📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صد_چهل
ارمیا به آشپزخانه رفت تا چای آماده کند.
آیه چشمانش را بست و گفت:
_مهدی با همه فرق داشت؛ خیلی خوب بود؛ نمیتونم...
سید محمد عصبانی میان کلام آیه پرید:
_بس کن آیه! چرا همه ی شما مرده پرست شدید؟ قهرها و دعواهات با مهدی رو یادت رفته؟ یادت رفته که چندبار قهر کردی؟ یادت رفته چقدر از بعضی رفتاراش بدت میومد؟
بین همه ی زن و شوهرا اختلاف هست، تو به ارمیا فرصت نمیدی، شاید خیلی بهتر از مهدی باشه.
آیه اخم کرد:
_مهدی بهترین بود؛ لیاقت شهادت رو داشت!
_جوری نگو که انگار من برادرم رو نمیشناختم و فقط و فقط تو میشناسی. مهدی خوب بود، پاک بود، با ایمان بود، عقایدش قوی بود؛ مگه من نمیدونم؟ اما این اسطوره ای که تو ازش ساختی بیشتر پیامبره تا آدِم عادی. همه ی آدم ها ایراداتی دارن، اونا رو فراموش نکن؛ به این مرد فرصت بده بشناسیش؛ بهذخاطر خودت، به خاطر دخترت... یه روزی پشیمون میشی.
ارمیا پشت مبلی که آیه نشسته بود ایستاد:
_دست از سرش بردار سید؛ تا هر وقت آیه بخواد من صبر میکنم.
سید محمد: به فکر زینب باشید!
سید محمد به اتاق زینب رفت و ساعتی با یادگار برادرش بازی کرد. وقت خداحافظی به ارمیا گفت:
ِ _آیه ی خودتو بساز برادرمن
ارمیا لبخندی به برادرانه های سید محمد زد:
_من آیه رو میسازم، اما دیگه اشتباه نمیکنم. آیه بعد از سیدمهدی گم شد، شکست، من طوری آیه رو میسازم که بعد از من خم به ابروش نیاد.
طوری که کوه باشه در هر شرایطی......
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صد_چهل_یک
رها، مهدی را روی پایش نشانده بود و موهای خرمایی رنگ پسرک همیشه آرامش را شانه میکرد.
بغض گلویش را گرفته بود. سی دقیقه پیش بود که معصومه زنگ زده بود، رها تلفن خانه را جواب داده و صدای گریهدی معصومه که دلتنگی پسرش را میکرد، دلش را به درد آورده و تا الان بغض در گلویش بالا و پایین میشد:
_پسرِ مامان، چقدر مامانی رو دوست داری؟
مهدی: این قد
دو دستش را تا جایی که میتوانست باز کرده بود و سرش را چرخاند تا ببیند مادرش این اندازه ی زیاد را دیده یا نه.
رها: انقدر زیاد؟
مهدی با آن لبهای کوچکش لبخندی به وسعت همه ی عاشقانه های مادر-فرزندی زد و سرش را به تایید تکان داد و اوهومی گفت.
رها با همه عشقش مهدی را در آغوش گرفت. مادر است دیگر، گاهی در عین نزدیکی دلتنگ میشود و دلش یک بغل و بوسه ای سفت و آبدار و کمی قلقلک و صدای قهقهه ها و مامان نک نهای نصفه نیمه میخواهد.
صدرا که وارِد خانه شد، دلش ضعف رفت برای این احساسات کامل واقعِی ریا و به دور از تظاهر و تفاخر. بودن رها در زندگیاش نعمت بی بزرگی بود... خیلی بزرگ.
محِو دیدن این تابلوی همیشه زیبای زندگیاش بود که صدای مهدی او را به خود آورد:
_بابا... بابا... کمک...
رها نگاهش را به صدرا داد. خدایا... دلت میآید اینهمه عشق و زیبایی را از این خانه ی تازه رنگ خوشبختی گرفته بگیری؟!
محبوبه خانوم از آشپزخانه بیرون آمد و نگاه به خندهدها و شیطنت های این خانواده ی خوشبخت کرد:
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صد_چهل_دو
_الهی همیشه بخندید!
صدرا هم که به بازی رها و مهدی پیوسته بود در جواب مادر گفت:
_الهی آمین! سلام مامان خانوم؛ خسته نباشی!
محبوبه خانوم: تو خسته نباشی عزیزم! چی شد مادر؟
صدرا خندید:
_انتظار چی داشتی؟ باخت مادرِ من... باخت
رها: برای همین زنگ زده بود و گریه میکرد؟
صدرا خندهاش رفت و اخم کرد:
_زنگ زد؟
رها سر تکان داد و سر بسته جوری که مهدی کوچکش نفهمد برای صدرا تعریف کرد.
صدرا: همهش فیلمه. در واقع میخواد ببردش پیش خودش که بعد بتونه ارثیه رو بگیره. چشمشون دنبال نصف سهام شرکته.
رها: مطمئنی؟
صدرا: آره. رامین همه ی سرمایه ی پدرش رو از دست داده؛ انگار شریک جدیدش که دوست قدیمیش بوده دورش زده! کار خداست، داره چوِب کاراشو میخوره.
رها: بیچاره ها!
صدرا: لطفًا دلت واسه اونا نسوزه! خوبه تا حالا بساط اشکات به راه بود.
رها: خب گناه دارن.
صدرا: گناه رو تو داری که گوشت نداشتهذی تنتو هی آب میکنن!
محبوبه خانوم: حالا بیایید نهار بخوریم تا از دهن نیفتاده.
وسط نهار بودند که رها گفت:
_آیه اینا امروز رفتن قم.
صدرا خوشحال شد:
_واقعا؟! کی برمیگردن؟
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
حسین جان
عاقبت نوڪرِ خود رابه حـرمـ خواهـے بُرد
شڪ ندارم بخُدا از ڪرَمَتمعلوم است
شبتون حسینی ✨
〖 @modafehh 〗
•°🌱
سلام آقای جهان، مهدی جان
🌼سلام بر مهربانیِ بی نهایتت
🌺سلام بر لبخند زیبایت
🌼سلام بر صبر بزرگت
🌺سلام بر قلب رئوفت
🌼سلام بر دعای شبانگاهت
🌺سلام بر انتظار دیر پایت
سلام بر تو و بر همهی فضائلت
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خودتونو بکشید تو این چند روز!
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
شنبہ:
ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد)
شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
| #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹🌱Γ
فرمانده گردان حمید آقا تعریف میکرد که داشتم موهاش رو کوتاه میکردم که یکی از بچه ها اومد و به شوخی گفت بیا ریشاتو هم کوتاه کن حمید آقا بر خلاف همیشه سریع عکس العمل نشان میده وبا حالتی تقریبا عصبانی میگه با ریش های من شوخی نکن اینها ریشه دارن بعد اون هم رزمش وقتی میره حمید آقا به فرمانده اش میگه فکر کنم از دستم ناراحت شد صبح حمید آقا سراغ اون هم رزمش میره واز بابت ناراحت شدنش معذرت خواهی وحلالیت میطلبه روحش شاد وراهش پر رهرو انشالله🌷
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
سلام
اولین مناظره انتخابات ریاست جمهوری 🍃
@modafehh
🔻نتایج قرعه کشی شماره صندلی کاندیداها
1️⃣ آقای جلیلی
2️⃣#آقای_رئیسی
3️⃣ آقای قاضیزاده هاشمی
4️⃣آقای زاکانی
5️⃣ آقای رضایی
6️⃣آقای مهرعلیزاده
7️⃣آقای همتی
کانال ستاد مردمی آیتاللهرئیسی
@raisi1 @raisi1 @raisi1
برای ورود کلیک کنید👆
در پاسخ بعضی از کاندید ها باید بگم که عزیزم
شما اینجا باید راجب برنامه ات صحبت کنی
نه اینکه از رو کاغذی که برات نوشتند بخونی .
عزیزم ما حواستون هست
🔹همتی: اقای محسن رضایی، اقای جلیلی، شما ابتدایی ترین مسائل اقتصادی کشور را بلد نیستید؛ 20 سال بیانیه خواندن بس نیست
و از روی #برگه مقابل شروع میکند به خواندن 😑
🔴برخی از اقدامات حمایتی سید ابراهیم رئیسی از تولید و تولید کنندگان
🔹در تمامی این سالها، نبض تولید در دست دولتمردانی بوده که هیچ توجهای به ضرورت احیای بدن نیمه جان تولیدکنندگان داخلی نداشتند و با صدور مجوز واردات، نفس های آخر بومی سازی را قطع کردند امری که از نظر سید ابراهیم رئیسی معضل بزرگ تلقی شده و در طول دو سال تصدی ریاست قوه قضائیه سعی کرده با اقدامات بازدارنده و جهادی، گوشهای از مشکلات تولیدکنندگان را مرتفع سازد ولی صد افسوس که کلید این قفل در دست دولتی خواب زده است.
🔹قطع به یقین تمامی اقدامات سید ابراهیم رئیسی را نمیتوان در این چکیده بیان داشت ولیکن مختصراً عبارتند از:
1️⃣ برگزاری نشستهای صمیمانه با صنعتگران، تولیدکنندگان و نمایندگان اتحادیههاى کارگرى جهت تشریح مشکلات موجود
2️⃣ ایجاد کارگروه های تخصصی من باب رصد معضلات حاکم و ارائه پیشنهادات فنی خروج از موانع تولید
3️⃣ ارائه راهکارهای قانونی جهت رفع موانع تولید اعم از موانع ساختاری و یا قانونی بواسطه تقویت دفتر «حمایت از تولید ملی و سرمایهگذاری سازمان بازرسی کل کشور»
4️⃣ تدوین رهنمودهای قانونی جهت تسهیل اخذ مجوز فعالیت واحد های تولیدی و ابلاغ امر به سازمان بازرسی کل کشور جهت اقدام و پیگیری بابت تنظیم ۲۴۷ گزارش هشداری مرتبط با موضوع حمایت از تولید ملی و سرمایهگذاری به بخشهای اجرایی و نهایتاً اصدار ۴۳۹ مجوز
5️⃣ تبیین اهمیت رفع مشکلات بانکی واحد های تولیدی از طریق رصد واحدهای کلان تولیدی که منجر به بررسی 300🌺🌺🌺 واحد کلان تولیدی در سراسر کشور توسط سازمان بازرسی کل کشور و افزایش ظرفیت تولیدی این بنگاههای از ۵۷ درصد به ۷۱ درصد گشت.
6️⃣ تدوین ساز و کار نظارت مستمر بر واحدهای تولیدی که منتهی به بازدید از 536 🌺🌺واحدهای تولیدی در سراسر کشور توسط سازمان بازرسی کل کشور، تشکیل ۲۱۰ 🌺🌺پرونده بازرسی پیرامون رفع موانع تولید و نهایتاً ارائه ۸۷۱ 🌺🌺🌺پیشنهاد عملیاتی ناظر بر اصلاح امور ساختاری و فرآیندی در حوزه تولید گردید.
7️⃣ احیای بیش از ۲۰۰۰ واحد تولیدی و صنعتی در کشور🌺🌺🌺
8️⃣ حفظ اشتغال بیش از ۱۰۰ هزار 🌺🌺🌺نفر از طریق شناسایی مشکلات حقوقی و مالی واحدهای تولیدی و متعاقباً اتخاذ تمهیدات لازم برای رفع معضلات موجود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سوپر حزب اللهی های بیگانه با مکتب #امام_خمینی ره ببینید 🔴
⭐ امام خمینی دارن میفرمایند که اگر مردم اشتباه هم انتخاب بکنن ، ما حق دخالت و دیکتاتور نداریم‼
💡شما خود عمارپنداران مشکلتون اینه که اصلا با مکتب امام خمینی ره بیگانه اید‼
📌رهبر انقلاب برای مردم سالاری دینی این همه بیانات دارن ، اما شما نمی خواهید بفهمید و قبول کنید ✋
📌مردم ایران رو دارید از دائره ی انقلاب و استقلال جدا میکنید و با مردم کوفه همتراز میپندارید‼
📌این شما سوپر حزب اللهی ها هستید که رفتید تو دائره ی کوفیان و مردم شهید پرور و مسلمان ایران رو کوفی
میپندارید ‼
📌این مردم هستن که پای انقلاب تا پای جان ایستادن ✌
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صد_چهل_سه
_معلوم نیست. ارمیا میگفت آیه باید از پیله دربیاد و دوباره پرواز رو به خاطر بیاره.
صدرا: هر دوشون سختی زیاد کشیدن.
_به داشته هاشون می ارزه. در ضمن منم باهات کار دارم.
رها روی تخت اتاق خوابشان نشسته بود که صدرا آمد:
_چی شده رها جان؟
رها: همه فکر میکنن مهدی برام یک وظیفه ست، یه باره رو شونه های زندگیمون. فکر میکنن اگه خودمون بچه دار بشیم بینشون فرق میذاریم.
_من میدونم اینطور نیست.
رها: مهدی با بچهذی خودم فرق نداره؛ اصلا بچه ی خودمه! من بزرگش کردم و اون مادری کردن یادم داد.
_چیشده رها؟
رها: میترسم که فکر کنن از مهدی خسته شدم!
_چرا؟
ِ رها: من حامله ام! من مهدی رو پسر خودم میدونم.
صدرا لبخند زد:
_شیرینی مادر شدنت رو با غصه ی حرِف مفت مردم به دهنت زهر نکن!
ِتو بهترین مادر دنیایی؛ دوباره مادر شدنت مبارکت باشه!
رها خندید. به وسعت همه ی ترسها و نگرانی های مادرانه اش برای هر دو بچه زندگی اش خندید. مرد بودن را خوب بلد بود.
شیرینی خریدن و شادی کردنذهای مهدی و صدرا، قربان صدقه رفتن های محبوبه خانومی که لبخند و شادیهایش از ته دل بود.شب که شد، باز
بساط دورهمیهای خانه ی محبوبه خانوم به راه بود. زنها در آشپزخانه مشغول آماده کردِن شام بودند. جای خالی آیه حسابی حس میشد.
مریم و خواهر برادرش از خوشحالی مرخص شدن مادر و بهبود چشمگیر حالش خوشحال بوده و مدیون این جمع .....
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صد_چهل_چهار
میگویند پول که همه چیز نیست، اما بی پولی گاهی قیمتش میشود یتیمی... بدتر از بی پولی، بیکسی است و امروز مریم میدید این جمع
بی ربط به خودش و خانواده اش چطور کس شدند، چطور کار شدند.
آخر شب که محبوبه خانوم مریم را از مادرش صفیه خانوم خواستگاری کرد، حتی مسیح هم غافلگیر شده بود. جای برادرش ارمیا خالی بود و این برای بیکسی های مسیح سخت بود. این بچه ی از راه نرسیده ی صدرا، قدمش برای عمو مسیحش خوش بود که لپهای ُگل انداخته ی مریم و عرق پیشانی مسیح گواه بر آن است.
مریم فرصت خواست برای آشنایی بیشتر و این را میشود یک بله ی ضمنی دانست برای تازه داماِد تنها مانده در این دنیا.
*************************
ارمیا که سنگ قبر را با گلاب شست، کمی آب به گلدان بالای قبر داد و کنار آیه نشست. زینب بین قبرها راه میرفت و وسواسی که برای پا
نگذاشتن روی قبرها نشان میداد و سعی داشت از باریکهی بین آنها راه رود برایش جالب و جذاب بود. مثل کودکی های خودش که گاهی سعی
میکرد پایش داخل موزاییک ها باشد و روی خط آنها پا نگذارد؛ انگار کودکی همیشه کودکی است و بعضی رفتارها در ذات انسان است و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود.
آیه که نگاه ارمیا به زینب را دید گفت:
_منم بچه بودم اینجوری راه میرفتم. احساس میکردم اگه پا رو سنگا بذارم، مرده ها دردشون میاد.
ارمیا خندید:
_ما رو زیاد از پرورشگاه بیرون نمیاوردن، ولی فکر کنم منم همینکارو میکردم. من باید پاهامو بین موزاییک های حیاط میذاشتم، اگه یکی از
پاهام میرفت روی خط، باید اون یکی پامو هم همونجوری میذاشتم؛ اگه نمیشد یه حس بدی میگرفتم.
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
شیخالائمه گفت این حرفآخر است
گریه کُنِ حسین با من برادر است
#امام_صادق
شبتون حسینی ✨
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•°🌱
سلام آقای جهان ، مهدی جان
سلام بر مهربانیِ بی نهایتت ...
سلام بر لبخند زیبایت ...
سلام بر صبر بزرگت ...
سلام بر قلب رئوفت ...
سلام بر دعای شبانگاهت ...
سلام بر انتظار دیر پایت ....
سلام بر تو و بر همه ی فضائلت ...
آجرک الله یا ابا صالح المهدی 🏴🏴🏴
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
∞♥∞ #دم_اذانی 🍃 🌿 آیــتاللـہ بهجــت (ره) : معیار اصلی، نماز است. این نماز بالاترین ذڪر است، شیر
#نماز🌹🍁
امام صادق (علیهالسلام) در مورد اهمیت نماز اول وقت فرمودند:
•{افضل الاعمال الی الله الصلاة لوقتها و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله}•
بھتـرین اعمال نزد خداوند، #نماز_اول_وقت است پس از آن نیڪۍ بر پـدر و مـٰادر، و سپس جھــاد در راه خُـدا است.
( بحار الانوار، ج 3، ص 85 )
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
شهادت جانسوز رئیس مذهب تشیع ،
ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام صادق (ع)
بر عموم مسلمانان جهان تعزیت و تسلیت باد . . .
#مناسبتی
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام🥀
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
مداحی آنلاین - دم شما گرم - حاج منصور ارضی.mp3
2.88M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴بنام نون و قلم دست من قلم دادی
🌴دم تو گرم که بر این شکسته دم دادی
🎤حاج #منصور_ارضی
⏯ #روضه
#مداحی 👌بسیار دلنشین
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
از اون متنهاستکهبایدمزهمزهکرد...👇
هرجایِ دنیایی ،
در مسیر حق
موثر باش
حتی اگر شده
به یک اخم یا لبخندی...!
.
کسی رنج میبرد که رفعت ذکر ندارد،
کسی رنج میبرد که خیال میکند برای خوشی آمده!
تو میخواهی خانه بسازی
ولی آنها میخواهند خودت را بسازند
و آنچه تو را میسازد
همین خانه خراب شدنهاست!
همین شکستنهاست که سازنده میشود.
•علی صفایی حائری
#منباوردارمدرسختیهاانسانمتجلیمیشود
@modafehh