#همسرشهیدحججی:
آخر شب #محسن از تشییع جنازه دوست شهیدش برگشت. با حسرت می گفت: «نمیدونی ازش چه استقبالی کردن!... چه جمعیتی!» از ته دل آه کشید: «زهرا! اگه بیمیریم ده نفر میان زیر تابوتمون، اونم با هزار زور... مردم داشتن خودشون رو برای این شهید می کشتند.»
تا صبح مدام از شهادت حرف زد. اشک می ریخت و می گفت: «اگر شهید شم برای همیشه هستم؛ اما اگه بمیرم دیگه نیستم و اون وقت نفَسِت بند میاد... من و تو نمیتونیم از هم دور بشیم، ولی با شهادت شاید بشه(اون وقت همیشه کنارتم).»
#شهید_محسن_حججی🌷
🌷یادش با ذکر #صلوات