eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🌼{ بسم الله الرحمـٰن الرحیم }🌼☘
•🌤🌼• زیباترین‌عبارٺ‌دنیاسلام‌بود نامٺ‌همیشہ‌مستحق‌احترام‌بود ازلطف‌بیڪران‌شمامیڪشم‌نفس آقابدون‌عشق‌توڪارم‌تمام‌بود ♥️ 🌸🍃 ‌•°| @modafehh |°•
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) •°| @modafehh |°•
🌹✨ در زندگی روزمره ممکن است انسان با سختی ها و مشکلات بسیاری رو به رو شود که هر کدام از آنها می توانند اضطراب را در او تجدید کنند و باعث شوند که او احساس ناراحتی و غم داشته باشد. نماز اول وقت به وی کمک خواهد کرد که دست نیاز بسوی خداوند دراز کند و باعث شود که مشکلات دنیایی در چشم او بسیار کوچک و کم شمرده شوند. •°| @modafehh |°•
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#قسمتی_از_وصیت_نامه #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی: [آنچه این حقیر تاکنون در زندگی خویش از کج فهمی‌ها و
ای از حمید اقا 🗒 حمید اقارابنده ازبدوتولد میشناسم چون مادرشون دخترخالمه همیشه بهم میگفتیم پسرخاله من درگوش حمیداقاوبرادرش اذان واقامه گفتم برادرهای دوقلوی بهم شبیه بودند بقدری شباهتشان زیادبود که فامیل برایشان سخت بود بدانند کدام حمیدوکدام سعید هست ولی من همیشه تشخیص میدادم خاله ام ودختر خاله ام که مادر بزرگوارشهید هست می فرمودند شماچگونه تشخیص میدهید الان هم مادرشهید یادش هست همیشه این نکته رایاد اوری میکند بچه های دخترخاله ام همگی مومن ومودب هستند اینو همه فامیل میدانند حمید اقاگل سرسبدبودند پدربزرگوارشهید هم ازهم رزمان زمان جنگ مابودندحمیداقامتولدبعدازجنگ بودند واقعاحمید اقابهترین بودند خداانتخابش کردونزدخودش برد این جهان برایش کوچک بود، رازتشخیص رابعدازشهادت حمید اقابه مادرش عرض کردم گفتم یادتون هست به حمیداقامیگفتم نوربالا می‌زنی واقعاحمیداقانوربالا میزد بالای پیشانی کنارابرویش همیشه نورانی بود راوی: از اقوام شهید🌷 •°| @modafehh |°•
ما را از “چوب خدا” ترساندند ولی… به “بوسه خدا” امیدوارمان نکردند در حالیکه خداوند کلامش را با “الرحمـٰن و الرحیم” آغاز می کند بارش بوسه های “بی منت” خداوند را برایتان آرزومندم:)🍃 •°| @modafehh |°•
🔴هرگز چای کهنه دم نخورید ✍نوشیدن چای کهنه موجب افزایش خستگی در فرد می شود . چای کهنه دم ترشح اسید معده را تحریک می کند و به دلیل ماهیت اسیدی در بروز زخم معده موثر است. •°| @modafehh |°•
😂 اسیر شده بود! مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟! - عباس اهل کجایی؟! - بندر عباس اسم پدرت چیه؟! - بهش میگن حاج عباس! کجا اسیر شدی؟! - دشت عباس! افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی! او که خود را به مظلومیت زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !! •°| @modafehh |°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ بزرگترین تهدیدی که در حال حاضر اسرائیل با اون رو به روست ؟ _ ایران ایران ایران.😏 《نتانیاهو 》 •°| @modafehh |°•
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ ارمیا: همه برای چی میرن؟ صدرا: باورم نمیشه! ارمیا: راهیه که سید مهدی و زنش جلوم گذاشتن! صدرا: اونجا چه خبر بود؟ ارمیا: میخوای چه خبری باشه؟ جنگ و مرگ و خاک و خون! راستی... آیه خانم کسی رو ندارن؟ هیچوقت ندیدم کسی دور و برشون باشه جز رها خانم! صدرا: منم تو این سه چهار ماه کسی رو جز پدرش و مادرشوهرش و سیدمحمد ندیدم، یه روز از رها پرسیدم! این دختر عجیب تنهاست ارمیا! رها میگفت مادر آیه خانم مادرشو چند سال پیش از دست داد، یه برادر داشته که چهار ساله بوده تو یه تصادف عجیب میمیره! مثل اینکه میخواستن برن مسافرت. آیه خانم و برادرش تو کوچه کنار ماشین بودن که مادرشون صداش میزنه. همون لحظه حاج علی میخواسته ماشین رو جابه جا کنه. ماشین که روشن میشه برادرش میدوئه بره پیش پدرش، حاج علی که داشته دنده عقب میرفته، نمیبینه و برادر آیه خانم تو اون حادثه میمیره! همسر حاج علی هم که افسرده میشه و مجبور به عوض کردن خونه میشن! بعد از فوت همسرش هم خونه رو فروخته و یه خونه کوچیکتر گرفته و باقی پولشو داد به دامادش که بتونه خونهی بهتری کرایه کنه! ارمیا: روز اولی که خونهشون رو دیدم فکر کردم بچه پولدار بوده، همه ش اشتباه فکر کردم! صدرا: همه اشتباه میکنن. ارمیا: تو که زندگینامهی خانوادهش رو درآوردی، نفهمیدی عمویی، عمه ای، خاله ای، دایی ای چیزی نداره؟ صدرا ابرو باال انداخت: _نکنه قصد ازدواج داری؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ لحنش شوخ بود و لبخند بدجنسی روی لبانش بود. ارمیا هم ادامه داد: _قصد ازدواج دارم، مورد خوبی داری؟ صدرا: متاسفانه مادر آیه خانم یه دونه دختر بوده و دخترخالهای در کار نیست! از طرف پدر هم که دوتا عمو داشته که تو جنگ شهید شدن و اصال زن نداشتن که دختری داشته باشن، روی فامیالی آیه خانم حساب نکن! ارمیا: رو فامیالی تو چی؟ صدرا آه کشید. هنوز زخمی که معصومه زد، درد داشت: _فامیل من لیاقت نداره! ارمیا: چرا پکر شدی؟ صدرا: زن داداشم با برادر رها ازدواج کرد! ارمیا ابرو در هم کشید. مقداری حساب کتاب کرد و گفت: _متاسفم! ِ صدرا: هزار بار بهش گفتم برادرمن پای شریک ورفیق روبه خونه‌زندگیت باز نکن! رفت و آمد حدی داره، الاقل طرف رو بشناس و زندگیت رو بپا! با کسی رفت و آمد کن که چشمش پاک باشه و پی ناموست نباشه، هرچی رها پاک و نجیب و بیآالیش و با ایمانه، رامین بویی از آدمیت نبرده! گاهی نمیتونم باور کنم خواهر برادرن! ارمیا: شاید چون رها خانم کسی مثل آیه خانم رو کنارش داشت. صدرا: آره! دوست میتونه زندگیها رو زیر و رو کنه! ارمیا به دوستی خود با مردی اندیشید که بعد از مرگش سر دوستی را با او باز کرده بود. چقدر دوست خوبی بود سید مهدی! چیزی مثل آیه و رها! ارمیا را از مرداب زندگی گذشتهاش بیرون کشید و دریا را به همه وسعت و عظمتش پیش رویش گشود. ************************ آیه به سختی چشم باز کرد. به سختی لب زد: مهدی! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
○•🌱 حسین جانم♥️ با تو اے بہ خدا خوشبختم با توأم، با تو و بےچون و چرا خوشبختم عشق یعنے بخورم حسرٺ فقط با همین آرزوے ڪرب وبلا خوشبختم شبتون حسینی 🌙❤️ •°| @modafehh |°•