هدایت شده از وقف امام زمان
#چشمه_غدیر 2⃣
☘ولایت مبارک است☘
☘«إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ، فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، يَا مُوسَىٰ إِنَّهُ أَنَا اللهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (نمل، ۷ تا ۹)
☘مبارک است آنکه در آتش و آنکه در حول آتش است. آتش، آتش عشق بل خود حضرت عشق است و آنکه فی النّار است انسان کامل است که آتش عشق الهی است پس مَن فی النار هم، نار است لذا از آتش ندا برخاست:
«إِنِّي أَنَا رَبُّكَ... إِنَّنِي أَنَا اللهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، ۱۲ تا ۱۴) و فرمود: «أَنَا اللهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (نمل، ۹)
☘ربّ موسی، ولایت الهیه است که ممسوس فی ذات الله است و چون در آتش ذات احدی سوخته است، آتش شده اس و آتش مبارکترین حقیقت هستی است و آنکه در اوست، یعنی حقیقت ولایت مطلقه ی ذات الوهی، به مبارکی او، مبارک ترین حقیقت وجود است و آنکه حول این عشق سوزان قرار گیرد به صبغه ی او در آید و اثر او را پذیرد و به مبارکی او باشد. «صِبْغَةَ اللهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً» (بقره، ۱۳۸)
☘این آتش که رب جمیع خلائق است، در سرّ همه انبیاء و مرسلین به ودیعه نهاده شده است و بلکه سرّ هستی است: «كُنْتَُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و معی جَهراً»، از این رو حضرت عیسی بن مریم علیهماالسلام فرمود: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ» (مریم، ۳۱)
☘حول آتش، ظهور آتش است که به مبارکی مُظهر خود است. چون «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ» (اسراء، ۸۴) ؛ ز نيكو هرچه صادرگشت نيكوست...
☘پس دریاب که همهی موجودات مبارکند؛ «اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور، ۳۵). واعلم «مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها» هی النار «وَ سُبْحانَ اللهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». یعنی حول نار، نار است به وجهی و غیر اوست به وجه دیگر (تشبیه و تنزیه). پس هرکس خود را بدین آتش افکند و بسوزد و عین او آتش شود، مبارک میگردد و آنانکه به حول و حلقه ی او درآیند به مبارکی او مبارک شوند چونان انبیاء و اولیاء الهی، همان مستان میخانهای که در نار محبت نارالله سوختند و صاف و بی نقش شدند و قابل پذیرش نقوش گردیدند. چون به نور پیوستند خود نور شدند و به دیگران نور عطا کردند.
☘سلام و صلوات بی پایان خدا و رسولان و ملائکه و مؤمنین و مؤمنات و جمیع خلق بر مبارک ترین حقیقت بعد از ذات احدی، مجمع جمال و جمال جمیع و منشأ کمال و کمال نشئات، تنها عبد مطلق ذات احدی حضرت حجة بن الحسن العسکری، بقيةالله الاعظم روحی فداه و بر اوتاد و ابدال و صلحا و نجبا و نقبای مبارک حولِ حضرتش سلامی به جوامع سلام...
#عید_غدیر #عیدالله_الاکبر
☘کتاب «علی، نقطه آغاز وجود» ص ۹۶ و ۹۷☘
#ح_م
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
☑️باطن مناسک حج - #بخش _هشتم
▪️حال، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، چه؟
▪️کمال خاک، در قربانی کردن خودش در برابر گیاه بود. کمال گیاه، در قربانی کردن خودش در برابر حیوان بود. کمال حیوان، در قربانی کردن خودش در برابر انسان بود. کمال انسان در چیست؟
▪️کمال انسان در این است که در برابر ولیّ خدا قربانی شود؛ در برابر حجّت خدا قربانی شود. اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السّلام را نگاه کنید! هر موجودی در راه موجود بزرگتر قربانی شود، میشود جزء وجود او؛ لذا در واقعۀ کربلا، هفتاد و دو تن و یک تن نداریم؛ هفتاد و سه نفر نداریم؛ در واقعۀ کربلا یک نفر بیشتر نداریم و او اباعبدالله الحسین علیه السّلام است. همه فانی در او هستند؛ همه فانی در اباعبدالله علیه السّلام هستند؛ و به کمال خودشان رسیدهاند. چه کمالی بالاتر از اینکه انسان، در حجّت خدا فانی شود؛ قربان حجّت خدا شود؛ قربانی ولیّ خدا شود؟!
▪️حال، کمال ولیّ خدا در چیست؟ در این است که قربان خود خدا شود؛ لذا اباعبدالله علیه السّلام هم قربان خود خدا شد..
▪️صحنۀ عاشورا، جلوۀ یک قربانگاه بزرگ است؛ برای اینکه از آن درس تکامل را یاد بگیریم؛ ببینیم چگونه میشود برای بالا رفتن، از تعلّقات بُرید؛ همه چیز را، همۀ تعلّقات را قطع کرد. اصحاب اباعبدالله علیه السّلام، در راه امام حسین از زن، از بچه، از سلامتی، از خانه، از راحت، از عنوان، از شهرت، از مقام، و بالاخره از جانشان گذشتند؛ و امام حسین علیه السّلام در راه خدا از همه چیزش گذشت.
▪️اگر در ماجرای حضرت ابراهیم، ذبح حضرت اسماعیل را داریم، در ماجرای اباعبدالله علیه السّلام، به میدان فرستادن علی اکبرِ امام حسین علیهما السّلام را داریم.
▪️دیدید چگونه حضرت، علی اکبر را به میدان فرستاد! حالا بوی محرّم هم میآید. اولین قربانیهای کربلا، یکی دو روز پیش به شهادت رسیدند: مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، پیش قراولان سپاه شهادت و قربانی اباعبدالله علیه السّلام.
▪️لذا شما دیدید؛ هر یک از اصحاب و حتّی اهل بیت علیهم السّلام که آمدند خدمت اباعبدالله برای اینکه اذنِ میدان رفتن بگیرند، حضرت آنها را کمی معطّل کردند؛ نگهشان داشتند؛ با هرکدام به صورتی صحبت کردند؛ هر کس را خواستند به گونهای معاف کنند؛ لااقل کمی معطّلش کردند که دیرتر برود.
▪️به حر که خواست بلافاصله برود، فرمودند: نه! تو مهمان مایی. از اسبت پیاده شو؛ بیا کمی پیش ما بنشین. از همان حر شروع کردند. یک یک اصحاب، هرکدام که خواستند بروند، کمی معطّلشان کردند؛ کمی نگهشان داشتند. حتّی وقتی آن غلام سیاه آمد و خواست اجازه بگیرد که به میدان برود، حضرت فرمودند: تو یک عمر به خانوادۀ ما خدمت کردهای. بنا نیست که جانت را هم بدهی؛ برو؛ من تو را در راه خدا آزاد کردم؛ کسی هم کاری به کار تو ندارد. آن غلام گریست؛ خیلی گریه کرد. گفت: یا اباعبدالله! میدانم؛ من مثل اصحاب شما نیستم؛ پوستم سیاه است؛ بدنم بدبوست ... به هرحال، هر کدام را به گونهای کمی معطّل میکردند؛ نگاهشان میداشتند. قاسم بن الحسن آمد، به یک صورت؛ برادر کوچک قاسم آمد، به یک صورت دیگر. هرکدام را به نحوی معطّل کردند.
▪️امّا علی اکبر که به قلب اباعبدالله وصل بود، وقتی علی اکبر خدمت پدر آمد تا اذن میدان رفتن بگیرد، حضرت یک لحظه هم تأمّل نکردند؛ بلافاصله حضرت فرمودند: برو؛ مأذونی. فقط وقتی میرفت، فرمودند: کمی آهسته برو.
▪️نمیدانم چرا امروز از اینجاها سر درآوردیم! به هرحال، وادی کمال، وادی قربان شدن است؛ و هر که طالب سیر و سلوک به سوی کمال است، باید خودش را برای قربان شدن آماده کند؛ چون این راه، راهی است که با کَرب و بلا توأم است. گفت:
▪️نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست
▪️عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد
▪️کسی میتواند به قرب دوست برسد که قربانی دوست شود. راه دیگری وجود ندارد. تنها راه، همین است. و عجیب اینجاست که در این عالم، همه دارند خودشان را قربانی میکنند. شما یک نفر را پیدا کنید که قربان نشود؛ منتها مشکل این است که چیزی که خودشان را قربانی آن میکنند، غالباً ارزش آن را ندارد.
▪️خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی: ای بشر! همه چیز را برای تو آفریدم؛ همه چیز باید قربانی تو شود؛ تو باید قربانی من شوی. تو را برای خودم آفریدم.
▪️همۀ خلق دارند خودشان را قربانی میکنند؛ یکی خودش را در راه پول قربانی میکند، یکی در راه مقام، یکی در راه شهرت، یکی در راه شهوت. کیست که خودش را قربانی نکند؟ همه دارند در راه محبوبشان جان میدهند. انشاءالله انسان به معرفت برسد؛ به شعور برسد و از وادی معرفت و شعور، به سرزمین عشق و منا سر در بیاورد، تا بفهمد چه چیزی ارزش دارد که انسان خودش را قربانی آن کند.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ،۸۴/۱۰/۲۲◾️
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
☑️باطن مناسک حج - #بخش_نهم
▪️حاجی بعد از قربانی، سر میتراشد. به این عمل، حلق گفته میشود. آقایان خصوصاً در سفر اوّل سرشان را میتراشند. غالب مراجع معتقدند در سفر اوّل، سر باید تراشیده شود و حَلق انجام گیرد. در سفرهای بعد هم مستحب است که سر را بتراشند؛ امّا فرد میتواند به جای حلق، تقصیر کند؛ یعنی مقدار کمی از مویش را بزند یا مقداری از ناخن را بگیرد. خانمها هم همین کار را میکنند؛ تقصیر میکنند؛ مو یا ناخن را کوتاه میکنند. تراشیدن سر هم خیلی معنا دارد؛ یعنی ته ماندۀ تشخّص و تعیّن خودت را ببُر؛ دیگر هیچ چیز از خودت باقی نگذار. شیطان را که با سنگ زدی؛ نفست را هم که سر بریدی؛ حالا ته ماندۀ تعیّنات و تشخّصات خودت را هم بریز. همۀ چیزهایی که به تو جلوه میداد، همه را بریز؛ سرت را بتراش و عبد شو.
▪️میدانید؛ تراشیدن سر، یک نوع توهین است. سر افرادی را که مجرم و زندانی هستند، میتراشند؛ مویشان را کوتاه میکنند. سر تراشیدن، نوعی حقارت است. حاجی بعد از قربانی، میرود سرش را میتراشد؛ یعنی دیگر به عبودیّت مطلق حضرت حقّ، تن میدهد؛ یعنی خدایا تمام عیار بندۀ تو هستم؛ دیگر هیچ تعیّنی از خودم ندارم؛ هیچ تشخّصی از خودم ندارم؛ هیچ شخصیّتی از خودم ندارم؛ هیچ چیز از خودم ندارم. هیچ کس نیستم؛ دیگر نیستم؛ من نیستم.
▪️مقام عبودیّت مطلق، اینجاست؛ آنجایی است که دیگر فرد، وجود خودش را هم نمیبیند؛ و الاّ تا وقتی وجود و هستی خودش را میبیند، هنوز به معنای مطلق، عبد نشده است؛ هنوز آلوده به گناه است.
▪️فرمود:
وُجُودُکَ ذَنْبٌ لا یُقاسُ بهِ ذَنْبٌ وجود تو، گناهی است که هیچ گناهی با آن قابل مقایسه نیست. همین که احساس میکنی هستم، وجود دارم، این، گناه است؛ امّا وقتی حاجی رفت سرش را تراشید، دیگر آخرین ته ماندههای تعیّن و تشخّص را هم از وجود خودش زدود و شد عبد مطلق خدا. عبد که شد، دیگر رسید؛ به دوست رسید.
▪️حالا خدای متعال او را مهمان خود میکند؛ حالا مهمان حضرت دوست میشود؛ حالا خدای متعال، سه شب او را مهمان میکند؛ در سرزمین عشق، در سرزمین منا، در سرزمین آمال و آرزوهای بلند معنوی. او سه شب مهمان خداست؛ باید در منا بیتوته کند. آن سه شب هیچ کاری هم ندارد؛ هیچ عملی هم ندارد؛ نه نمازی، نه ذکری، نه دعایی؛ هیچ چیز؛ فقط سه شب بیتوته در منا. یعنی چه؟ یعنی سه شب مهمان منی. عبد من شدی؛ حالا بیا؛ حالا دیگر دوست دارم پیش من باشی.
▪️بعد از این سه شب میهمانی، برای انجام طواف حج و بقیّۀ اعمالی که در پیش دارد، به مکّه برمیگردد. حالا که عبد شد، طوافی که این بار میکند، با طوافی که بار اوّل کرد، فرق میکند. بار اوّل، عمرۀ تمتّع به جا آورد؛ امّا حالا حج به جا میآورد. خیلی فاصله است. بار اوّل، خانه را زیارت کرد، حالا می رود صاحبخانه را طواف میکند؛ صاحبخانه را زیارت میکند.
▪️به هرحال، امیدواریم خدای متعال، به همۀ ما توفیق درک این حقایق را بدهد؛ هم به معنای فهمیدنش، هم به معنای دست یافتنش. چون لغت درک دو معنا دارد. درک، هم به معنای فهمیدن و دستیابی به فهم است؛ هم به معنای دستیابی به خود آن حقیقت. ان شاءالله به هر دو معنا، توفیق درک این حقایقی که در واقع شریعتی است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ما آوردند و ارمغان بزرگ رسالت نبوی است، بدانیم.
▪️انشاءالله قدر این شریعت را بدانیم. این گوهرهایی که در این دین هست، در هیچ آیینی نیست؛ هیچ آیینی آنها را ندارد. انبیاء الهی حسرت خیلی از اینها را میخوردند؛ خیلی از پیامبران حسرت اینهایی که به برکت وجود پیغمبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم، اینگونه به راحتی و سهولت در دسترس ما قرار گرفته و به یُمن پاسداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام، سالم و ناب و زلال به دست ما رسیده است، میخوردند. انشاءالله قدر اینها را بدانیم و بتوانیم از آموزههای بزرگ این مکتب و این شریعت، بهره ببریم.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ،۸۴/۱۰/۲۲◾️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
▪️در حجّ باطنی که سیر به سوی خدا و لقاءالله است نیز کسی که به معرفت نرسد، سیرش باطل است. بعد از وقوف در مشعر، وقتی حاجی روز عید قربان وارد مِنیٰ شد و شیطان را رمی کرد و گوسفند را به نشانهی نفس خودش سر برید، که مستحب است اگر خودش هم ذبح بلد نیست، دستش را روی دست کسی بگذارد که ذبح میکند، به نیّت اینکه خودش دارد ذبح میکند، و بعد از اینکه سرش را به نشانهی اینکه من عبد و بندهی توأم تراشید، خدا سه شب او را در مِنیٰ مهمان میکند. اگر کسی این سه شب را در مسجدالحرام تا صبح احیا بگیرد و نخوابد، گرچه حجّش باطل نیست، ولی این تنها جریمهی غیبت از مهمانی خداست و به پای فضیلت در مِنیٰ بودن نمیرسد.
☘مرحوم حاج اسماعیل دولابی☘
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
نکته روز:
خیلی از اوقات برخی ناراحتی های کوچک روی هم جمع میشه و در آخر عین بمب منفجر میشه و زندگی رو زهرمار میکنه
بهترین راه برای اینکه این ناراحتی ها جمع نشه اینه که اولا با همسرتون حرف بزنید و مشکل رو حل کنید
خیلی جاها هم بگذار و بگذر
کش نده
عبور کن برو
دو روز دیگه یادت میره
اینجوری اعصابت راحت تره
تا اینکه بخاطرش دعوا راه بیندازی و یه هفته اوقات خودت و همسرت رو تلخ کنی
ارزشش رو نداره
این دعواهای کوچک باعث فراری شدن مرد از خونه میشه
آی خانم با همین رفتارها و تکنیکهای کوچک ، شوهرت رو پاگیر زندگیت کن
اگر نکنی مجبوری خدای نکرده بهم پیام بدی که وای شوهرم بهم خیانت کرده ، حالا چی کنم ؟
آی آقا
به جای گیر دادن به هر چیز تو خونه ، خودت رو سرگرم درست کردن کم و کاستی خونه کن
کولر رو درست کن
یه دست به انبار بکش
دست از سر زن و بچه ات بردار و کم گیر بده بهشون
نذار از بودنت تو خونه ناراحت باشن
هدایت شده از وقف امام زمان
فضائل علوی:
پیامبر اکرم میفرمایند:
من شهر علم هستم و علی دروازه آن ،هر که بخواهد به شهر وارد شود باید از درب آن وارد شود
هدایت شده از وقف امام زمان
نکته مهدوی:
امسال متاسفانه تا الان مشارکت شما برای اطعام غدیر خیلی پایین بوده و امیرالمومنین ع مثل همیشه تاریخ مظلوم موندن
💥 امروز میریم برای ذبح گاو و به شدت کسر پول داریم
آی اونی که فکر میکنی توی این دور و زمونه سخت اگر برای امیرالمومنین ع خرج کنی پولت از کفت رفته ، نترس مولای ما بدهکار کسی نمیمونه
با هر دستی بدی صد برابرش رو با همون دست بهت برمیگردونه
شب اول قبر متوجه این حرفم میشید که گفتم کمک به اطعام غدیر نوریه برای شب اول قبر
💥 بیایید یه کاری بکنیم
به نیابت از امام زمان عج و شهدا و امواتمون هر کس با هر توانی حتی هزار تومن توی این طرح سفره داری برای امیرالمومنین ع شریک بشه
میخواهیم با هم پرچم امیرالمومنین علی ع رو بلند کنیم و نگذاریم غریب بمونه
رفقا جمع بشید نگذاریم امیرالمومنین ع غریب بمونن
قیمت یک پرس غذا امسال ١١٠ هزار تومنه
دست کن تو جیبت و شریک کن خودتو توی این سفره داری بزرگ برای امیرالمومنین ع
بسم الله
اگه جا بمونی ضرر کردیا
بسم الله
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بزن رو لینک
https://ppng.ir/d/3VxA
💠 شماره کارت
6277607000317003
💠 یا شماره کارت
5041721077145895
به نام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
🦋
هدایت شده از وقف امام زمان
4_5839475142375248122.mp3
14.49M
شرح جامع الاسرار جلسهٔ هفتم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری(دامتبرکاته)
🔻 عناوین:
- (1:00) توحید ، اسقاط الاضافات است
- (4:00) توحید وجود
- (7:00) وجود، مابه الاشتراک همه موجودات
- (13:00) راهِ یافتن واجب الوجود
- (15:00) نظر مشائین راجع به وجود
- (16:00) وجود، تنها امر مطلقی که مصداق خارجی دارد
- (19:00) پاسخ به اشکال مکتب تفکیک و مشاء در مورد وحدت وجود
- (21:00) معنی تقشیر
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
💠تاثیر ذکر صلوات بر خودسازی
صلوات بر محمد و آل محمد كاري از كارهاي ما به شمار مي رود. و علم و عمل انسان سازند و عين حقيقت انسان ميشوند.
بنابراين همانگونه كه ساير اعمال در ساختن ما نقش دارند، #صلوات نيز چنين است. در حالي كه انسان كامل، در كمال به فعليت رسيده است و مبراي از امكان استعدادي است.
پس صلوات نصيب كسي ميشود كه از نقص به كمال و از "قوه " به "فعليت " مي رود نه عائد كسي كه عاري از "قوه " است و به فعليت تمام رسيده است.
✍️علامه #حسن_زاده_آملی_ره
📚هزار و يك نكته
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
هدایت شده از وقف امام زمان
بریم قسمت پنجم داستان بسیار زیبای تنها در میان داعش رو با هم بخونیم
داستانی ناموسی از به دام افتادن یک زن شیعه در بین کفتارهای داعش
بسیار جذابه از دست ندید
هدایت شده از وقف امام زمان
📚#تنها_میان_داعش
📖 #قسمت_پنجم
5⃣
درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید. چشمان مهربانش، خنده های شیرینش و از همه سختتر سکوت مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بیرحمانه به زخمهایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم میخواستم. قلبم به قدری با بیقراری میتپید که دیگر وحشت داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم به جای اشک خون میبارید! از حیاط همهمه ای به گوشم میرسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود.
به سختی پیکرم را از زمین کندم و با قدم هایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم. در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران! کنار حیاط کیسه های بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایه ها بودند، همچنان جعبه های دیگری می آوردند و مشخص بود برای شرایط جنگی آذوقه انبار میکنند. سردسته شان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهره اش نبود. دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکه ای بودم که عباس به پا کرده و اصلا به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زن عمو در گوشم نشست :
»بهتری دخترم؟«
به پشت سر چرخیدم و دیدم زن عمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشک شسته ام، به سمتم آمد و مژده داد :
»دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.«
و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفته ام برگردد که ناباورانه خندیدم و به خدا هنوز اشک از چشمانم میبارید؛ فقط اینبار اشک شوق! دیگر کلمات زن عمو را یکی درمیان میشنیدم و فقط میخواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت. حالم تماشایی بود که بین خنده و گریه حتی نمیتوانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خنده اش گرفت و سر به سرم گذاشت :
»واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پس فردا شب عروسی مونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو میرسونم!«
و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :
»پس اون صدای چی بود؟«
صدایش قطع و وصل میشد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :
»جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!«
از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه
چیزی بپرسم، خبر داد :
»بالخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشینشون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبالشون.«
اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :
»نرجس! بهم قول بده مقاوم باشی تا برگردم!«
انگار اخبار آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمیتوانست نگرانی اش را پنهان کند که لحنش لرزید :
»نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!«
با هر کلمه ای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت:
»به خدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!«
و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد:
»مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!«
گوشم به عاشقانه های حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد:
»به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!«
و صدای عباس به قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش به هم ریخته و دیگر نمی داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس هایش
را میشنیدم. انگار سقوط یک روزه موصل و تکریت و جاده هایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که به جای پاسخ به هشدار عباس،
قلب کلماتش برای من تپید:
»نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!«
و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم:
»منتظرت میمونم تا بیای!«
و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید؛ این انتظار به حرف راحت بود اما
وقتی غروب نیمه شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را
میسوزانَد. لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده هاکیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
👇