فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴زیارت عاشورا به همراه متن
با صدای علی فانی
#زیارت_عاشورا
#از_همگی_التماس_دعا
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
4_5765026784856770993.mp3
24.94M
#پیرامون_امامت ، محرم سال ۱۳۹۷ ، آمل
#استادصمدی آملی
#ویژه_محرم
#صوت_شماره۵
#امامت
#انسان_کامل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۴/۲۲
حاج مهدی اسلامی
موضوع:
آیا دولت پزشکیان به آخر خواهد رسید
اتحاد جبهه انقلاب ادامه راه شهید رییسی
پشتیبان ولایت فقیه باشیم .
نزدیک قله ظهور هستیم .
مواظب اختلاف افکنی جبهه اصلاحات باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
از قدیم گفتن از تاریخ باید عبرت بگیریم
به همین دلیل باید به موضوع عاشورا هم با نگاه تکرار و عبرت نگاه کرد
عاشورا در همه ادوار در حال تکراره
باز مسلم برای آمادگی قوم برای آمدن امام زمان عج در حال بیعت گرفتن است
اما اینبار دیگر مسلم تنها نخواهد ماند
ما اینبار با مسلم زمان بیعت میکنیم تا به امام خود بگوییم ما تا جان در بدن داریم پای رکابش میمانیم
یه عده میگن حاجی چرا اینقدر آرومی و نگران نیستی
رفیق
وقتی تو آخر این داستان رو بدونی مهم نیست دیگه وسط این داستان چند تا گره بیفته
مهم اینه کدوم طرف این داستان بایستی
ما در راه رسیدن به ظهوریم
باید الگو بگیریم از بزرگترین جهادگر تبیین کربلا ، حضرت زینب سلام الله
به حرف دلی بزنم
انصافا رئیسی خیلی زحمت کشید برای این انقلاب
بعد از رفتنش همه فهمیدن که چه گوهری رو از دست دادیم
وقتی تو جهاد تبیین سست باشیم ، به راحتی تمام خدماتش رو به دروغ برای مردم به عنوان خسارت نقل میکنند
ما در روز قیامت بابت این کوتاهی قطعا باید جوابگو باشیم
من نگران نسل جوان نیستم
اینها قطعا به فرموده حضرت آقا ما رو به قله میرسونند
من نگران خودم و همسن های خودم هستم
و اما یک نکته :
در مورد آینده پزشکیان خیلی ها سوال میکنند
عده ای میگن به آخر نمیرسه
بنده بر این قائلم که عملکرد او در تعیین وزرا مشخص میکنه که آینده اون چطوری خواهد بود
دولت سوم روحانی را رقم میزند یا از اصلاح طلبان پله ای میسازد برای یک گفتمان جدید
اینکه عده ای از الان دارن اون رو میکوبن یک اشتباه بزرگه
بنده قائلم که باید به ایشان هشدار داد که حواسش باشه تا بیراهه نره نه اینکه هنوز چیزی نشده اینقدر تخریبش کنیم
و اما یک هشدار به جبهه انقلابی :
بنده احساس خطر میکنم
یک خط فکری در حال کوبیدن چهره های انقلابیه
یه جریان فکری که صاحب رسانه است داره افراد شاخص جبهه انقلاب رو تخریب میکنه
چرا؟؟؟
چون اینها قطعا فردا منتقد عملکرد اشتباه دولت خواهند بود
به همین دلیل دارن ازشون اعتبارزدایی میکنند
این جریان فکری #آشناست
باید مراقب باشیم در دام این تخریب نیفتیم
بارها و بارها عرض کردم که این انتخابات قطعا باید آسیب شناسی بشه اما الان وقت اتحاد و اقتداره
الان قالیباف در حال مذاکره با روسیه است تا قراردادهای دولت شهید رئیسی خدشه دار نشه
این دستور حضرت آقا است
الان زمان حمایت از قالیبافه
چون طرف مذاکره کننده ماست
و اگر عقبه نداشته باشه حرفش خونده نمیشه
مذاکرات بریکس هم نزدیکه و احتمالا قالیباف به عنوان نماینده ما بره برای مذاکره
باید تمام اختلافها رو الان کنار بگذاریم و از اون حمایت کنیم
خط فکری که داره جلیلی رو تخریب می کنه مشخصه میخواد مغز متفکر و برنامه ریز جبهه انقلاب رو از اعتبار ساقط کنه
نباید در این دام افتاد
عده ای جوگیر در جبهه انقلابی هم دارن چهره های شاخص انقلابی رو مینوازند
در آینده این تخریبها قطعا به نفع جبهه انقلابی نخواهد بود
و حرف این بزرگان دیگه در جامعه خریدار نخواهد داشت
هر کسی که الان در کوره انشقاق و افتراق بدمه قطعا از گردونه انقلابی گری بیرونه
این عده مطالبه گری رو با تخریب اشتباه گرفتن
مطالبه گری زمان داره
امان از اونکه زمان شناس نباشه
زمان شناسی به اندازه دشمن شناسی اهمیت داره ولی خیلی ها ندید میگیرنش
امیدوارم جبهه انقلابی سریعا از حوزه انفعال خارج بشه و خودش رو جمع و جور کنه
الان زمان اینه که حواسمون چهارچشمی به همه چیز باشه
موقعیت عجیب جهانی
وضعیت مهم محور مقاومت
وضعیت معیشت مردم
خطر نفوذ
خداوند فرموده اختلاف و دعوا توان ما رو خواهد گرفت و توانمون رو از بین میبره
مواظب باشید در دام #آشناها نیفتید
افسران جنگ نرم سید علی باید در مقابل ژنرالها صف آرایی کنند
آیا آماده اید؟
کمربندها رو ببندید که دور آخرالزمان داره تند میشه
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
✍️حاج مهدی اسلامی
مدیر قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
#مهدی_اسلامی
#آنتی_فتنه
#کنفرانس_بصیرتی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
نمونه جهاد تبیین اینه که اگر تحلیل بلد نیستی ،اگر تولید محتوا بلد نیستی تا جایی که میتونی این پستها رو تو گروه ها و کانالهاتون منتشر کنید
بسم الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا باب الحوائج یا علی اصغر(ع)
#حضرت_علی_اصغر
#محرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
#نامهها_برنامهها_۵
#حضرت_مسلم
شماره ۱۶
برویم #کربلا.
خب. انسان این جدول وجودی اش را اگر تن به کار بدهد و به تعبیر شریف حضرت آقا در همین کتاب چندین جای فرمودند، اینجا فرمود: که قبل از اینکه دست از جان بشوید و منادی حق را لبیک بگوید، طبیب طلبد و درد خویش را بدو گوید و درمان جوید.
خب البته! اگر طبیبی مثل سید الشهدا را پیدا کند، اگر اینطور طبیب را حبیب بن مظاهرها پیدا بفرمایند، علی اکبرها پیدا بفرمایند، البته! حالا این طبیب، چه درد را درمان میکند؟ نحوهی درمان کردن (درد) این طبیب چیست؟ که بیاید در کربلا، در عاشورا، گرسنگی بکشد، تشنگی بکشد! اینها حساب دیگری دارد.
حالا خوب این طبیب به او مقامات میدهد، دست او را میگیرد.
یا الله!
یک دو بیتی راجع به حضرت مسلم بخوانیم:
(در بین شهدای عزیز کربلا، بعضیها هستند که واقعا اینها از یک مظلومیت خاصی برخوردارند، مِن جملهی از آنها حضرت مسلم علیه الصلاة و السلام است.)
دریا دل تک سوار تنها شده بود
دریا دل تک سوار تنها شده بود
در عرصهی گیر و دار تنها شده بود
بر بام سیاه کوفه چون مهر منیر
(آخی)
مسلم گل سربهدار تنها شده بود
(داد از این غم )
مسلم گل سربدار، تنها شده بود
(تنها شده بود)
مسلم گل سربهدار تنها شده بود تنها شده بود
ای امان ای دل ای دل ای دل
مسلم گل سربهدار تنها شده بود
ای دل ای
ان شاء الله حالی پیدا کردین به همه محتاجان دعا کنید
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها
#استاد_صمدي_آملي
#ویژه_محرم
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀
روضه حضرت اباالفضل العباس(ع) توسط حضرت علامه حسن زاده آملی (ره) :
«ابالفضل العباس جعفر طیارِ سیدالشهداء است ».
#روضه
#یا_ابوالفضل
#سخنرانی
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره...
جوری لالایی بخونم حرمله م گریهاش بگیره
#شمر_زمانهات_را_بشناس
@modafeanzuhur
🏴کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1403-4-22شب جلسه 13محرم خوشواش.mp3
20.66M
💠 فایل صوتی افاضات استاد صمدی آملی محرم ۱۴۰۳
🌑 عصر ششم -جلسه ۱۲ - ۱۴۰۳/۴/۲۲
🔶 خوشواش آمل
🔷 موضوع: شرح حدیث ابن شبیب از چهل حدیث کتاب نفس المهموم ، پیرامون ذریه طیبه
................................
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1403-4-22عصر جلسه 12محرم خوشواش.mp3
21.55M
💠 فایل صوتی افاضات استاد صمدی آملی محرم ۱۴۰۳
🌑 شب هفتم-جلسه ۱۳ - ۱۴۰۳/۴/۲۲
🔶 خوشواش آمل
🔷 موضوع: شرح حدیث ابن شبیب از چهل حدیث کتاب نفس المهموم ، پیرامون ذریه طیبه
................................
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
تشنـگی حالا
روضـهٔ مشتــرک
غزه و کربلاست
جرعه ای آب
برای هزاران
علـی اصــغر
«تشنه در غزه»
تبدیل شده
بـه رویایـی دور
انسانیت ، سلام !!!!
انسانها !! درود ...
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله
🔸️ شب سوم ماه محرم الحرام ۱۴۴۶ ه.ق
🔸️جلسه پنجم - دوشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۸
🔷 موضوع: شرح حدیث ابن شبیب از چهل حدیث کتاب نفس المهموم ، پیرامون ذریه طیبه
🔹️مکان: خوشواش آمل
#اباعبدالله #حسین #امام_حسین
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدی_آملی
#ماه_محرم #محرم #محرم_۱۴۴۶ #تیر_۱۴۰۳ #خوشواش #نسل_پاک #شهادت #قطع_نسل #اعتلا #نفس_مطمئنه #قران #کشف #کشف_تام #کشف_تام_محمدی
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
🔴بايد اهل سحر باشيم :
♦️به قول حضرت استاد: «الهي آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد» آري بي سحران بيخبرانند، هم از خود، هم از نظام هستي و هم از خداي عالم.
♦️عزيز من! امشب را سعي کن تا صبح بيدار باشي. تنهايي بسيار لذت دارد، به خصوص تنهايي در تاريکي را لذتي ديگر است.
♦️ تاريکي و تنهايي و سکوت، قيامت انسان را بر مي انگيزانند و انسان به دردش مي رسد.
♦️ سحرگاهان در کوي حقيقت دلدارت بنشين و آنجا را محراب عبادت و نشيمنگاه خود قرار بده. تمام اجتماع را بايد فداي لذت سحر کني.
♦️ سحرگاه بايد از «غير» دست کشي و به حقيقت نفس خويش بپردازي.
🌸استادصمدي آملي
#سحرخیزی
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
📚#تنها_میان_داعش
📖 #قسمت_دوازدهم
1⃣2⃣
روزها زخم دلم را پشت پرده صبر و سکوت پنهان می کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم. اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرش خمپاره ها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که اذان صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی ها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کرده اند که دست از سر شهر برداشته و با خیال راحت در لانه هایشان خزیدند. با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد. پشت پنجره های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی آبی مرده بودند، نگاه میکردم و حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی
و خونی که از سر انگشتانش میچکید. دستش را با چفیه ای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از
پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود. از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر
لب پرسید:
»همه سالمید؟«
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که دلواپس حالش صدایم لرزید:
»پاشو عباس، خودم میبرمت درمانگاه.«
از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد:
»خوبم خواهرجون!«
شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :
»یوسف بهتره؟«
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :
»حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشی ها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.«
سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :
»دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!«
اشکی که تا روی گونه ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :
»میخوای بیدارش کنم؟«
سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد
و با خجالت پاسخ داد :
»اوضام خیلی خرابه!«
و از چشمان شکسته ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده ام که با لبخندی دلربا دلداری ام داد :
»انشاءالله محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!«
و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم میخواست از حال حیدر و داغ دلتنگی اش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد. با همان دست
مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :
»نرجس دعا کن برامون اسلحه بیارن!«
نفس بلندی کشید تا سینه اش سبک شود و صدای گرفته اش را به سختی شنیدم :
»دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه ها شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه هایی که آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.«
سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :
»انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط سیدعلی خامنه ای و حاج قاسم پشت ما هستن!«
اما همین پشتیبانی به قلبش قوت میداد که لبخندی فاتحانه
صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :
»سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!«
صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :
»تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!«
دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با آرامشی شیرین سوال کرد :
»بلدی باهاش کار کنی؟«
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :
»نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای داعش به شهر باز شد...«
و از فکر نزدیک شدن داعش به ناموسش صورت رنگ پریده اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت:
»هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.«
👇
با دست هایی که از تصور تعرض داعش میلرزید، نارنجک را از
دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده اش به پای چشمان وحشتزده ام افتاد :
»انشاءالله کار به اونجا نمیرسه...«
دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله های ایوان پایین رفت. او میرفت و
دل من از رفتنش زیر و رو میشد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.
عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، ام جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :»دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما شیر دارید؟«
عباس بی معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. میدانستم از شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. از پله های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :»پس یوسف چی؟« هشدار من نه تنها پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به ام جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :
»یه شیشه آب میاری؟«
بیقراری های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :
»برو خواهرجون!«
نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم ام جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به ام جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت. دستان زن بینوا از شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بالفاصله قوطی را به من داد و بی هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. ام جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه
نمیرود و در آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با گریه ای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :
»یه ساعت استراحت کن بعد برو!«
انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان آسمانی اش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :
»فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با حاج قاسم قرار گذاشتیم!« و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را مشتاقانه به سمت
معرکه میکشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. پای ایوان که رسیدم ام جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :
»خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!«
او دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. چشمان او هم هنوز از شادی
خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :
»حاج قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی داعش وایسادن! شیخ
مصطفی میگفت سیدعلی خامنه ای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!«
ادامه دارد...
#ف_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
عکس حاج قاسم نقطه اشتراک خیلیهاست؛ حتی "غیرمذهبیها"
اما وصیت نامه حاج قاسم
نقطه شروع "غربال" خیلیهاست
حتی "مذهبیها"
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
میدونید چرا تخریب چهره های انقلابی دقیقا توی این زمان شروع شده؟
چون الان تو بهترین زمان ممکن برای چهره های انقلابی است تا از منابر خودشون برای روشنگری استفاده کنند
تمام تلاششون اینه که نگذارن جبهه انقلابی از این فرصت استفاده کنه
مراقب باشید زیر شدیدترین هجمه رسانه ای ضد انقلاب هستیم
نفوذ ،ضربه ،تخریب
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
زنگنه میگه : آقای جلیلی خدا رو خوش نمیاد به خاطر پیگیری های مسرانه شما ، من دم پیری هر روز از این دادگاه به اون دادگاه برم
یادتونه گفتم سعید جلیلی بد پیله است اگر گیر بده ول نمیکنه
حالا ببین کی زنگنه رو بکنن تو گونی
زمان پاسخگویی فرا رسیده
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
آیا میدونید
آمار خالص اشتغال در دولت شهید رئیسی ۸۹ درصد بیشتر از دولت روحانی بود؟
روحانی ۱۸۸ هزار نفر در سال اشتغال ایجاد میکرده و شهید رئیسی ۳۵۶ هزار نفر ،که بالاترین میزان در سه دهه اخیره
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━