eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
12.6هزار ویدیو
292 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعی از شیعیان مستضعف از یکی از کشورهای منطقه برای آموزش پیش او آمده بودند. رفته بود حسابداری و گفته بود بابت ساعت هایی که به آنها آموزش می دهد حق التدریس روی حقوقش نزنند🍃، گفته بود چون اینها مستضعفند، آموزش آن ها را وظیفه خود می داند.😊 یکی از همسنگرهایش می گفت: با اینکه بعضی از این مهمان ها گاهی موازین را رعایت نمیکردند، محمودرضا با رافت و محبت با آن ها برخورد می کرد.☺️ یک بار یکی از آن ها از عینک آفتابی محمودرضا خوشش آمد، محمودرضا آن را با اینکه قیمت زیادی هم داشت به او هدیه کرد، من اعتراض کردم که چرا اینقدر به این ها بها می دهی؟☹️ گفت:ما باید طوری با این ها برخورد کنیم که این ها به جمهوری اسلامی علاقه مند شوند.😇☝️ راوی: برادر شهید مدافع‌حرم #محمودرضا_بیضایی🌹 @Modafeaneharaam
گل‌آرایی حرم حضرت زينب كبری(س)😍 توسط خادمان آستان قدس‌رضوی✨ 📿خادمان آستان قدس رضوی، حرم عقيله بنی هاشم «حضرت زينب كبری (س)»، را در آستانه ميلاد با سعادتشان گل آرایی کردند❤️ @Modafeaneharaam
واسه سرکشی به پایگاه شهید رفتم، شهیدحجت را ندیدم ولی صدای من را شنیده بود و مثل همیشه من را صدا کرد🙄، دنبال صدا رفتم کنار ساختمان پایگاه که در حال ساخت بود ،با لباس نظامی سلاح به دوش داشت گچ به داخل ساختمان انتقال میداد،😳گفتم حجت جان مگر کارگران بنا نیامده اند؟؟ گفت بله همشون هستند من هم دارم کمکشون میکنم.😊 گفتم خدا قوتت بده خب اینا پول میگیرن کار میکنن شما چی؟؟ گفت منم کمکشون میکنم تا هم روحیه بگیرن، بالاخره اینا دارن برا ما ساختمان میسازن گناه دارن خسته هستند...👌 با استاد بنا که صحبت کردم میگفت شهید روزها سهمیه غذاش رو به ما میده میگه من با نون خالی هم سیر میشم😔 شما کار میکنید و خسته میشید.☝️ بنا میگفت ما از اینکه دیگر بچه ها برای انجام کارها زیاد میان پیشش و خط میگیرن و میرن من تازه فهمیدیم  فرمانده پایگاه هست❤️ وگرنه از خودش که سوال گرفتیم گفت من سربازم و جهت شستن ظرفها اومدم تو این پایگاه😊 شهادت بهمن۹۴ ارسالےهمسربزرگوارشهید  شهید مدافع حرم حجت باقری🌹 @Modafeaneharaam
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز #پیامبر_اکرم (ص): 🍁بافقرا دوستی کنید، زیرا آنان در روز قیامت دولت بزرگی دارند.😇👌 @Modafeaneharaam
🌴 میگفت: (میخواهم جوری شهید شوم که نیاز به کفن نداشته باشم) عاشق روضه حضرت عباس(ع) بود..😍 🌴 میگفت: (آدم تو خونش روضه بگیره، روضه عباس(ع) حتی اگر فقط پنج نفر شرکت کنند) روضه حضرت عباس(ع) دیوانه اش می کرد😔 🌴 جورے التماس ڪرد ڪه در محرم سال گذشته بعد از انفجار ماشینش در حلب سوریه "بی دست" اربا اربا به شهادت رسید 👌 عاشقِ عباس باید هم کوه غیرت باشد، باید فدایی زینب باشد، باید فانی در حسین باشد، شهیدِ ابالفضلی در محضر ارباب یاد ما هم باش. #شهید_روح‌_الله‌_قربانی🕊 @Modafeaneharaam
36.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 #شب_شادی😍 یه شب عید دیگه و یه جشن خیلی بزرگ و شاد 🎉🎉 امشب، فرشته‌های آسمون با شوق، مهمون زمین می‌شن تا دور حرم یه بانوی پاڪ 💫 بچرخن و به همه اهل زمین، این لحظه‌های پر از نور و برکت رو تبریک بگن 💚💜💚 ما از دمشق و کربلا خیلی فاصله داریم،💔 اما همین‌جا کنار هم، میلادِ #حضرت_زینب (س) رو جشن می‌گیریم . . . 💞 رفقای شهدایے☺️ بفرمایید شکلات و شیرینے:👇 🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰 🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂 🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰 🍫🍫🍫🍭🍭🍭🍬🍬🍬 🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰 تولد‌ #عمه‌جانموݩ #عقیله #زینب (س) @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک شب برفی❄️ زمستونی به محسن زنگ زدم📞 که هوا دو نفره‌ست و پاشو برویم بیرون.میان خواب و بیداری گفت:خره!😂 تو این هوا خطرناکه با موتور🏍.تازه ماشین خریده بودم🚗.گفتم با ماشین میریم؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من می‌افته،تو راحت باش.از او انکار و از من اصرار که بزن بریم. از آن طرف خانم‌ها هم خواستند بیایند😐 و دسته جمعی زدیم بیرون.تا راه افتادیم دیدیم انگار ماشین‌ها را گذاشته‌اند تو سرسره😱😂.لیز می‌خوردند برای خودشان.داشتیم به ماشین‌های لیزخورده توی جوی آب می‌خندیدیم😂که محسن گفت:مجید بگیر این طرف! بوم، رفتیم توی صندوق ماشین جلویی.یکی ما را می‌دید فکر می‌کرد چیزی زده‌ایمآن‌قدر می‌خندیدیم افتاد به التماس که از خر شیطان بیا پایین😫.گفتم تا سه نشه بازی نشه.می‌گفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی،نامردم جوابت رو بدم!😬😂 راوے:دوست‌شهیدمدافع‌حرم #محسݩ‌حججی🌹 @Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت:⏬ #شهید_مدافع_حرم مجتبی زکوی زاده🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_پنجاه_وهفتم سفر حج نزدیک بود. شب بود که محسن از
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 🌸 تمام دغدغه اش شده بود حج. هر وقت جواد می دیدش، محسن از رفتن می گفت. جواد نگران بود. گفت : 💠 _ داداش! اگه صلاح می بینی امسال نرو. عربستان کشوریه که وارد جنگ شده. امنیت نداره. محسن قبول نکرد. انگار یک نفر داشت از مکه صدایش می کرد. هوش و حواسش رفته بود آن طرف. 🌺 بنا بود محسن و جواد بروند محضر. جواد می خواست چک بگذارد و ضمانتش کند تا کار های سفرش رو به راه شود. محسن هنوز نیامده بود! حرصش گرفت. می دانست این ضمانت چقدر برای محسن مهم هست! 🌷خواست سر به سرش بگذارد. بهش زنگ زد : _ معلوم هست کجایی؟! دیر اومدی، من رفتم! محسن به التماس افتاد : _ تو رو خدا جواد! چرا رفتی؟! من کارم عقب می مونه! 😧 😂 جواد با بدجنسی خندید : _ باید یه قولی بدی تا برگردم! = چه قولی؟! _ قول بدی امروز، صبحونه یه کله پاچه توپ به ما بدی! 😋 @Mofafeaneharaam
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 🌹دمدمه های رفتن به حج بود. هادی روی تختش دراز کشیده بود و داشت با محسن چت می کرد. بحث شان گل انداخته بود. ❌ یک دفعه محسن آفلاین شد. هادی هرچه پیام گذاشت، جوابی نرسید. با خودش گفت حتما کاری براش پیش آمده. رفت سراغ بقیه مخاطبینش .. 💎 ده دقیقه بعد، محسن آنلاین شد و پیام داد : _ هادی حلالم کن! = مگه داری می ری خط مقدم؟! _ هادی جان حلالم کن! من رفتنی ام! مرگ اومده سراغم! 🔮 محسن همیشه یک خوشمزگی تو آستینش داشت. هادی با خودش گفت این هم یکی از آن هاست. پرسید : _داشتیم صحبت می کردیم یکهو کجا غیبت زد؟! = هادی! یک لحظه روح از بدنم جدا شد! جسم خودم رو دیدم از بالای اتاق! هادی نمی توانست باور کند. پرسید : _ چی شد؟! = خواب نبود! بیدار بودم . می خواستم دستامو تکون بدم ولی نمی شد! روح بیرون از تنم بود و بدنم بشدت درد گرفت. مرده بودم یک لحظه از اون بالا مهر کربلا رو دیدم به سمتش که سجده کردم، روحم برگشت به بدنم. 🔻🔺انگار قضیه جدی بود. تن هادی مور مور شد. بلند شد نشست روی تخت. قبلا درباره آدم های بزرگ شنیده بود که روحشان از بدن جدا می شده و بر می گشته. 🔶🔸 می دانست برای آدمی مثل محسن هم این اتفاق بعید نیست. این را فقط برای مامان و هادی تعریف کرده بود. و از آنها خواسته بود به کسی نگویند. یکی دو بار دیگر هم این اتفاق افتاده بود ... @Modafeaneharaam