❇️ داستان مردی که مادر زنش هر روز به او توهین میکرد 😭😱
سید آقا هاشم حداد میفرمود: من توی زندگی مشکل سختی داشتم. مادر خانمم از من خیلی بدش میومد. بهم زخم زبون میزد، حتی فحش هم میداد😭 میگفت اینقدر بهم فشار آورده بود که رفتم پیش آیت الله قاضی گفتم آقا میخوام زنم رو طلاق بدم بیچاره شدم.
آقای قاضی فرمود: تو زنت را دوست داری؟ گفتم بله من با خانمم مشکلی ندارم مشکلم با مادر خانمم هست. ایشان فرمود: نمیتونی ازش جدا بشی😳 سالها فحشهای مادر خانمم رو تحمل میکردم😭 در یک روز گرم تابستان رفتم خونه مادر خانمم کنار حوض نشسته بود. تا منو دید شروع به فحاشی کرد. هیچ نگفتم از خانه بیرون رفتم ناگهان دیدم.. 😱
⭕️ادامه ماجرای اینجا سنجاق شده👇👇
http://eitaa.com/joinchat/630849539C3403cf3433
⭕️توسل دختر زشت شب عروسی به سیدالشهدا
🔴 دختری صورتش چاله چوله و لک داشت.خواستگار نداشت. بالاخره یه خواستگار پیدا شد😔 یه آرایشگر اوردن کاری تونست بکنه. دختر گفت قیافم همینه از این بهتر نمیشم خیلی گریه کرد😭 سجاده رو باز کرد، مهر کربلا رو برداشت. به امام حسین (ع) گفت: من بخاطر صورتم خواستگار ندارم مشکلم آسون کن. تربت امام حسین رو به صورتش کشید.شب خواستگار رسید😱 همین که داماد دختر رو دید...😱😱😔
🔰ادامه ماجرا اینجا #سنجاق شده👇
http://eitaa.com/joinchat/630849539C3403cf3433
🏴 مراسم عزاداری دهه اول ماه محرم
از شنبه ۸ مرداد به مدت ۱۲ شب
هیئت شهدای فاطمیون استان تهران
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی* * #نویسنده_غلامرضا_کافی* * #قسمت_سی_ششم. نشستم بعد از این
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_سی_هفتم
دردش داشت شروع میشد که از جا بلند شدم خودم را سرپا گرفتم .ترسم از روحیه بچهها بود . چند نفر متوجه شده بودند اما نگذاشتم جمع بشن و سر و صدا کنند.
گفتم زود باشید برید.
لی لی میکردم که سر و کله یک امدادگر به یک دکتر پیدا شد .نوار تسمه مانندی بستند بالای بریدگی. پوست آویزان رو تیغ زدند خیلی بی رحم .بعد هم زیر بازو ام را گرفتند و کشون کشون بردن به پشت تپه هایی که گفتم نشون کرده بودیم .
حالا آتیش ما قطع شده بود و عراقیها گله گله از کانال میآمدند بالا که با گلوله های آرپی جی پرت میشدند به اطراف حال من رو به ضعف بود که گروهان کمکی رسید چند قدم لی لی کردم. چند قدم روی دوش امدادگر و دکتر کول شدم تا رسیدم به حاج مجید که پیش حاج نبی رودکی ایستاده بود و اختلالات میکرد .اومدند طرفم.
_چی شده؟!!
سرم رو توی دستاش گرفت و بوسید. حاج نبی هم همینطور.
گفت:پی ام پی آماده است بیا برو عقب.
نه و نو کردم .واقعا می خواستم بمونم .به دو نفر از بچه ها دستور داد تا چهار دست و پامو رو بگیرن و به زور سوارم کنند.
تنها که شدم رفتم توی خیالانم.دوره میکردم لحظاتی روکه با مجید بودم .
از زمین فوتبال و والیبال تا میدونم مین و سنگر کمین و کار مرگ آور شناسایی.
یادم اومد یک روز اومد سراغم .گفت:
بریم شناسایی؟
گفتم :بریم
یه دونه موتور سرپا پیدا کردیم و زدیم به راه .رفتیم از خط خودی هم یک کیلومتر اون ور تر .کاغذ کالک توی دستش قژقژ می کرد و باد میخورد .
انگار می خواست از دستش فرار کنه.نگاه می کرد .دقیق می شد .اندازه می گرفت .تخمین میزد.گاهی هم با زحمت نگاهی به کالک می انداخت.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفیپور
📝 «چرا از اول محرم مشکی میپوشیم؟»
#اهل_بیت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بااذنمادرشبهمحـرّمرسيدهايم
اوگفتهاست،تکتکماراصداكنند...
@Modafeaneharaam
🌻 دورهۍ آمـوزش مجـازۍ
امــر به معــروف و نهــی از منڪـر
با تدریس استاد برجسته کشوری؛
#دکتر_علی_تقوی
🗓طول دوره : ۲۵ روز، ساعت دلخواه
⏰ روزانه فقط ۱۵ دقیقه
ثبـتنام: ڪلمـهۍ معــروف را بفرستید به👇🏼
@vajeb123
در یڪی از پیام رسانهاۍ
ایتا 🌼گپ🌼آیگپ🌼سروش🌼روبیکا🌼بله
💥گواهی به عنـوان دوره ضمـن خدمـت در ادارات قابل پذیـرش است.
═💎💫═══
https://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda
به کانال ما بپیوندید👆
°
🕌
حسینِ من…..
بیا و این دل شکسته را بخر…
حسینِ من….🥀
مسافر جامانده را با خود ببر….
السلامُ علیک یا ابا عبْدالله🖤💔
°
°
@Modafeaneharaam
🔴اطلاعیه مهم سازمان راهداری و حمل و نقل جادهای
🔹 هموطنان قبل از سفرهای جادهای، شرایط راهها و پیشبینی شرایط جوی محورهای مواصلاتی را از سامانههای ۱۴۱ دریافت نمایند.
#سامانههای_۱۴۱
#سازمان_راهداری_و_حمل_و_نقل_جاده_ای
#حدیث
💠امام رضا عليه السلام: آنکه از خدا توفيق بخواهد، اما تلاش نكند ، خود را مسخره كرده است.
📚 بحارالانوار ، ج۷۸ ، ص ۳۵۶
@Modafeaneharaam
📌انگشتری که از حاج قاسم سلیمانی به شهید مدافع حرم و پسرش رسید
✍شهید مدافع حرم عباسعلی علیزاده، نخستین شهید مدافع حرم جویبار، در ۲۹ آذر ۱۳۹۴ قبل از آنکه ۵۰ سالش شود، در حالی که ذکر یا حسین (ع) بر لب داشت در جاده خانطومان به آرزویش رسید. همرزمان این شهید نقل میکنند که «عباسعلی علیزاده» در درگیری با گروهکهای تروریستی در سوریه توانسته بود تانک خودی را که بین نیروهای خودی و داعشیها گیر افتاده بود به تنهایی به عقب برگرداند و جان ۱۷ تن از مستشاران ایرانی را نجات دهد. حاج قاسم به پاس شجاعتهایش، پیشانیاو را بوسید و انگشتر متبرک به انگشتان حضرت آقا را به عباسعلی علیزاده پیشکش کرد و گفت: من فعلاً چیزی به همراه ندارم که به عنوان هدیه بدهم، ولی این انگشترم مال شما.
این انگشتر به عنوان یادگاری در دست شهید علیزاده بود تا اینکه شب عملیات انگشترش را در آورد و به همرزمش داد و به او گفت: من فردا در سیلو شهید میشوم. این انگشتر را بعد از شهادت به پسرم سینا بده.
@Modafeaneharaam