فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ مجنــۅن گفتن کــہ چــرا داری روے ماسـہ ها
لــیلی میـنویسے و آب پاکــش میـــکنہ؟؟؟
مجنون گفت.........
@modafehh
باز پنج شنبه و یاد شهدا 🌱|صلوات|
از سیره شهید سلیمانی این هست که ایشون هر زمان به زیارت شهدا میرفتند هدیه به شهدا سوره حشر رو قرائت میکردند .✨
ان شاءالله امروز هر کسی میتونه یک سوره حشر به نیت تمامی شهدا ان شاءالله قرائت بکنه ....☘
التماس دعا 🕊
#دم_اذانے 📿
🌿 إِذَا كَانَ يَوْمُ الْخَمِيسِ عِنْدَ الْعَصْرِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِكَةً مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ مَعَهَا صَحَائِفُ مِنْ فِضَّةٍ بِأَيْدِيهِمْ أَقْلَامٌ مِنْ ذَهَبٍ تَكْتُبُ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ إِلَى عِنْدِ غُرُوبِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ
✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّآلِ مُحَمَّدٍ
🌛هر عصر پنجشنبه خداوند ملائکه ای را به سمت زمین نازل می کند که در دفاتری از نقره با قلمهایی از طلا ، صلوات های شما را مینویسند تا غروب جمعه.
📚 بحارالانوار ج ۸۶ ص ۳۶۲
#شب_جمعه
#پنجشنبه
#صلوات
🏴 @modafehh
#داستان_فرار_از_جهنم
قسمت_بیست_و_یکم
از ضربش، گوشی و دستگاهم پرت شد ... خون جلوی چشمم رو گرفت و باهاش درگیر شدم ... ما رو از هم جدا
کردن ... سرم داد می زد .
- تو معلومه چه مرگت شده؟ ... هر چی تحملت کردم دیگه فایده نداره ... می دونی چقدر ضرر زدی؟ ... اگر ...
خم شدم دستگاه رو از روی زمین برداشتم ..... اسلحه رو گذاشتم روی میز و به ویل گفتم: من دیگه نیستم ...
( قسمت بیست و یکم : مسئولیت پذیر باش )
وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون ... ویل هم که انگار منتظر چنین روزی بود؛ حسابی استقبال کرد .
تمام شب رو راه رفتم و قرآن گوش دادم .... صبح، اول وقت رفتم در خونه حنیف زنگ زدم ..... تا همسرش در رو
باز کرد، بی مقدمه گفتم: دعاتون گرفت ... خود شما مسئول دعایی هستی که کردی ... نه جایی دارم که برم ...
نه پولی و نه کاری
با هم رفتیم مسجد .. با مسئول مسجد صحبت کرد ... من، سرایدار مسجد شدم ...
من خدایی نداشتم اما به دروغ گفتم مسلمانم تا اجازه بدن توی مسجد بخوابم ..
نظافت، مرتب کردن و تمیز کردن مسجد و بیرونش با من بود ... قیچی باغبونی رو برمی داشتم و می افتادم به
جون فضای سبز بیچاره و شکل هایی درست می کردم که یکی از دیگری وحشتناک تر بود ... هر چند، روحانی
مسجد هم مدام از من تعرف ما کد ... سینه آواد های نشت من رو نگاه م کرده نظم داد...
ادامه دارد . . .
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..
مرا با یک نظر ، اهلِ نظر کن
مرا تا زنده ام اهلِ سحر کن
اگر هر جا که من هستم نیایی
بیا من میروم ، زین جا گذر کن
*همۀ اینا بهانه است برا اینکه تو یه نگاه به ما کنی .. همۀ این دورهمی ها ، گریه کردنا ، روضه ها سینه زنی ها . این همه وقت میزاریم می آییم اینجا می شینیم. منتی هم نیست خدا میدونه اما دلمون میخاد توام بیای در جمعمون .. شما بیایی جمعمون صفا پیدا میکنه ... آی پسر فاطمه ... ای پسر دست شکسته .. یک دستی سر دلِ ما بکش آقا .. یا صاحب الزمان
بریم با هم روضه بخونیم ....
ان شاءالله که رزقمون رو از روضه ها بگیریم
میخوام با مادر شروع کنم
آخه من مادری ام
نزن که مادرم جوونه . . .
نزن که مادرم جوونه . . .
نامرد نزن که بی گناهه . . .
نزن عزادار باباشه
نزن دلش اسیر آهه
خیلی سخت بود دیدم که مادر خورد زمین
با سر افتاد دختر ختم المرسلین
ای وای
آیی
نزن که مادرم جوونی
نامرد نزن که بی گناهه
نزن عزادار باباشه
نزن مادر من پا به ماهه . . .
حلالم کنید .سادات منو ببخش
گفتم برو نامرد عقب تر
مگه خودت ناموس نداری
ای بی حیا چشماتو وا کن
ببین پاتو کجا میزاری
ای وای ای وای
رو چادرش پاتو نذار
ای وای ای وای
از سر راه برو کنار
ببخشید منو
ای وای ای وای
ببین سرش خورد به دیوار
ای حسین. حسین. حسین.
فابک علی الحسین
یعنی برات گریه کنم
واسه اغم هات گریه کنم
یعنی همیشه واسه ی
مصیبت هات گریه کنم
مثل مادرت جوون مرده اقا
میشینم تو روضه ها زار میزنم
همه جا این روضه رو جار میزنم
همه جا این روضه رو جار میزنم
چی میگن
ای بی کفن
با نیزه رو پهلوت زدن
ای بی کفن
با نیزه رو پهلوت زدن
با پا رو سینه ات اومدن
ای حسین. حسین.
شرم از شیون و از گریه ما کن بس کن
پشت رو رویش نکنید اینقدر حیا کن بس کن
بابا زود مادر من شانه به مویش میزد
موی سلطان مرا شمر رها کن بس کن . . .
ببخشید اگه اذیت شدید
نمی دونستم امشب روضه رو کجا ببرم
میون این اشک خاتون
شمر فریاد نکش
دخترکش میترسد
عمه را کمی آرام صدا من بس کن بس کن
ای رقیه
بریم در خونه سه ساله
به یادم مونده روز هایی
که تو آغوش تو بودم
به روی زانوی عمه
یا روی دوش تو بودم
موهامو شونه میکردی
بهم میگفتی دوردونه ام
نبینم تو خودت باشی
چراغ کوچک خونه ام
بابا
بابا
با سر اومدی به دیدنم ولی
هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری
ای رقیه
چند شب پیش کلیپ دختر شهید مدافع حرمی رو گذاشتم توی کانال که از داغ باباش دق کرد
آخه خیلی سخته برا دختر
آخه دختر ها بابایی ان
آخ رقیه
نشد امسال بریم کربلا
بریم زیارت بابا حسین
ای کربلا
بزارید اینو بگم آتیشتون بزنم
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
آخ امسال هم جا موندیم
یا ابا عبدالله
معلوم نیست دیگه بتونیم کربلاتو ببینیم آقا
خیلی سخته
برا رفقایی که تو موکب ها بودن
برا خاطره هایی که توی کربلا هست
من تا حالا نرفتم کربلا
زیادی چیزی نمی دونم
اما فقط اینو میدونم
اونهایی که رفتن
خیلی دلشون تنگه
برا اون ضریح زیبای ابوالفضل
برا سحر های حرم
برا پیاده روی ها
آقا ببخشید نتونستم حر بشم برات
پای توبه خودم وا نستادم
ای کاش الان توی کربلا بودیم و اینو می خوندیم
به همین برو بیا دلم خوشه
به همین برو بیا دلم خوشه
به تو و امام رضا دلم خوشه
به همین نفس زدن دلم خوشه
به تو و امام حسن دلم خوشه
به زیارت اومدن دلم خوشه
آخ حسین
با مادرم
ان شاءالله اربعین بیام حرم
سلام بدم
به محضر شما قدم قدم
صدات زدم
با دست خالی اینجا اومدم
حسین آقام
همه میرن تو میمونی برام
حسین آقام
همه میرن تو میمونی برام
دوباره مظطرم حرم حرم حرم
الهی کم نشه یک لحظه سایه ات از سرم
یه رحمی مادرت کنه به اشک مادرم
منم بیام حرم منم بیام حرم
آقا دلم پر از شکایت امیر سر جدا
دلم گرفته و میخوام بیام کربلا
بیام و آبرو بخر به حق مادرت
ببین تو اشک و التماس نوکر اقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دختر شهید رو ببیند👆🏻 . . . برا غم باباش گریه میکنه
اون مرده تو اغوشش گرفته
دختر که گریه میکنه نوازشش میکنه
بهش آب میده . . .
آخ بمیرم برا رقیه
هر چی ناله میزد. میزدنش
هر چی میگفت من بابا ندارم با لگد میزدن
آب که نخورد
سر باباش رو هم براش بردن
ای رقیه
اگه اذیت شدید حلالم کنید)
الهی یا حمید بحق محمد
یا عالی بحق علی
یا قاطر بحق فاطمه
یا محسن بحق الحسن
و یا قدیم الاحسان بحق الحسین علیه السلام
اللهم عجل لولیک الفرج
خیلی خیلی دعا کنید همه رو
برا ظهور آقا امام زمان (عج الله
برا سلامتی رهبرمان
برا بیمار ها به خصوص بیمار های کرونایی
برا مشکلات جوون ها
برا همه اونهایی که گرفتارن
ان شاءالله که قبول باشه هیئت امشب
التماس دعا
سلام امام زمانـم
سلام حضرت رهایی ،
دنیا از نفس افتاده است .
این عالم فقط
با نفس های توست که آرام می شود .
با گام های توست که جان می گیرد .
با لبخند توست که مصفا می شود .
با طنین صدای توست که شفا
می یابد ....
بیا ای فریادرس موعود ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@modafehh
پرسیدن سوال از کسی که
در پاسخگویی به آن اکراه دارد،
از گناهان کبیره است...
چون از مصادیق ظلم محسوب میشه...
[آیت الله دستغیب]
@modafehh
جمعه: ناهار : امام حسن عسگری؛ (درود خدا بر او باد)
شـام : حضرت ولیعصر ؛ (درود خـدا بر او باد)
═✧❁🌷@modafehh🌷❁✧═
⭕️ پیاده روی مجازی به طرف کوی معشوق
🔻 با کلیک بر روی لینک آبی زیر به صورت مجازی در سرزمین عشق و عاشقی قرار بگیرید.
لازم به ذکر است که تصاویر به صورت سه بعدی بوده و با کلیک بر روی علامت قرمز که در هر تصویر مشاهده می شود به حرکت خود ادامه داده تا وارد کربلا و نقطه ی پایانی سفر شوید.
التماس دعا . . .🌱🕊
لینک سفر اربعین
@modafehh
💠 آیت الله ناصری :
🍁 تسبیح حضرت زهرا علیها السلام نیز بعد از نماز خیلی اثر دارد و کارهای نابسامان زندگی ما را سامان میدهد.
☘️ اگر کارت گره خورده، تسبیح حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بگو، تا کارگشایی کند.
💐 حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به حضرت زهرا (علیها السلام) تعلیم داد تا در امور دنیوی دخترش گشایشی پیدا شود.
@modafehh
خاطره ای از حمید آقا❣
تقریبا روزهایی بود که حمید آقا میخواست بره سوریه دلم براش تنگ شده بود بهش زنگ زدم گفتم فردا بعدازظهر میام خونتون میخوام ببینمت طبق معمول خیلی با ادب و احترام و خیلی خوشحال شد فردا رفتم پیشش کلی با هم حرف زدیم من معمولا توی مهمونیها میوه انار نمیخورم ولی حمید آقا عاشق انار بود برام انار آوردش گفتم حمید من سیب میخورم خیلی اسرار داشت انار بخورم ولی نخوردم با این وجود همش لبخند میزد حتی میخواست برام دون کنه که نذاشتم ولی کاش از دستش انار رو میخوردم 😔
#روایت_از_برادر_شهید
#کانال_رسمی_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
@modafehh
دلگیرنباش!
دلتکهگیرباشد،رهانمےشوے.
یادتباشد؛خدابندگانشرابا آنچهبدان
دلبستہاندمےآزماید...
حـــاجمحمدابراهیمهمت
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج💫🌟✨
یا فاطمه زهرا سلام الله🌺
@modafehh
#داستان_فرار_از_جهنم
#قسمت_بیست_و_دوم
بالاخره یک روز که دوباره به جون گل و گیاه ها افتاده بودم، اومد زد روی شونه ام و گفت ... اینطوری فایده
نداره ... باید این بیچاره ها رو از دست تو نجات بدم .....
دستم رو گرفت و برد به به تعمیرگاه ... خندید و گفت: فکر می کنم کار اینجا بیشتر بهت میاد ..
ضمانتم رو کرده بود ... خیلی سریع کار رو یاد گرفتم ..... همه از استعدادم تعجب کرده بودن ... دائم دستگاه روی
گوشم بود ... قرآن گوش می کردم و کار می کردم ..
این بار، روح حنیف تنهام گذاشته بود... نه چیزی کم می شد، نه کاری غلط انجام می شد... بدون هیچ نقص
و
مشکلی کارم رو انجام می دادم ...
( قسمت بیست و دوم: نگاه )
از سر کار برمی گشتم مسجد و اونجا توی اتاقی که بهم داده بودند؛ می خوابیدم ...
چند بار، افراد مختلف بهم پیشنهاد دادن که به جای خوابیدن کنار مسجد، و تا پیدا کردن به جای مناسب برم
خونه اونها ..... اما من جرات نمی کردم ... نمی تونستم به کسی اعتماد کنم .......
رفتار مسلمان ها برام جالب بود ... داشتن خانواده، علاقه به بچه دار شدن ...چنان مراقب بچه هاشون بودن که
انگار با ارزش ترین چیز زندگی اونها هستند ..
رفتارشون با همدیگه، مصافحه کردن و ... هم عجیب بود ... حتی زن هاشون با وجود پوشش به نظرم زیبا و
جالب بودند... البته این تنها قسمتی بود که چند بار بهم جدی تذکر دادند ....
- ماقي نگاهت باش استند ... اینطہ، می نگاه نکن استند ....
پاسی از شب گذشته، بیدارید
نکند میل #ڪـــربـــلا دارید؟!
حسینجان ؛
دلتنگ پابوس ِ توام
دستِ خودم نیست
لبریزم از حال بُکاء،
مثل رقیه ...
شبتون حسینی✨
@modafehh
به نام خدایی که روزی دهنده بندگانش است ..🌱
#یـااباعبدالله_الحسین_المظلوم
آهسته قدم بــزن
خــدا مــی دانــد
جا مانده دلی، به
زیر پــایت، #زائر
#دلتنگ_حرمتم_ارباب...😔
#صبحتون_حسینی
@modafehh