eitaa logo
مدافعان ظهور
382 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
78 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷امام مهدی شناسی ۱۹🌷 🌿زیارت آل یاسین🌿 ✨السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ/سلام ما بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و مفسر آن✨ 💠 حضرات معصومين علیهم‌السلام تالیان واقعی قرآن می‌باشند،امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرآن ناطق است، همچنان كه ساير معصومين علیهم‌السلام قرآن ناطق هستند. 💠این بزرگواران از قرآن جدا نيستند و قرآن نيز از اينان جدايی ندارد. 💠 پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌عليه‌و‌آله می‌فرمایند:«كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مُلَازِمٌ لِصَاحِبِهِ غَيْرُ مُفَارِقٍ لَهُ حَتَّى يَرِدَا إِلَى اللَّهِ فَيَحْكُمَ بَيْنَهُمَا وَ بَيْنَ الْعِبَاد» «هر کدام از دو ثقل (قرآن و عترت) ملازم با دیگری است و از او جدا نمی‌شود تا بر خدا وارد شوند، آنگاه او میان آن‌ها و بندگانش حکم نماید» 📘 بشارةالمصطفی صلی‌الله‌عليه‌و‌آله، ص ۳۰ 💠فعل و قول امام معصوم مفسّر کلام خداست. در واقع قرآن همان امام است اما صامت، و امام همان قرآن است امّا ناطق. 💠قرآن و عترت، حیات بخش انسان بوده، و پاسخ به ندای عترت، عامل حیات و هدایت انسان است. 💠 وجود مقدس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرآن ناطق است. 💠در هر تلاوت گويا کلاس تفسیر و ترجمه‌ی همتای خود -قرآن صامت- را عهده‌دار است. 💠وظیفه هر آنكس كه خواستار همراهی باحضرت است، تنها پذيرش اين جايگاه حضرت است و اينكه قلبا باور داشته باشد اين معلم بهترين تلاوت و والاترين تفسير را دارد، او با اين اعتقاد پیوست به امام پيدا می‌كند و با تمسک به قرآن ناطق پیام‌های الهی را دريافت می‌كند.   💠 امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در اين تلاوت و تفسير، زائر را با عبارات، الفاظ، ترجمه و اسرار باطنی قرآن آشنا می‌کند، زائر عارف از حضرت طلب می‌كند تا صدای تلاوت ايشان را با گوش جان بشنود. چه خوش است صوت قرآن،ز تو دلربا شنیدن به رُخَت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن ‌‌ مهدی_شناسی ۱۹ آل یاسین
♦️♦️ 🌷. 🔸سرور من! الان که جوانید، داری سرزمین جانت را نشا کاری می کنی، همین الان علف هرزه ها را در کنار نشا کاری زمینت فرو نکن؛ وگرنه بعد بخواهی وجین کنی، گرفتار می شوی. 🔹تمام اینهایی که الان در اجتماع لا اُبالی گری می کنند همه جرقه می خورند، همه سرشان به سنگ می خورد، از سِنِ چهل سال به بالاتر بر می گردند،تک تک شان می روند دیگر بر نمی گردند. 🔸حالا با این زمین چه کند؟ حالا این روحانی بنده ی خدا می خواهد این آقا را وجین کند چکارش کند؟ 🔹پنجاه سال این علف هرزه ها را اینجا سبز کرده، چه جوری از درونش بِکَند در بیاورد، به چه جان کندنی ، چه طوری می شود درستش کرد؟ 🔸وقتی پیر شد و پاییز رسیده وجین نمی شود کرد . چکار می شود کرد!؟ آنوقت این روحانی بندهِ خدای مسجد محل، با این پیر چکار کند؟! ✳️ استاد صمدی آملی، شرح رساله « نهج الولایه » - جلسه ۱۵
امید: انتشار نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی به فرزندش؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم شهید قاسم سلیمانی در نامه‌ی خود به فرزندش که برای نخستین بار منتشر شده است از چگونگی انتخاب شغل خود می‌گوید. متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زن
دگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا