#نامهها_برنامهها_۲
طفلان مسلم
#پست_شماره_۷
اجازه بفرمایید از جناب طفلان مسلم، محمد و ابراهیم عزیز و نازنین حرفی به میان بیاوریم. از علامهی شعرانی رحمت الله علیه:
شیخ صدوق رحمه الله در "امالی" روایت کرده است از پدرش از علیبن ابراهیم از پدرش از ابراهیمبن رجاء از علیبن جابر از عثمانبن داوود هاشمی از محمدبن مسلم از حمرانبن اعین از ابی محمد نام که از مشایخ اهل کوفه بود، گفت:
چون حسینبن علی علیهم السلام شهید گردید، دو پسر خردسال از اردوی او اسیر شدند و آنها را نزد عبیدالله آوردند.
( این طبق این نقل؛ بعضی روایات دارد که این دو طفل فرار کردند از کربلا عصر عاشورا. فرار کردند چونکه خیمهها را به آتش کشیدند و جناب زینب به امر امام زین العابدین چاره را فقط در فرار به بيابانها دیدند، این دو عزیز از کربلا فراری شدند، مثل اینکه دو دختر نازنین ابی عبدالله فرار کرده بودند و به شهادت رسیدند، این دو عزیز هم از صحنهی عصر عاشورا از کربلا فرار کردند. )
اما این نقل میفرماید که وقتی که به خیمههای حضرت حمله شده، دو پسر خردسال از اردوی او اسیر شدند و آنها را نزد عبیدالله آوردند.
(حالا یا این دو را از خود کربلا بردند برای کوفه نزد عبیدالله، یا اینکه اسرا را از کربلا که به کوفه بردند و این دو عزیز جزو اسیران کربلا بودند، در کوفه آنها را به نزد عبیدالله بردند. به هر حال ظاهر حدیث شاید با هر دو وجهاش بسازد.)
عبیدالله زندانبان را بخواست و گفت: این دو پسر را بگیر و نگاهدار و از خوراک خوب و آب سرد به آنها نخوران و ننوشان و در زندان بر آنها تنگ گیر. دو پسر روزه داشتند و چون شب میشد دو قرص نان جو و کوزهی آب برای آنها میآورد.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#وقایع_عاشورا
ادامه دارد....
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
#نامهها_برنامهها_۲
طفلان مسلم
#پست_شماره_۸
و چون شب میشد دو قرص نان جو و کوزهی آب برای آنها میآورد،
و چون بسیار ماندند چنانکه سالی برآمد، یکی از آنها به برادر خود گفت: در زندان بسیار ماندیم و نزدیک است عمر ما بهسر آید و بدن ما بپوسد، وقتی این پیرمرد بیاید با او بگوییم ما کیستیم.
قرابت ما را با محمد صلیالله علیه و آله و سلم باز نمای، باشد که ما را در طعام گشایشی دهد و آشامیدنی ما را بیشتر کند.
چون شب شد، پیر مرد آن دو گردهی نان جو و کوزهی آب را بیاورد.
پسر کوچکتر گفت: ای شیخ محمد صلی الله را میشناسی؟
گفت: چگونه نشناسم که او پیغمبر من است.
گفت: جعفربن ابیطالب را میشناسی؟
گفت: چگونه او را نشناسم که خداوند او را دو بال داد تا با فرشتگان پرواز کند، چنانکه خواهد.
گفت: علیبن ابیطالب علیهالسلام را میشناسی؟
گفت: چگونه نشناسم علي را که پسر عم و برادر پیغمبر من است؟
گفت: ای شیخ! ما از خانوادهی پیغمبر تو محمد و فرزندان مسلمبن عقیلبن ابیطالبیم و در دست تو اسیر ماندهایم، اگر از تو خوراکی نیکو خواهیم به ما نمیدهی؟ و آب سرد نمینوشانی؟ و در زندان بر ما تنگ گرفتهای؟
زندانبان بر پای آنها افتاد و میگفت: جان من فدای شما! و من سپر بلای شما! ای عترت رسول برگزیدهی حق! این در زندان به روی شما باز است، به هر راهی که خواهید، بروید.
و چون شب شد همان دو گردهی نان و کوزهی آب را بیاورد و راه را به آنها نشان داد،
و گفت: ای دوستان! من شب راه روید و روز آرام گیرید تا خداوند شما را فرج دهد.
آن دو طفل بیرون رفتند، شبانه بر در خانهی پیر زالی رسیدند، او را گفتند: ای عجوز! ما دو طفل خرد و غریب هستیم.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#وقایع_عاشورا
ادامه دارد....
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
#نامهها_برنامهها_۵
#حضرت_مسلم
شماره ۱۶
برویم #کربلا.
خب. انسان این جدول وجودی اش را اگر تن به کار بدهد و به تعبیر شریف حضرت آقا در همین کتاب چندین جای فرمودند، اینجا فرمود: که قبل از اینکه دست از جان بشوید و منادی حق را لبیک بگوید، طبیب طلبد و درد خویش را بدو گوید و درمان جوید.
خب البته! اگر طبیبی مثل سید الشهدا را پیدا کند، اگر اینطور طبیب را حبیب بن مظاهرها پیدا بفرمایند، علی اکبرها پیدا بفرمایند، البته! حالا این طبیب، چه درد را درمان میکند؟ نحوهی درمان کردن (درد) این طبیب چیست؟ که بیاید در کربلا، در عاشورا، گرسنگی بکشد، تشنگی بکشد! اینها حساب دیگری دارد.
حالا خوب این طبیب به او مقامات میدهد، دست او را میگیرد.
یا الله!
یک دو بیتی راجع به حضرت مسلم بخوانیم:
(در بین شهدای عزیز کربلا، بعضیها هستند که واقعا اینها از یک مظلومیت خاصی برخوردارند، مِن جملهی از آنها حضرت مسلم علیه الصلاة و السلام است.)
دریا دل تک سوار تنها شده بود
دریا دل تک سوار تنها شده بود
در عرصهی گیر و دار تنها شده بود
بر بام سیاه کوفه چون مهر منیر
(آخی)
مسلم گل سربهدار تنها شده بود
(داد از این غم )
مسلم گل سربدار، تنها شده بود
(تنها شده بود)
مسلم گل سربهدار تنها شده بود تنها شده بود
ای امان ای دل ای دل ای دل
مسلم گل سربهدار تنها شده بود
ای دل ای
ان شاء الله حالی پیدا کردین به همه محتاجان دعا کنید
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها
#استاد_صمدي_آملي
#ویژه_محرم
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0