eitaa logo
♡مدافعان حرم♡
137 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام به کانال ♡مدافعان حرم♡ خوش آمدید. کپی تمامی مطالب به شرط صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان آزاد🌿 آیدی بنده جهت تبادلات و...... @Manan_313 متحدین👇 @moghavemat_news313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚|برشی از کتاب لاغر که بود؟ بعد از دوهفته شده بود پوست و استخوان. با همه بی دل و دماغ تا کرد. از سرمای استخوان سوز سوریه می گفت که دوسه تا دستکش روی هم می پوشیدند. _بازم نمیتونستیم اسلحه دست بگیریم. لبخند تلخی زدم:« مامان راستی داشتیم بر می گشتیم همه ی خوراکی هایی که به من دادی، گذاشتم برای بچه ها.» «امنیت»از زبانش نمی افتاد. _داشتی می رفتی یکدفعه در باز می شد و یه لوله تفنگ می اومد بیرون. یک خشاب خالی می کرد طرفت! بغل دستی ت بی هوا می افتاد زمین؛ نمی فهمیدی از کجا تیر خورده. دلش کباب بود برای زنان و کودکان آواره سوری. _وای مامان من یکیطاقت ندارم مثلا صبح خواهرم بره بیرون بعد منتظر باشی ببینی تا شب بر میگرده یا نه. دعا به جان آقای خامنه ای میکرد:«اگه آقا نبود، مملکت ما از سوریه بدتر می شد.» با حسرت می گفت:« حیف که با حسین قرار گذاشته بودیم با هم می ریم و با هم بر میگردیم!» _تازه فهمیدم که شهادت الکی نیست! مگه به هر کی می دن؟ باید خیلی خاص باشی که روزیت بشه! لحظه ی شهادت شهیدی را دیده بود. دست کشید به ریشش و می گفت:«خو به حالش! چقدر کیف میده آدم با ریش خونی با اربابش رو به رو بشه»! بخشی از کتاب 🔖 خاطرات شهیـد بسیجی محمد حسین حدادیان به روایت مادر بزرگوار به قلم محمد علی جعفری✍🏻