین میکنم. @Modafeaneharaam
باسلام حرم آقا علی‌بن‌موسی الرضا نائب الزیاره هستیم🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 💔😭 @Modafeaneharaam
🔸️جزئیات جدید نیویورک تایمز از نحوه ترور شهید فخری زاده روزنامه نیویورک تایمز مدعی شد: 🔹 عملیات منجر به شهادت دکتر فخری زاده، اولین تلاش عوامل موساد نبوده است. 🔹 در سال 2009 یک گروه ضربت طی عملیاتی برنامه‌ریزی شده به دنبال ترور این دانشمند هسته‌ای بوده‌اند و برای این کار منتظر آمدن فخری‌زاده بودند اما این عملیات در لحظه آخر لغو شد. 🔹 موساد به لو رفتن این عملیات مشکوک شده بود و ظاهرا ایران برای آنها تله گذاشته بود. 🔹 اما این بار موساد می‌خواست چیز جدیدی را امتحان کند. 🔹 عامل ترور که یک تیرانداز ماهر بود، موقعیت خود را تعیین و اسلحه را آماده شلیک کرده و به آرامی ماشه را لمس کرد. 🔹 اگرچه، او به هیچ وجه در نزدیکی آبسرد نبود. 🔹 تک تیرانداز هزاران مایل‌ دورتر، در محلی مخفی به صفحه نمایش یک کامپیوتر چشم دوخته بود. 🔹 تمام گروه ضربت تا آن موقع ایران را ترک کرده بودند. 🔹 در این عملیات فناوری تک تیرانداز دقیق کامپیوتری ارتقا یافته با هوش مصنوعی و رصد چند دوربینه از طریق ماهواره برای اولین بار به کار رفت که سلاح آن قادر به شلیک 600 گلوله در یک دقیقه بود. 🔹 برخلاف پهپادها، این سلاح رباتیک در آسمان هیچ توجهی را به خود جلب نمی‌کرد. 🔹 بخش رباتیک سلاح طوری طراحی شده بود که کف وانت جا شود. 🔹 دوربین‌ها هم که در جهت‌های مختلفی روی وانت قرار گرفته بودند، باعث می‌شدند اتاق کنترل تصویر کاملی نه تنها از هدف و جزئیات امنیتی آن، بلکه از اطراف محل عملیات داشته باشد. 🔹 سرانجام در مرحله آخر کار، وانت پر از مواد منفجره شد تا پس از ترور، منفجر شود و هیچ ردی باقی نگذارد. شلیک چنین سلاحی پیچیدگی‌های دیگری هم داشت. 🔹 نیسان آبی منفجر شد. 🔹 این تنها بخش عملیات بود که طبق برنامه پیش نرفت. 🔹 این انفجار قرار بود ربات را کاملا خرد کند تا ایرانی‌ها نتوانند بقایای آن‌چه رخ داده بود را کنار هم قرار دهند. 🔹 در عوض، بیشتر قطعات این سلاح به هوا پرتاب شدند و سپس روی زمین افتادند، بیش از آن آسیب دیده بود که بتوان آن را تعمیر کرد اما قطعات تا حد زیادی سالم مانده بودند. 🔹 ارزیابی ایران مبنی بر این که حمله توسط یک سلاح خودکار کنترل از راه دور «مجهز به هوش مصنوعی» انجام شده بود، صحت داشت. @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACIFxhSK_ZtvKba8cs-KDUpHwAAcBuwEYAAgkKAAKIeUlSVvLRWNPBAAEXIAQ.mp3
9.58M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی ❤️ دارن میان دونه دونه عاشقا 👤حاج سیدمجید #بنی_فاطمه 📌 #اربعین @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
: ❤️ داستان #تنها_میان_داعش برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که
🌹 رمان بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ در و با اشاره به گوشه‌ای از رشادت‌های مدافعان حرم به‌ویژه سپهبد شهید و سردار شهید در بستر داستانی عاشقانه روایت شد. ❤️ هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم و همه مردم مقاوم سوریه ❣ از شب‌های آینده با دیگر در حوزه جبهه در خدمت شما عزیزان هستیم. 📍 در پاسخ به پرسش مخاطبین عزیز، جهت نشر حداکثری آثار مربوط به ، بازنشر داستان‌های این کانال به هرصورت و با هر لینکی مجاز است. @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌹 رمان #دمشق_شهر_عشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ در #سوریه و با اشاره به گوشه‌ای از رش
✍️ 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ... ✍نویسنده: @Modafeaneharaam