eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_سی_و_هَفتُم🌺 حتی بر فراز گنبد سفید مقام امام حسن (علی
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ فهمید چقدر ترسیده‌ام،😰 به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» خون غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد😡 :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد😰😭:«میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار موصل حراجشون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. اگر دست داعش به آمرلی می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ امان‌نامه داعش را با داد و بیداد میداد😡:«این بیشرف‌ها فقط می‌خوان مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» شاید می‌ترسید عمو خیال تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد:«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! حاج قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصالًا فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!»😥 ...🌸
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد:«فکر کردی من تسلیم میشم؟»😠 و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!»ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.😞 چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته خدا را گواه گرفت :«واللّه تا وقتی زنده باشم نمی‌ذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در را که پشت سرش بست صدای اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.💧 چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند😢 که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از دلتنگی برای حیدر ضعف می‌رفت. خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.😔 گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. همانطور که پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد.📱 ...🌸
ختم به نیت:🔰 🌹 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: یکی از مسائل مهمی که در دفاع مقدس ما به آن اهتمام شد، حاکمیت دین بود. تَمَسُّک به اعتقادات دینی بود. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غمی به وسعت دریای بیکران دارم هوای گنبد زیبای جمکران دارم... ♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♥️ 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
علیه السلام: 💠 لا يَكمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ ❇️ عقل، جز با پيروى از حق، كامل نمى‌شود. 📚 نزهة الناظر، صفحه 83 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور شلمانی،🌹 فرماندهی که به شجاعت معروف بود، پس از عمری مجاهدت در راه خدا سرانجام در 16 تیر 96 در نبردی سخت با داعش به فیض شهادت نائل شد💔 @Modafeaneharaam
ممدگره روی تپه‌ای به نام دیدگاه شهید صفائیان مستقر بود و پس از شهید صفائیان گروه جدیدی مثل جلال یونسی و سید[علی]اصغر صائمین را تربیت کرد. من با دو قبضه خمپاره 120 میلیمتری به او آتش می‌دادم و قبضه‌های توپ دوربرد ارتش نیز تحت هدایت او بودند. دو ماه با ممدگره کار کردم و پاییز سال 1361 اعلام شد که بچه‌های شیراز جایگزین رزمندگان همدانی در جبهه قصرشیرین می‌شوند. همه به همدان برگشتیم، و تنها ممدگره آنجا ماند، تنهای تنها.😔 او نیروهای تازه وارد شیرازی را با موقعیت جبهه آشنا کرد و یک ماه بعد به شهادت رسید، یک شهید بی‌سر.💔 خیلی به مداومت داشت. اعتقادش این بود که اگر زیارت عاشورا بخونی مثل خود امام حسین(ع) . ان شاء الله✅ هر صبح با زمزمه زیارت عاشورا محمد از خواب بیدار می شدیم. بالاخره زیارت عاشورا خوندنش ثمر داشت❤️. معلوم بود که همشون رو با معرفت خونده چون وقتی شهید شد نداشت. مثل خود امام حسین(ع)....💔 🌹 حمیدزاده محمود، بچه‌های مَمّدگِره، خاطره تنهای تنها @Modafeaneharaam
منتظر کادوتولد هاتون برای داداش احمد هستم 💫 @Ahmad_mashlab1115
بنام خدا🌹 یکی از زیباترین مظاهر تجلی و مبانی معنوی، مشارکت مردمی در ساخت و تکمیل اماکن فرهنگی است. این گونه فعالیت ها علاوه بر تاثیرگذاری در فکر و فرهنگ و دین و ایمان و اعتقادات مذهبی، باعث کاهش تعلقات مادی و مجازی می گردد و در تربیت نسل های آینده ی کشور موثر بوده و موجب رشد معنوی و مذهبی جامعه خصوصا نسل جوان می گردد👌👌 👈بدین وسیله، از شما هم وطن گرامی دعوت می گردد، تا با مشارکت در ساخت و تکمیل پایگاه فرهنگی امام محمد باقر علیه السلام یاری و همیاری صمیمانه، مبذول فرمایید. شماره کارت👇 6037697604930633 بنام زارع 🔴دوستان لطفا و حتما فیش واریزی رو به این ایدی ارسال فرمایید👇 @Modafeaneharaam_ad باتشکرازشماخوبان اجرتون با امام حسین🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صدای ماندگار "مجاهدت ما الگوی انقلابی‌ها" / چرا جمهوری اسلامی حرم است؟🤔 🎙 سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی؛❤️ فرمانده لشکر 41 ثارالله برای اولین بار منتشر شد😊 🔰 تاریخ سند صوتی: عملیات کربلای یک 5/04/1365 @Modafeaneharaam