eitaa logo
مدافعان ظهور
382 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
82 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان ظهور
 مختصری از زندگی نامه حضرت نرجس خاتون مادر امام مهدی(عج) قسمت سوم متن زیر مطالعه شود👇👇👇
ادامه داستان ... ، (قسمت سوم) ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام رو به حضرت مسیح کرد و فرمود: ما به اینجا آمده ایم تا «ملیکا» را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. حضرت مسیح به شمعون گفت: به به ، سعادت به تو رو کرده ، خود را با دودمان محمد (ص) پیوند بده ، شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد (ص) به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکا» را به عقد امام حسن عسکری (ع) در آورد ، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح را به این عقد گواهی داد. «ملیکا» گوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم ، نگفتم ، تا مبادا به من آسیبی برسانند ، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم ، و با خود گفتم در اینجا ، و امام حسن عسکری (ع) در شهری بسیار دور از اینجا ، چگونه به خانه او راه فهمیابم ، محبت امام حسن عسکری (ع) ، سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می اندیشیدم تا بیمار و رنجور شدم ، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند ، ولی معالجه آنها بی اعتنا ماندند ، چرا بیماری من ، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها ، خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود ، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم ، گفتم: آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ ، اسیر و دستگیر شده اند سخت نگیرید و آنها را از شکنجه معاف، شما آنها را آزاد کنید ، تا شاید به خاطر این کار خوب ، خداوند حال مرا نیک کند و سلامتی مرا به من بازگرداند ، و حضرت مسیح و مادرش مریم بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. پدرم خواسته مرا برآورد و مجازات و شکنجه برخی را بخشید ، و آنها را آزاد کرد. بسیار خوشحال شدم ، از آن به بعد روز بعد از روز حال بهتر شد ، این موضوع باعث شد که پدر دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان ، دلجویی كنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند ، چهارده شب از این جریان گذشت ، شبی خوابیده بودم ، در خواب دیدم فاطمه زهرا (س) بانوی بزرگ دنیا و آخرت ، همراه حضرت مریم «علیها السلام» و بانوان دیگر نزد من آمدند ، حضرت مریم به من گفت که این بانو ، مادر همسر تو است. بی اختیار به یاد امام حسن عسکری (ع) افتادم ، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه (س) عرض کردم: از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد ، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر دوست خواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند ، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری ع روشن شود. از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد ، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر دوست خواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند ، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری ع روشن شود. از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد ، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر دوست خواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند ، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری ع روشن شود. . ادامه دارد ... . @modafeanzuhur