أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ....
استادی میفرمود:
این آیه معنایش این نیست
که با ذکر خدا دل آرام میگیرد
این جمله یعنی خدا میگوید:
«جوری ساخته ام تو را که
جز با یاد من آرام نگیری...
تفاوت ظریفی است
اگر بیقراری
اگر دلتنگی
اگر دلگیری
گیر کار آنجاست که هزار یاد،
جز یاد او، در دلت جولان میدهد...
@modafehh
پیش کدامین طبیب،
شرح دهم حال خود؟
درد منِ خسته را
جز تو که دارد دوا..؟!
#اللهمعجللولیکالفرج
🌼@modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_صد_سی_سوم
_چی شده رها؟! صدرا!
صدرا به سمت رها رفت و مهدی را از
آغوشش گرفت:
_چی شدی تو؟ حالت خوبه؟
رها: بریم... بریم خونه صدرا!
"چطور میشود وقتی اینگونه صدایم
میزنی و نامم را بر زبان میرانی
دست رد به سینه ات بزنم؟"
رها چنگ به بازوی صدرا انداخت، نگاه
ملتمسش را به صدرا دوخت:
_بریم!
"اینگونه نکن بانو... تو امر کن! چرا
اینگونه بیپناه مینمایی؟"
صدرا: باشه بریم.
همین که خواستند از خانه بیرون بروند
صدای هلهله بلند شد. "خدایا چه کند
مردش با دیدن داماد این عروسی
میشکست!
خدایا... این ِکل کشیدنها را خوب
میشناخت! عمه هایش در ِکل کشیدن
استاد بودند، نگاهش را به صدرا دوخت.
آمد به سرش از آنچه میترسیدش!" رنگ
صدرا به سفیدی زد و بعد از آن سرخ شد.
صدایش زد:
_صدرا! صدرا!
صدای آه محبوبه خانم نگاه رها را به
سمت دیگرش کشید. دست محبوبه
خانم روی قلبش بود:
_صدرا... مادرت!
صدرا نگاهش را از رامین به سختی جدا
کرد و به مادرش دوخت. مهدی را دست
رها داد و مادرش را در آغوش کشید و از
بین مهمانها دوید!
جلوی سی سی یو نشسته بودند که صدرا گفت:
_خودم اون برادر نامردت رو میکشم!
رها دلش شکست! رامین چه ربطی به او
داشت:
_آروم باش!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_صد_سی_چهار
صدرا: آروم باشم که برن به ریش من
بخندن؟ خونبس گرفتن که داماد
آینده شون زنده بمونه؟ پدر با تو، دختر
با اون ازدواج کنه؟ ز یادیش میشد!
رها: اون انتخاب خودشو کرده، درست و
غلطش پای خودشه! یه روزی باید جواب
پسرشو بده!
صدرا صدایش بلند شد:
_کی باید جواب منو بده؟ کی باید جواب
مادرم رو بده؟ جواب برادر ناکامم رو کی
باید بده؟
رها: آروم باش صدرا! االن وقت مناسبی
نیست!
صدرا: قلبم داره میترکه رها! نمیدونی
چقدر درد دارم!
محبوبه خانم در سی سییو بود و اجازه
ی بودن همراه نمیدادند.به خانهبازگشتند
که آیه و زهرا خانم متعجب به آنها نگاه
کردند.
صدرا به اتاقش رفت و در را بست. رها
جریان را که تعریف کرد زهرا خانمبغض
ِکرد... چقدر دردهمسرش به جان این
مادر و پسر ریخته بود
ایه در اتاقش نشسته بود و به حوادث
امشب فکر میکرد."اصال رامین بازن
ِمقتول ازدواج کرده بود؟
یادش بود که رهاچه چیزی فکر میکرد
که همیشه از رفت و آمد زیاد رامین با
شریکش میگفت، از اینکه اصال از این
شرایط خوشش نمیآید!
میگفت رامین چشمانش پاک نیست،
چطور همکارش نمیداند! امشب هم همین
حرفها را از صدرا شنیده بود!
صدرا سر مسائل هم همین حرفها را به
سینا زده بود. حاال که در یک نزامرده
بود، معصومه بهانه مالی، شرکت سینا
را گرفته و زن قاتل همسرش شده بود!"
آیه آه کشید... خوب بود که صدرا، رها را
داشت، خوب بود که رها مهربانی را بلد
بود، همه چیز خوب بود جز حال خودش!
یاد روزهای خودش افتاد...
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
#السلام_علے_العشـق
پُر ڪرده اسٺ عشق تو ظرفیٺ مرا
تغییر داده یڪ شبہ ماهیّٺ مرا
من قصد ڪردهام ڪه بمیرم براے تو
از اشڪهاے صبح بخوان نیٺ مرا
#صبحتون_حسینے🌤
#سلام_ودرود_برشهیدان
•°| @modafehh |°•
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
•°| @modafehh |°•
#سخن_بزرگان
📌سـه توصـه ویـــــژه آیت الله ڪوهستانے
ســـــه چـیز را #سـرلوحـــه ڪـارتان قرار
دهید:↯
➊همـراه با #قرآن باشـید و از قــــرآن جدا نشـوید.
➋نمـــــاز #شـبـــ را ترڪــ نڪـنید.
➌نمـــاز را #اولوقت بخـوانید.
آن مــرد الـهے در ادامـه فرمودند:⇧
مواظبـــ #شــــــیطان باشـید کہ
براے فـریبـــــ دادن هـر انـسانے
آمـاده استـــ.🍁
•°| @modafehh |°•
امروز #سالگرد_شهادت 🕊
#شهید_احمد_مشلب
اسم جهادی:غریب طوس
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است
#کلام_شهید :💫
باید هرکدام از شما عنصر فعّالی باشید تا پایان زندگی اش شهادت باشد و به خدا نمی شود پایان زندگی جز شهادت باشد .
دنیا را همه می توانند تصاحب کنند، ولی آخرت را فقط با اعمال نیک می توان تصاحب کرد.
می گویند که من این مسیر جهاد را طی کردم که خیلی ها فکر می کنند سخت است، ولی اگر از دید خدایی بودن به آن بنگری جز آسانی در آن نمی بینی. این راه ادامه ی مسیر کربلا است و ادامه می دهیم این راه را و در این مسیر گام برخواهم داشت.
•°| @modafehh |°•