eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️⚠️ در‌جوشن‌كبير.. يك‌عبارتی‌هست‌كه‌‌مى‌گیم: يا‌كريم‌الصَّفْح☺ یک‌جوری‌تو‌رو‌می‌‌بخشه👀 انگار‌نه‌انگار‌که‌تو..🙃 خطایی‌مرتکب‌شدی...!(:🍃 +وخدای‌ما‌اینگونھ‌است🙃🌻 ‌‌‌‌ ••✾ @modafehh ✾••
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها مشغول آماده کردن شام بود. احسان، مشغوِل سر و کله زدن با مهدی و محسن بود. صدراِ هنوز نیامده بود. صدای احسان از دِم درآشپزخانه آمد: چکار میکنی رهایی؟ رها با لبخند به او نگاه کرد: برات کشک بادمجون درست میکنم! صدای مهدی و محسن آمد: آخ جون کشک بادمجون. رها خنده ی ریزی کرد و رو به احسان گفت: نزدیِک بیست ساله عروس این خانواده ام، هنوز نفهمیدم راز این عشِق کش ِک بادمجون بودن خاندان زند چیه؟ احسان روی صندلی میز غذاخوری کوچک آشپزخانه نشست: اگه فهمیدی به منم بگو. جای امیر خالی، کاش میومد. از وقتی شیدا رفته، خیلی افسرده شده. رها روبروی احسان نشست: فهمیدی کدوم کشور رفته؟ احسان چهره اش متفکر و پر اندوه بود: دنبالش نمیگردم. از بابا طلاق گرفته بود، منو چرا ول کرد؟الانم که بدون اینکه به من بگه رفت. گاهی شک میکنم این زن واقعا منو به دنیا آورده؟ چرا هیچ احساسی به من نداره؟ هیچ وقت نداشت. انگار مادری بلد نبود. یا شایدم دوست نداشت بلد باشه. رها سعی کرد آرامش کند: شیدا دوستت داشت. فقط نمیتونست از خودش بگذره! احسان: پس چرا تو از خودت گذشتی؟نه بخاطر بچه خودت!بخاطر مهدی از خودت گذشتی! رها: من تقدیر خودم رو پذیرفتم! احسان: چرا شیدا از خودش نگذشت؟ رها: این انتظار زیادیه احسان! اون آرزوهای زیادی داشت. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ احسان: نخیرم! بخاطر درست تربیت نشدنش بود!لوس و پر توقع! اگه نمیخواست مادری کنه، چرا منو به دنیا آورد؟من مادر میخواستم نه زندانبان! تمام زندگیم خلا صه شده بود تو مهد کودک و مدرسه و کلاس و کلاس و کلاس!انگار اصلا نمیخواست منو تو خونه ببینه!اگه هم خدایی نکرده خونه بودم، همش میگفت ((نکن، بشین، دست نزن، حرف نزن، درس بخون)). بعد از یک مدت هم که فقط منو برای پز دادن به اطرافیانش میخواست! رها: فکر میکرد بهترین کارو برات انجام داده! ببین الان چقدر هنرمندی! احسان: من دلم بچگی کردن میخواست!من دلم بازی میخواست! برای اون کلاسا هیچ وقت دیر نمیشه، اما دیگه نمیتونم بچگی کنم! صدای زنگ در آمد و رها گفت: صدرا اومد. کمک میکنی میز رو بچینیم؟ شام در میان شوخی و خنده های بچه ها خورده شد. کنار هم نشسته بودند که صدرا رو به رها گفت: امروز مسیح زنگ زده بود. رها حواسش را به صدرا داد: خیر باشه! صدرا: میگفت زینب سادات هنوز اجازه خواستگاری نداده و محمدصادق یک لنگه پا معطله! مهدی دخالت کرد: زینب عمرا با محمدصادق ازدواج کنه! احسان کنجکاو پرسید: محمدصادق کیه؟ صدرا: برادرمریم خانوم. محمدصادق و زهرا یادت نیست.خیلی اینجابازی میکردین. احسان که به یاد آورده بود لبخند زد: یادش بخیر. یادم اومد. حالا چه خبر ها هست؟ محسن اینبار جوابش را داد: عاشق شده، اونم زینب!زینب هم عمرا قبول کنه. احسان ابرو در هم کشید: زینب اینقدر بزرگ شده که خواستگار سمج داره؟ @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
🍃سرمایۀ امید فقط دوست شدن نیست که هزینه لازم دارد. گاهی برای دوست نشدن هم باید خرج کرد. با بعضی‌ها نمی‌شود دوست شد. نامشان که به نام آدم گره می‌خورد مایۀ عار می‌شوند برای آدم. از اینها باید فرار کرد تا زحمت یک عمر با آبرو زیستن بر باد نرود. با بعضی‌ها نمی‌شود دوست شد. با هر کسی که همنشین می‌شوند از آسمان دورش می‌کنند. می‌ارزد آدم خرجی کند که آنها تا می شود دور شوند و حتّی غبار نامشان رو نام انسان ننشیند. می‌دانم من هم از همین آدم‌ها هستم. با من اگر دوست شوی عار نام من، بدنامت می‌کند میان مردم و اگر دل بدهی به دل من، از آسمان فاصله می‌گیری. ولی التماس می‌کنم که از فکر دوست شدن با من بیرون نیا. دارم دست و پا می‌زنم که اگر روزی خبر دوست شدنت رسید سرمایۀ افتخارت اگر نبودم، مایۀ عارت نباشم و دلم را طوری خراب کنم و از نو بسازم که اگر خواستی دل به دلم بدهی حتّی کمی از آسمان فاصله نگیری. آقا! با کمی امید هم می‌توانم زندگی را تاب بیاورم این کمی امید را از من نگیر. شبت بخیر سرمایۀ امیدم! ••✾ @modafehh ✾••
•°🌱 ᷎᷎🌿⃟✨¦⇢ بہ‌همہ‌گفتم‌با‌افتخار تنهابرای‌تو‌نوڪرم.🌿.' کَرْبَلٰایَت‌ْآرِزوٓست‌ْآقٰای‌ْخُوبٓی‌ْهٰا.♥️. شبتون حسینی✨ ••✾ @modafehh ✾••
بسم‌اللہ‌الࢪحمـٰن‌الࢪحیـــم
•°🌱 ‌‌ ‌‏السَّلامُ‌علیکَ‌یا‌بقیَّةَ‌الله‌ یا‌اباصالحَ‌المهدی یا‌خلیفةَ‌الرَّحمنُ‌یا‌شریکَ‌القرآن‌ ایُّها‌الاِمامَ‌الاِنسِ‌و‌الجّانّ‌ سیِّدی‌و‌مَولایْ‌الاَمان‌الاَمان...🌱😍 صبحتون مهدوی ••✾ @modafehh ✾••
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ••✾ @modafehh ✾••
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#حدیث🌱🌷 💎امام رضا علیه السلام: به کودک دستور بده که با دست خودش صدقه بدهد، گرچه به اندازه تکّه نا
💚🍀 حضرت على عليه السلام: عمل اندك كه بر آن مداومت ورزى، از عمل بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است 📚نهج البلاغه حکمت278 ••✾ @modafehh ✾••
: نشست توی تاکسی دیــد راننده نوار قرآن گذاشته! گفـــت: آقـا کسی مُـرده راننده با لبخـند گفـت بله دل مـــن و شــــما!!💔 {قـرآن مال مـرده ها نیـست باقرآن اُنس‌بیشتری بگیریم} ••✾ @modafehh ✾••
🚦 | | ڪافے است ازخرابـے های گذشته پشیمان شده باشیم وافسوس عمیق خود رابه خداے مهربان عرضه ڪنیم.. خداوندآینده را آباد وحال مارا خوب خواهدڪرد. 🌿 ••✾ @modafehh ✾••