eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.1هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
12.1هزار ویدیو
287 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 کانال های دیگر ما شهید بزرگوار محمد ابراهیم همت👇 http://eitaa.com/joinchat/551419918Cc6533406d8 امام زمان عجل الله👇 http://eitaa.com/joinchat/2779709457Cea40fa4630 او شاید منتظر توست💔☝️ از همه‌ی دوستان دعوت میکنم تشریف بیارید🌹
مدافعان حرم 🇮🇷
#داستان_عارفانه قسمت۳ آن سالهادرایام تابستان,به همراه بچهابه دماوندرفتیم وسه ماه روستا🏕می ماندیم.بچ
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت۴ توی محل ازبچگی باهم بودیم.منزل احمدعلی توی کوچه چهل تن ضلع شمالی مسجد🕌امین الدوله بود.کوچه ای که الان به نام شهیدنیری نام گذاری شده.دردوران دبستان حال وهوای احمدباهمه فرق داشت.رفتارش خیلی معنوی وخوب بود.احمدیکی ازبهترین دوستان 💞من بود.همیشه نون وپنیرخوشمزه ای😋 باخودش به مدرسه می آورد.هیچ وقت هم تنهانمی خورد!به ماتعارف می کرد.من وبقیه ی دوستان کمکش می کردیم!رفتاروبرخورداحمدبرای همه ی ماالگوبود.احمدبهترین دوست دوران نوجوانی من بود.باهم بازی⚽️ می کردیم.مدرسه می رفتیم.باهم برمی گشتیم و...ازدوره دبستان تادبیرستان بااحمدعلی هم کلاس بودم.بهترین خاطرات من برمی گشت به همان ایام.می گفت:بیاتوی راه مدرسه سوره های کوچک قرآن رابخوانیم.درزنگ های تفریح هم می دیدم که یک برگه ای📃 دردست گرفته ومشغول مطالعه است. یک بارازاوپرسیدم :این کاغدچیه❓گفت:این برگه ی اسماءالله است.نام های خدای متعال روی این کاغذنوشته شده.کم کم بزرگترمی شدیم فاصله معنوی من بااورفته رفته بیشترمی شد.اوپله پله بالامی رفت ومن...بیشترین چیزی که احمدبه آن اهمیت می دادنمازبود👌هیچ وقت نمازاول وقت راترک نکرد.حتی زمانی که دراوج کاروگرفتاری بود.معلم گفته بودامتحان دارید.ناظم آمدسرصف وگفت:برخلاف همیشه خارج ازساعت آموزشی امتحان برگذارمیشه.فردازنگ🔔 سوم که تمام شدآماده امتحان باشید.آمدیم داخل حیاط گفتند: چن دقیقه ی دیگه امتحان شروع می شه‌.صدای 📢اذان مسجدمحل بلندشد.احمدآهسته حرکت کردورفت به سمت نمازخانه,دنبالش رفتم وگفتم: احمدبرگرد.این آقامعلم خیلی به نظم حساسه,اگه دیربیای ازت امتحان نمیگیره 🚫و...می دانستم نمازاحمدطولانی است.احمدمقیدبودکه اگرذکر📿تسبیحات راهم بادقت اداکند.هرچه گفتم بی فایده بود😕احمدبه نمازخانه رفت ومشغول نمازشد.همان موقع همه مارابه صف کردند.واردکلاس شدیم.ناظم گفت:ساکت باشیدتامعلم سوالهاروبیاره.مرتب ازداخل کلاس سرک می کشیدم وداخل حیاط ونمازخانه رانگاه 👀می کردم.خیلی ناراحت احمدبودم.حیف بودپسربه این خوبی ازامتحان محروم بشه😞 بیست دقیقه همین طورتوی کلاس نشسته بودیم.نه ازمعلم خبری بودنه ازناظم ونه ازاحمد🙁همه داشتندتوی کلاس پچ پچ می کردندکه یکدفعه درب کلاس بازشدمعلم بابرگه های امتحان واردشد.همه بلندشدند .معلم باعصبانیت😡 گفت:ازدست این دستگاه تکثیر!کلی وقت ماروتلف کردتااین برگه هاآماده باشه!بعدیکی ازبچهاراصدازدوگفت:پاشوبرگه هاروپخش کن.هنوزحرف معلم تمام نشده بودکه درب🚪 کلاس به صدادرآمد,دربازشدواحمددرچهارچوب درنمایان شد.معلم مااخلاقی داشت که کسی رابعدازخودش به کلاس راه نمی داد✅من هم باناراحتی منتظرعکس العمل معلم بودم.آقامعلم درحالی که حواسش به کلاس بودگفت:نیری بروبشین سرجات😑احمدسرجاش نشست ومشغول پاسخ به سوالات امتحان شد.من هم باتعجب 😳به اونگاه می کردم.احمدمثل مامشغول پاسخ شد‌.فرق من بااودراین بودکه احمدنمازاول وقت راخوانده بودومن...خیلی روی این کاراوفکرکردم.این اتفاق چیزی نبودجزنتیجه همان عمل خالصانه ی احمد💯 رفتاروعملکرداحمدبابقیه فرق چندانی نداشت.یک زندگی ساده وعادی مثل همه داشت.درداخل جمع همیشه مثل بقیه افرادبود.باآنها می خندید☺️,حرف می زدو..احمدهیچ گاه خودش رابرترازبقیه نمی دانست.درحالی که همه می دانستیم که اوازبقیه به مراتب بالاتراست.ازهمان دوران راهنمایی که درگیرمسائل انقلاب شدیم احساس کردم که ازاحمدخیلی فاصله گرفته ام!احساس می کردم که احمدخداوندمتعال رابه گونه دیگرمی شناسدوبه گونه ای دیگربندگی می کند.مانمازمی خواندیم تارفع تکلیف کرده باشیم😶,امادقیقاًمی دیدم که احمدازنمازخواندن ومناجات باخدای متعال لذت می برد😍شایدلذت بردن ازنمازبرای یک انسان عالم وعارف,طبیعی باشد.امابرای یک پسربچه ی👦 دوازده ساله عجیب بود.من سعی می کردم که بیشتربااوباشم تاببینم چه می کند.امااورفتارش خیلی عادی بود.مثل بقیه بافرادمی گفت ومی خندید. 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ✨📿✨📿✨📿✨📿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #کودتای_فرهنگی خیانتها به فرهنگ ملی و نسل نوجوان در آموزش و پرورش ادامه دارد .....‼️ این بار نوازندگی دانش آموزان دختر برای دانش آموزان پسر 😓در یک مدرسه دخترانه ....آنهم مدرسه تیزهوشان.... @Modafeaneharaam
🌥غروب جمعه ها، از پشت پنجره انتظار نفس می‌کشم نبودنت را و تسبیح می‌اندازم امید بودنت را ‌ 🍃این شهر انتظار تو را در دل دارد! برگرد ای مسیحای فاطمه😔 ✨ اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🙏 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مناجات خوانی شهید مدافع حرم #حجت_اسدی-اللهم رب شهر رمضان.mp3
3.85M
📢 صوت | مناجات خوانی #شهید_مدافع_حرم حجت اسدی🌹 🌴 اللهم رب شهر رمضان ... @Modafeane_Haram_ir
تمام غربت شهدای مدافع حرم #فاطمیون_افغانستان در این عکس خلاصه شده است.😔💔 @Modafeaneharaam
ختم به نیت:⏬ 🌸حضرت قاسم بن الحسـن🌸 به مناسبت 🌺 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از #دعای_افتتاح 🔹 و أَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ 🔆 بار الها، (امام زمان را) با روح القُدُس تأییدش کن @Modafeaneharaam
#تلنگر: محمد هادی حتی با صدای پشت تلفن تو آرام میشد.😔 گفتی: بابایی میرم پیش #امام_هادی...🕊 محمد هادی می خندید. #سامرا شد محل دیدار تو با ارباب، حالا محمد هادی تو با عکست آرام می شود.😔💔 پ.ن:👈 مهدی در فتنه های 88 حضور جدی داشت. می گفت :باید پشت #امام_خامنه_ای اول صف بایستی وگرنه جا می مانی...☝️ #شهید_مدافع_حرم مهدی نوروزی شادی روحشون صلوات🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌱 اسامی دوستانی که برای ❤️ #قرار_عاشقانه‌ی_نمازشب ❤️ اعلام حضور کردن یاالله منتظر منتقم یازه
🌱 اسامی دوستانی که برای ❤️ ❤️ اعلام حضور کردن مبینا شهید همت منم گدای فاطمه شهید گمنام گمنام Mahdia 🌸 قبول باشه 🌸 ☘ التماس دعا ☘ این قرار تا آخر ماه رمضان ادامه داره ان‌شاءلله. هرکس شرکت کرد در صورت تمایل به ما خبر بده 🌺👇 @Modafeaneharaam_ad
Abohamze_hajmahdirasuli_shab19ramezan_sarallahzanjan.mp3.mp3
10.76M
🍃فراز چهارم ‌دعای #ابوحمزه_ثمالی😭 🎙با مداحی: حاج مـهدی رسولی👌 ✨يا حَليمُ يا كَريمُ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ يا غافِرَ الذَّنْبِ اي شكيبا،اي گرامي،اي زنده، اي به خود پاينده،اي آمرزگار...😔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قربان لبان روزه دارت آقــا❤️ بی یار غریبانه کجا میگردی؟😔 سردار و امـیر آسمانی آقـا✋ تنهـا وطریـد درکجا می گردی😢 #اللّٰھـُــم‌عجِّل‌لِوَلیڪَ‌الفَرَجْ💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @emame_zamanam
#شهیدی‌که‌_با_زبان_روزه_به_شهادت_رسید🕊 بخشندگی و سخاوت شهید محمد حسین در دوران نوجوانی و جوانی خود در پایگاه مسجد فعالیت میکرد👌 ، در یکی از شب های سرد زمستانی وقتی که با هم به خانه برمیگشتیم، پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش و کلاه و لباس زمستانی میفروخت🍃 محمد حسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد در آن سرما در کنار خیابان تا آن موقع شب دستفروشی کند🙂 ،بعد از اینکار خوشحالی خاصی در چهره اش پیدا بود بعد فهمیدم که شهید وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود ☺️🌹 راوی:دوست شهید #شهید_محمد_حسین_عطری ❤️ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیش گویی یک #جانباز_روشن‌دل نزد رهبری درسال ۹۴ از وضعیت فعلی و آینده مذاکرات با آمریکا ❗️ رهبر انقلاب: این حرفها را به من نگید، به مجلسی‌ها بگید که متوجه نیستند...❌ @Modafeaneharaam
Menshavi05.mp3
7.14M
ترتیل‌خوانی جزء پنجم قرآن ڪریم 🌺 🎤 با صدای استاد منشاوی به نیابت از شهدا و به نیت فرج مولا 🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد👌 و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا می‌خواند همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا(س)، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد 🌺 تاکید ویژه‌ای به #نماز_شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت: شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم😔 شهید مدافع حرم مسلم خیزاب🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_عارفانه قسمت۴ #امتحان توی محل ازبچگی باهم بودیم.منزل احمدعلی توی کوچه چهل تن ضل
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت ۵ من فقط می دیدم👀,وقتی کسی راه رااشتباه می رفت خیلی آهسته ومخفیانه به اوتذکرمی داد.اوامربه معروف ونهی ازمنکرراترک نمی کرد.فقط زمانی برافروخته شد😖که می دیدکسی درجمع غیبت می کندوپشت سردیگران حرف می زند.دراین شرایط دیگرملاحظه ی بزرگی وکوچکی رانمی کرد❌باقاطعیت ازشخص غیبت کننده می خواست که ادامه ندهد.من درآن دوران نزدیکترین دوست احمدبودم.مارازدارهم 💞بودیم.یک روزبه اوگفتم:احمدمن وتوازبچگی همیشه باهم بودیم.امایه سوالی ازت دارم!من نمیدانم چرا توی این چن سال اخیر,شمادرمعنویات رشدکردی امامن.... لبخندی زد😊ومی خواست بحث راعوض کند.امامن دوباره سوالم راتکرارکردم وگفتم حتماًیه علتی داره,بایدبرام بگی?بعدازکلی اسرارسرش رابالاآوردوگفت:طاقتش روداری⁉️باتعجب گفتم :طاقت چی رو?! گفت:بشین تابهت بگم.نَفس عمیقی کشید😤وگفت:یه روزبارفقای محل وبچهای مسجدرفته بودیم دماوند.شماتوی اون سفرنبودی.همه رفقامشغول بازی⚽️ وسرگرمی بودند.یکی ازبزرگ ترهاگفت: احمدآقابرواین کتری روپرآب کن وبیارتاچای درست کنیم.بعدجایی رونشان دادوگفت:اونجارودخانه است بروازاونجاآب بیار.من هم راه افتادم.راه زیادبود.کم کم صدای آب به گوش رسید.نسیم خنکی ازسمت آب به سمت من آمد.ازلابه لای درخت ها🌴وبوته هابه رودخانه نزدیک شدم. تاچشمم به رودخانه افتاد👀یکدفعه سرم راانداختم پایین وهمان جانشستم!بعدشروع کردم به لرزیدن😨,نمی دانستم چکارکنم!همان جاپشت درخت مخفی شدم.کسی آن طرف من رانمی دید❌درخت هاوبوته هامانع خوبی برای من بود.من باچشمانی گردشده ازتعجب😳 منتظرادامه ماجرای احمدبودم.چرااینقدرترسیده بود?!احمدادامه دادمن می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.درپشت آن درخت ودرکناررودخانه چندین دخترجوان👱‍♀ مشغول شناکردن بودند.من همان جاخداراصدازدم وگفتم:خدایاکمکم کن.خدایاالان شیطان به شدت من راوسوسه می کندکه من نگاه کنم.هیچ کس هم متوجه نمی شود.اماخدایامن بخاطرتوازاین گناه می گذرم.کتری خالی رابرداشتم وسریع🏃 ازآنجا دورشدم.بعدهم ازجایی دیگرآب تهیه کردم ورفتم پیش بچه هاهنوزدوستان مسجدی مشغول بازی بودند.برای همین من مشغول درست کردن آتش شدم‌‌.چوبهاراجمع کردم وبه سختی آتش راآماده کردم.خیلی دودتوی چشمام رفت.اشک 😭همین طورازچشمانم جاری بود.یادم افتادکه حاج آقاگفته بود:هرکس برای خدای متعال گریه کند,خدای متعال اوراخیلی دوست خواهدداشت💞همین طورکه داشتم اشک می ریختم گفتم:ازاین به بعدبرای خدای متعال گریه می کنم.حالم خیلی منقلب بود.ازآن امتحان سختی که درکناررودخانه برایم پیش آمده بودهنوزدگرگون بودم‌. همین طورکه اشک می ریختم وباخدای متعال مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم:یاالله یاالله..به محض تکراراین عبارت یک باره صدایی 🗣شنیدم که ازهمه طرف شنیده می شد.ناخودآگاه ازجابلندشدم وباحیرت به اطراف نگاه کردم.صداازهمه سنگریزه های بیابان شنیده می شد‌.ازهمه ی درختهاوکوه⛰ وجنگل هاصدامی آمد?! همه می گفتند:سُبوح قُدوس رَبَّناورب الملائکه والرّوح(پاک ومطهراست پروردگارماوپرودگارملائکه وروح✅)وقتی این صداراشنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم.ازادامه بازی بچهافهمیدم که آن هاچیزی نشنیده اند!احمدبعدازآن کمی سکوت کرد.بعدباصدای آرام ادامه داد:ازآن موقع کم کم درهایی ازعالم بالابه روی من بازشد!احمداین راگفت وازجابلندشدتابرودبعدبرگشت وگفت:محسن این هارابرای تعریف ازخودم نگفتم.گفتم تابدانی انسانی که گناهی راترک کند,چه مقامی پیش خدای متعال دارد💯بعدگفت تامن زنده ام برای کسی ازاین ماجراحرفی نزن❌ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ✨📿✨📿✨📿✨📿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا