#زندگي _نامه_شهیداحمد مشلب
اسم جهادی:غریب طوس
اسم مادر:سلام بدرالدین
شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید
سن او ۲۱سال وتاریخ تولدش:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
که باتوجه به تاریخ هجری قمری ۱۹ جمادی الاول۱۴۳۷
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
درجه علمی اش :فارغ التحصیل هنرستان امجاد است
نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است
آرامگاهش:محل شهدای شهر نبطیه است
شهید احمد محمد مشلب از دوران کودکی با عشق به اهل بیت
در خانواده اش که منشأ این عشق به اهل بیت
از آن هاست وبابخشندگی ومحبت تربیت شد وخوگرفت
در راه اسلام ناب محمدی گام برداشت واز نو نهالان
تابزرگان را با حضرت مهدی (عج)آشنا کرد.
وصیت ایشان به تمام زنان این است که:عبا (چادر)است
او می گوید عبا مدل است و اولین زنی که صاحب
عبای زنانه است حضرت زینب(س)بود
او اینگونه بود وهمیشه عبا روی سرش قرار داشت ولی حجابی
که الان میکنیم وچیزهایی غیرمعلوم است
مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند.
ودختری که بیرون می آید وبه صورت عادی وبدون زینت
در برابر دیدگان مردم برود و نگاه هایش
را به زمین بدوزد واحترام حجاب وعبایش را نگه دارد.
از وصیت هایش این است که :خدا توراکمک کند ای امام زمان!
ماانتظار او را نمیکشیم او انتظار مارا میکشد
و وقتی خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.
@modafeaneharaam
داستان پسرک فلال فروش🌹
#قسمت_هفدهم
#دستگيري_ازمردم
حجت السلام سميعي و...
يادم هست در خاطرات ابراهيم هادي خواندم كه هميشه دنبال گرهگشايي
از مشكالت مردم بود.
اين شهيد واالمقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواستهام هميشه جيبم پر
پول باشد تا گره از مشكالت مردم بگشايم.
من دقيقاً چنين شخصيتي را در هادي ذوالفقاري ديدم. او ابراهيم هادي را
الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جاي پاي ابراهيم ميگذاشت.
هادي صبحها تا عصر در بازار آهن كار ميكرد و عصرها نيز اگر وقت
داشت، با موتور كار ميكرد.
اما چيزي براي خودش خرج نميكرد. وقتي می فهميد كه مثال هيئت
نوجوانان مسجد، احتياج به كمك مالي دارد دريغ نميكرد.
يا اگر ميفهميد كه شخصي احتياج به پول دارد، حتي اگر شده قرض
ميكرد و كار او را راه ميانداخت. هادي چنين انسان بزرگي بود.
من يك بار احتياج به پول پيدا كردم. به كسي هم نگفتم، اما هادي تا
احساس كرد كه من احتياج به پول دارم به سرعت مبلغي را آماده كرد و به
من داد.
زماني كه ميخواستم عروسي كنم نيز هفتصد هزار تومان به من داد.
ظاهراً اين مبلغ همه ي پس اندازش بود. او لطف بزرگي در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.
اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد.
زماني كه براي تحصيل در قم مستقر شده بودم، يك روز به هادي زنگ
زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به موتور
دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم.
هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه هادي زنگ زد. گوشي را
برداشتم. هادي گفت: كجايي؟
گفتم: توي حجره در قم.
گفت: برات موتور خريدم و با وانت آوردم قم، كجا بيارم؟
تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.
نميدانيد آن موتور چقدر كار من را راه انداخت.
بعدها فهميدم كه هادي براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه
درست را انتخاب كرده بود. هادي اين توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش
مورد قبول واقع شود.
كارهاي او مرا ياد حديث امام كاظم 7 در بحاراالنوار، ج 75 ،ص 379
ُهر قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان
انداخت كه فرمودند: همانا م
و نيكي كردن به آنان در حد توانتان است و اّل )اگر چنين نکنيد(، هيچ عملي
از شما پذيرفته نميشود.
هادي دربارهي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش
حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از شهادت هادي فهميديم.
وقتي هادي شهيد شد و برايش مراسم گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در
كنار برادر آقا هادي در مسجد بودم.
يک خانمي آمد و همينطور به تصوير شهيد نگاه ميكرد و اشك می ريخت. كسي هم او را نميشناخت.
بعد جلو آمد و گفت: با خانوادهي شهيد كار دارم.
برادر شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان شهيد هادي است، اما برادر
شهيد هم او را نميشناخت.
اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي
نداشتيم. خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد.
براي ما عجيب بود. همه جور از هادي شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه
اين خانواده را تحت پوشش داشته!
حتي زماني كه هادي در عراق و شهر نجف اقامت داشت، اين سنت الهي
را رها نكرد.
در مراسم تشييع هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم.
بعدها فهميديم كه هادي گره از كار بسياري از آنان گشوده بود.
داستان شهید هادي ذولفقاري🌹
بـانـو!!
چـادرت را سـفـت بچـسب گرگــ🐺ــها همیــشه دنبال شنل قرمـ💃ـزی ها هـسـتن.......
@modafeaneharaam
#یکمدلتنگتکنم
مثلا برات ڪربلامونو امشب از امام رضا بگیریم!
مثلا تا اربعین بشیم بنده خوب خُدا
یڪاری کنیم خدا عاشِقِمون شه:)
بعد مثلا اربعین با رفقا پای پیاده بریم پابوس آقا!
لیاقتشو که نداریم ولی مثلا برای ارباب دلبری کنیم...
بعد الکی مثلا تو راه برگشت مث دو سال پیش انتحاری بزنه نزدیکمون شہید شیم...
اون موقعست که خُدا میخَرَتمون:)
گفتم مثلا!!
ولی تصورشم شیرینه...نه؟!
#دلانه
@modafeaneharaam
سه ماه بعد از شهادتش در گودالی پیدا شد، در نامه ای نوشته بود: مادر می خواهند ما را زنده به گور ڪنند ...
#شهید_عباس_سهیلی
یادش #باصلوات❤️
تصویر باز شود👆
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
💔😔
💬 #منتظران_به_گوش 📢
اسم خودمون رو گذاشتیم
منتظران ظهــور...
کدوم منتظران؟!
#منتظران مهدی کسایی هستن که گناه نمیکنند 🙅♂❌
مگه میشه منتظر مهدی باشی و بعد با گناهات ظهور رو عقب بندازی😶
مگه میشه منتظر باشی و دل امام زمان رو خون کنی😥
نه اشتباه نکنیم! ما منتظر نیستیم💔
عجب زمانه ای #بجای_یارمهدی_بارمهدی شده ایم😑😓
#شرم
#افسوس
اللهــــم عجـــل الولیـــــڪ الفــــرج
@modafeaneharaam
•| حســــینـ...جـانـــ.. [🍃]
[فردا] عرفـــــہاے دیگر [💕]
°°°°مےآید°°°°
آقـــــ[💚]ــــا جانــــ[😔]
این آخرینــ[🎈] فرصتـــــ↓
بخـــــــشیدهـــ شدنــــ استــــ[🚶♀]
میشود واسطہ شوے[😢]
خدایمـــ مـــ✋🏻ـــرا ببخشد [😭]
@modafeaneharaam
زنده نگه داشتن یاد شهدا🌹
*هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهیداست.
*آنچه مهم است حفظ راه شهداست،یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست.
* نمک شناسی حق شهدا این است که در راهی که آن ها باز کرده اند،حرکت کنیم.
*امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
*هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.
*شهادت بالاترین پاداش و مزد