* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_چهل_چهارم
بسم الله گویان رسیدیک به سنگر نوک.
پیشانی جنگی ما آنجا بود .حاج قاسم سلطان آبادی بود و یک فرمانده گردان که نامش یادم نیست .سنگر تنگ ما را به زحمت جا داد. مهربان نشستیم دیده بوسی و احوالپرسی و تهیه گزارش برای فرمانده لشکر .
دشمن ترسش را با ریختن گلوله ها پنهان می کرد. سنگر نوک از توپ مستقیم شان که پشت سر هم در اطراف فرود می آمد مثل گهواره تاب میخورد.
حاج قاسم گفت نیروهای دشمن تازه نفس هستند و مدت زیادی نیست که مستقر شدند .بچه ها ی کمین و اطلاعات هم گزارش داده بودند که برایشان سخنرانی شده و حسابی تهییج شده اند .از خاکریز که نگاه کردیم همه این گزارشها تایید شد.
عراقی ها تانک هایشان را انداخته بودند و با چراغ های روشن مانور می دادند.
برای تدارکات و نیرو مشکل ما بیش از دشمن بود. آبگرفتگی دردسر بود مزاحم همه چیز بود. تعویض نیرو استقرار نیرو، حمل و نقل تدارک کردن همه چیز.
در همین حین برای بار دوم حرارت ملایمی روی صورت حاج مجید سر خورد. چشمش شروع کرد به خونریزی. خیلی هم شدید. در یک چشم به هم زدن خون روی بادگیر پسته رنگش موج انداخت.
آمبولانس نبود. امکانات ماشینی نبود .بیسیم هم که می زدیم کسی جواب نمیداد .آنجا فقط یک گردان نیروی خط نگهدار بود که به کمک گردانی از لشکر حضرت رسول حفظ محور می کردند.
لجمان هم از دستش در آمده بود که لاینقطع میگفت: چیزی نیست مهم نیست.
بالاخره تصمیم بر این شد که با یک نفر برگردد عقب.
همه هم گفتند هاشمی.
ما هم راه افتادیم. مثل ابر بهار گلوله میریخت .ماندن توی خط به سلامت نزدیک تر بود .
ظلمات هم بود چشم چشم را نمیدید .با بدبختی رسیدیم به سنگرهای اول این ور و آن ور زدیم تا یک آمبولانس پیدا کردیم .راننده نداشت صدا زدیم پیدایش شد . گفت بنزین ندارم. قربان صدقه اش رفتیم قول بنزینش دادیم تا راضی شد. اصفهانی بود از لشکر امام حسین .
به هر ترتیب رسیدیم به اسکله و منتظر قایق شدیم. به قصد این ور آب حرکت کردیم. آب کم عمق بود و پروانه موتور گیر می کرد .
هوا گرگ و میش بود که به بیمارستان رسیدیم .انگاری رمقش را دقیق اندازه گرفته بود و تقسیم کرده بود .
روی تخت دراز نکشیده از هوش رفت. بعد از نماز صبح برایش دعا کردم. نگرانش بودم خاصه که یادداشتی هم نوشته بود و داده و دست پدرم که جبهه بود و گفته بود اگر من شهید شدم حتماً شما را شفاعت خواهم کرد و هنوز این سند بهشت محفوظ و موجود است است.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
@Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت🔰
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام🕊💔😭
هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولى الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید
@Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بهترین جهاد...
🔹حفظ کرامت انسانها و جلوگیری از آواره شدن آنها بهترین جهاد است
🔺 بیانات شهید سلیمانی در رابطه با کمک به سیلزدگان
@Modafeaneharaam
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سلام بر عزیزترینی که غریب ترین است ...
سلام بر مهربان ترینی که تنهاترین است ...
سلام بر صبورترینی که محزون ترین است ...
سلامی از ما که بیقرار و چشم براهیم به شما که امید و پناه و قرار ما هستید ...
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
_فرج_مولاصلوات
@Modafeaneharaam
مردم بندگان دنیا هستند، و دین چون آب دهانیست که بر روی زبانهای آنان جاری است، و تا جایی که معیشتهای آنان فراوان است، متعهد و حافظ دین هستند، اما زمانی که به بلایا و مشکلات آزمایش شوند دینداران حقیقی به شماره اندک خواهد بود ....
📚منبع: مواعظ حضرت سیدالشهدا کتاب لمعات الحسین
@Modafeaneharaam
🔰 لوح | خط مقدم و مقدس
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: شاید شبیهترین صحنه و جامعترین صحنه به حادثه کربلا، بدون اغراق و اغماض اگر خوب شرح داده شود، دفاع مقدس بوده است.
🏴#ما_ملت_امام_حسینیم
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شعرخوانی سردار سلیمانی از حضرت علی اکبر قبل از عزیمت شهید بدرالدین به میدان نبرد
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_صابری 🕊🌺
همہ او را بہ یڪ دلبستگۍ خاص مےشناختند...
آن هم حُبّ حضرت علی اڪبر(ع) بود .
هرجا ڪہ بہ نام علی اڪبر(ع) مزین بود ، مهدۍ صابرۍ هم یک گوشه آن مشغول بود .
فرقی نداشت هیئت محلۍشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون ...
برای همین وصیتاش را بعد از بسمالله ، با «یا علۍ اڪبرِ لیلا» آغاز کرد .
رفتہ بود ڪہ برای ایام فاطمیہ برگردد، همین هم شد. روز شــھـادت حضرت زهرا(س) خبر شهادتش را آوردند .
#شـــــهادت_۹اسفند۹۳
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تواین روزای عزیز که شهرحال وهوای عجیبی داره، ایام محرم سبب شد تا یک گروه همیشه درصحنه واردمیدان شوند تا آرمان ها وارزش ها شون را به گوش جهانیان برسونند.
این روزا متروی تهران شاهد صحنه هایی هستیم که دیدنش خالی ازلطف نیست.
از طرف مخاطب: با افتخار همراهی من باگروه #فرشتگان_سرزمین_من باعث شد تا بعد دوسال تحقیقات من درباره حجاب کامل بشه. عکس العمل مسافران نسبت به گروه پویش فرشتگان سرزمین من وبرخورد مسافران وقتی پرچم امام حسین و در مترو دیدند، واقعا دیدنی بود!
این کلیپ و حتما ببینید لطفا💯
#فرشتگان_سرزمین_من
✓ مترو #تهران | محرم ۱۴۰۱
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACOBti7juiGuZiP7BX7FiiJjORQ-MbsQACiwwAApwpaFP9tJiKhmNAmCkE.mp3
11.06M
#صدای_کربلا ۸ 🏴
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_قرائتی
✦ کربلا سرزمین آرزوهاست!
سرزمین آرزویِ "یا لیتنا کُنتُ معکم "!
☜ اما این آرزو، آرزویی جا مانده در گذشته نیست که دست انسان به آن نرسد!
- چند درصد قلب شما با این آرزو درگیر است؟
- آیا این آرزو، در انتخابها و ارتباطات شما، منشاء اثر هست؟
💥همه نمیتوانند به بزرگیِ کربلا، آرزو کنند!
@Modafeaneharaam
جانم حســـــین 💔
روی
تمام
سینه زنانت
حساب کن!....
از ما
مدافعان حرم انتخاب کن!
یاحسین یا زینب(س).... 💔
#شهیدمحمدحمیدی
#شهیدےکه_جزءاندکےازپیکرش_باقےنماند
@Modafeaneharaam
#کلام_علما
💠استاد انصاریان: ارادتمندان حضرت سیدالشهدا(ع) با شرکت در مجالس عزاداری و اشک بر مصائب ایشان به کمالات و مقامات معنوی دست مییابند. این راه مسیر میانبری برای رسیدن به لقای الهی میباشد.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار زیبا به زبان عربی
شهید میرزا مهدی صابری🌹
فرمانده گردان علی اکبر (ع)💔
➖➖➖➖➖➖➖
@Modafeaneharaam
#سردار_شهیدمـحمد_ناظـری:
هرکس توانایی های خودش را دارد
این پیکره #بسیج جاییست
که هر فرد می تواند
تواناییش را
به عرصه ظهور برساند
#پایان_ماموریت
#بســـــیـجی
#شهادت_ست ✌️
@Modafeaneharaam
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم_اختصاصی
▪️روضه حضرت #علیاکبر (علیهالسلام) در محضر امام خمینی(ره)
📆 روز هشتم محرم بهنام حضرت علیاکبر علیهالسلام
@Modafeaneharaam
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_چهل_پنجم
تو دلم مونده بود یک بار هم که شده همراهش بشم ببینم چه جوریه که اینقدر میگن نفس پُر کار میکنه.
من همیشه به عنوان راننده نفربر در اختیار فرمانده لشکر بودم. چندسالی تجربه جمع کرده بودم کم کم داشت باورم میشد. شاید ادعا هم میکردم .
پیشتر ها فرمانده ها با ماشین می رفتند یا حتی با موتور سیکلت که خطرات زیادی داشت. چپ می کردند مجروح می شدند شهید می شدند.
این بود که تصمیم گرفته شد با زره برن جلو. همه هم با من همسفر شده بودند .
از حاج نبی رودکی و حاج قاسم سلطان آبادی یا شیرافکن و عالی کار و همه.
عقده کرده بودم که با حاج مجید همراه بشم ببینم بچه ها راست میگن یا نه؟!
همه اونا رو هم که بردم دیدم که هر کدوم برای خودشون یلی بودن. واقعاً شجاع و کاردان.
بالاخره یک روز میسر شد که ملتزم رکابش بشم .با چند همراه که حاجی داشت.رفتیم به طرف خط با نفر بر. خط پدافندی بود که ممکن بود خسته بشن.
فرمانده ها که سر می زدند سراغ و سوالشان می کردند خودش تجدید روحیه بود. خاصه کسی مثل حاج مجید و آن روحیه شاد و بشاش که همه را سر شوق می آورد. تا رسیدیم تکتک سنگرها را سر زد تعارف و تکلیف بسیجیا آدم را تازه می کرد .خداوکیلی آب توی پوستم می دوید.انگار یک تکه آسمان افتاده باشه روی زمین. اینقدر معنوی.
دور مجید حلقه میزدند باهاش عکس میگرفتند. خوش و بش میکردند .قول و قرار می گذاشتند وعده و وعید می دادند برای شب حمله.
گفتم که خط پدافندی بود .آروم و بی صدا هر از گاهی یکی دوتا گلوله صداش مثل ترقه توپچیها توی فضا پخش می شد. اما به هرحال خط مقدم بود. یعنی آن طرف خاکریز عراقی ها بودند که اگر جرات و جسارت داشتند توپ و تشر شان پر بود.
بازدید که تمام شد گفت: بریم.
حرکت کردیم به سمت عقب .با خودم گفتم :انگار اون جور هم که بچه ها گفتند نبود.
توی همین فکر و خیال بودم که صداش توی گوشم زنگ خور
_کجا انگار داری میری عقب ...
_مگه بازدید تموم نشده؟؟
_وضعیت دشمن چی میشه!؟ یک سری هم به اون بزنیم بعد با دستش اشاره کرد برو بالا
روبروی من چیزی جز خاکریز نبود. کافی بود که ما فقط گرد و خاک مون به لبه خاکریز برسه .
گفتم: اونور دشمن ها میزنن لت و پارمون میکنن
_نه بابا مسئله ای نیست .آب هم از آب تکان نمیخوره
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اهل بیت وقتی دلشان تنگ میشد، به چهره مبارک حضرت علی اکبر (ع) نگاه میکردند
✍ شما وقتی بعضی از این فرزندان شهدا را میبینید، سیمای آنهـا سـیمای پدرشان است، فقط همین باشد، قابل احترام ، بوییدن و بوسیدن است، به راحتـی از کنار آن عبور نکنید، فقط به قبور توجه نکنید، به پـدر و مادرشـان و همـه اینهـا بایـد توجـه کنید.
@Modafeaneharaam
💓 #سلام_آقای_من💓
یا این دل شکستة ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من
این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Modafeaneharaam