eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
یکشنبه: نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد) شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد) •°| @modafehh |°•
📌سـه توصـه ویـــــژه آیت الله ڪوهستانے ســـــه چـیز را ڪـارتان قرار دهید:↯ ➊همـراه با باشـید و از قــــرآن جدا نشـوید. ➋نمـــــاز را ترڪــ نڪـنید. ➌نمـــاز را بخـوانید. آن مــرد الـهے در ادامـه فرمودند:⇧ مواظبـــ باشـید کہ براے فـریبـــــ دادن هـر انـسانے آمـاده استـــ.🍁 •°| @modafehh |°•
‼️ در و دیوار اتاقت کامپیوترت موبایلت بوی امام زمان میده؟ آقا بگن دلاتونو بزارید روی میز نُت بوک و موبایل هاتون هم بزارید روی میز میخوام همه رو با هم یه چِک کنم ببینم... رومون میشه واقعا؟؟ •°| @modafehh |°•
امروز 🕊 اسم جهادی:غریب طوس تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹ محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است :💫 باید هرکدام از شما عنصر فعّالی باشید تا پایان زندگی اش شهادت باشد و به خدا نمی شود پایان زندگی جز شهادت باشد .  دنیا را همه می توانند تصاحب کنند، ولی آخرت را فقط با اعمال نیک می توان تصاحب کرد.  می گویند که من این مسیر جهاد را طی کردم که خیلی ها فکر می کنند سخت است، ولی اگر از دید خدایی بودن به آن بنگری جز آسانی در آن نمی بینی. این راه ادامه ی مسیر کربلا است و ادامه می دهیم این راه را و در این مسیر گام برخواهم داشت. •°| @modafehh |°•
در هوای بارانے↻ قدم میزنمـ با امانتے کہ مادرمـ چند قرن پیش به منـ سپردھ باید امانتـ دار خوبے باشمـ اگرنه در همینـ هواے بارانے گرگ هایی هستند که چادرمـ را آلوده کنند ♥ •°| @modafehh |°•
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
❣خاطره از حمید آقا❣ چون حمید آقا خودشون هم ورزشکار بودن همیشه بچه هارو به ورزش کردن تشویق میکرد و خ
: [آنچه این حقیر تاکنون در زندگی خویش از کج فهمی‌ها و بی بصیرتی‌های برخی از انسانها فهمیده ام این است که یا این خانواده اهل بیت را درک نکرده اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا درکنارشان بوده اند ولی در صحنه‌های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بوده اند در این مسیر . وای از آن روزی که آنان ولایت دارند ولی قدر آن را ندانسته و به بی راهه رفته اند زیرا مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در راه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چـرا که نقطـه قـوت ما ولایـت است.] •°| @modafehh |°•
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ "یادت هست که وقتی دلشکسته بودی، وقتی ناراحت و عصبانی بودی، میگفتی تمام آرامش دنیا را لبخندم به قلبت سرازیر میکند! یادت هست که تمام سختیها را پشت سر میگذاشتیم و دست هم را میگرفتیم و فراموش میکردیم دنیا چقدر سخت میگیرد؟ حاال رها یاد گرفته که ارامش مردش باشد!" َ َ به عکس روبه رویش خیره شد "نمیدانی چقدر جایت خالیست مردمن... خدایا، چقدر زود پر کشیدی... به‌دخترکت سخت میگذرد! چه کنم که توان زندگی کردن ندارم؟ چه کنم که گاهی سر نقطه‌ی صفر میایستم؟روزهای آیه بعد از رفتنت خوب نیست! روزهای دخترکت بعد از رفتنت خوب نیست... راستی موهایم را دیده ای که یک شبه سپید شده‌اند؟ دیدهای که خرمایی خرمن موهایم را خاکسترپاش کرده و رفتهای؟ دیدهای که همیشه روسری بر سر دارم که کسی نبیند آیه یک شبه پیر شده است؟ دیدی که کسی نپرسید چرا همیشه موهایت را می.پوشانی؟ اصال دیدهای سپیدی و عسل چشمانم با هم درآمیختهاند؟ دیدهای پوستم از سپیدی درآمده و زردی بیماری را به خود گرفته؟ دیدهای ناتوان گشتهام؟ دیدهای شانه های خم شدهام را؟ چگونه کودکت را به دندان کشم وقتی تو رفته ای؟ از روزی که رفتی آیه هم رفت! روزمرگی میکنم دنیا را تا به تو برسم. دنیایم تو بودی! دنیایم را گرفتی و بردی! چه ساده فراموش کردی وگفتی‌ فراموشت کنم! چطور مرا شناختی که با حرفهای آخرت مرا شکستی؟ اصال من کجای زندگیات بودم که رفتی؟ دلت آمد؟ از نامرد ِی دنیا نمیترسیدی؟" َدلش اندکی خواب و بیخبری را می خواست.دلش لبخنِد از ته دِل آیه ی این روزها زیادی زیاده رها رامیخواست، نگاه مشتاق صدرا به رها را میخواست، دلش کمی عقل برای رامین میخواست، شادی زهرا خانم و محبوبه خانم را میخواست. ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ اینها آرزوهای بزرگ آیه بود... آیه‌ای که این روزها زیادی زیاده خواه شده بود. نفس گرفت "چه کنم در شهری که قدم به قدم پر است از خاطراتت! چه کنم که همه ی شهر رنگ تو را گرفته است؟ چگونه یاد بگیرم بیتو زندگی کردن را؟ مگر میشود تو بروی و من زندگی کنم؟ تو نبض این شهر بودی! حاال که رفتی، این شهر، شهر ِمردگان است! ************************ سه ماه گذشته بود. سه ماه از حرفهای ارمیا با حاج علی و آیه گذشته بود... سه ماه بود که ارمیا کمتر در شهر بود... سه ماه بود که کمتر در خانه دیده شده بود. سه ماه بود که ارمیا به خود آمده بود! ِکلاه کاسکتش را از سرش برداشت. نگاهش را به درخانه ی صدرا دوخت. چیزی در دلش لرزید. لرزهای شبیه زلزله! "چرا رفتی سید؟ چرا رفتی که من به خود بیایم؟ چرا داغت از دلم بیرون نمیرود؟ تو که برای من غریبهای بیش نبودی! چرا تمام زندگیام شدهای؟ من تمام داشته های امروزم را از تو دارم." در افکار خود غرق بود که صدای صدرا را شنید: _ارمیا... تویی؟! کجا بودی این مدت! ارمیا در آغوش صدرا رفت و گفت: _همین حوالی بودم، دلم برات تنگ شده بود اومدم ببینمت! نگفت دیشب سید مهدی سراغ آیه را از او گرفته است، نگفت آمده دلش را آرام کند. وارد خانه شدند، رها نبود و این نشان از این داشت که طبقه ی باال پیش آیه است! صدرا وسایل پذیرایی را آماده کرد و کنار ارمیا نشست: ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
°•○🌱 تٰا رِسیدَمْ دَمِ فَهمیدَم ... نَه فَقَطْ شاهِ نَجَفْ شاهِ جَهانْ اَستْ عَلے 『نماز شب و وضو قبل از خواب فراموش نشه』 التماس دعا✨ 🙏🌹 •°| @modafehh |°•
✨🦋{بِســـمِ‌ربّ‌المهــــدێ}🦋✨
💗 هر روز بہ رسم نوڪرے از ما تو را سلام اے مانده در میان قائلہ تنها، تو را سلام ما هر چہ خوب و بد، بہ درِ خانہ‌ے توییم از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام 🌸 •°| @modafehh |°•