•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#رهبرانه 🌸امام خامنه ای : 🍀" طبيبخودتانباشيد. " بهترينكسىڪھ میتواند بيماریهاۍروحی راتشخيصدهد
°•~🏅🇮🇷~•°
مقام معظم رهبری در دیدار با قهرمانان المپیک و پارا المپیک فرمودند:
زن های ورزشکار ما ثابت کردند که حجاب مانع درخشش زنان نیست حجاب شما به زن های دیگر کشورهای مسلمان هم روحیه داد و آنها هم با حجاب در میادین حاضر شدند...
#رهبرانه #المپیک #پارا_المپیک #حجاب
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
°•~🏅🇮🇷~•° مقام معظم رهبری در دیدار با قهرمانان المپیک و پارا المپیک فرمودند: زن های ورزشکار ما ثابت
....من شنیدم زن های ورزشکار بیش از ۱۰ کشور مسلمان دیگر در این سالها با حجاب در میادین بینالمللی ورزش ظاهر شدند. این کازها معمول نبود و این کار را شما کردید. بعنوان قهرمان و ورزشکار ایرانی این کار را کردند این راه را باز کردند....
#رهبرانه #حجاب
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
....من شنیدم زن های ورزشکار بیش از ۱۰ کشور مسلمان دیگر در این سالها با حجاب در میادین بینالمللی ور
...زن های ورزشکار ما در این نوبت مسابقات جهانی و نوبت های قبل هم همینطور ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش نیست کما اینکه ما در میدان سیاست هم این را ثابت کردیم، در میدان علم هم این را ثابت کردیم، در میدان مدیریتی هم این را ثابت کردیم، در میدان های ورزشی هم شما ثابت کردید...
#رهبرانه #حجاب
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
خاطره از حمید آقا🕊
چون حمید آقا خودشون هم ورزشکار بودن همیشه بچه هارو به ورزش کردن تشویق میکرد و خودشون می رفتن دنبال خواهر زاده و برادر زادشون و اونهارو میبردن باشگاه و هر وقت هم وقت داشتن در خانه با آنها تمرین میکردند.
#روایت_از_برادر_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_سی
احسان رفت و امیر نگاه حسرت بارش را روانه پسرش کرد. اگه دوباره بچه دار شود، هرگز نمی گذارد مثل احسان پر از حسرت بزرگ شود! رها
مثل اسپند روی آتش بود. دلش شور احسان را میزد. احسانی که بی هوا رفته بود. احسانی که با حالی ناخوش رفته بود و رهایی که صدرا را خبر کرد. با بی تابی خبر کرد. با نگرانی های مادرانه برای پسر گریزپایش، خبر کرد. صدرا از شنیدن حال و روز و حرف های احسان، دلش گرفت از ظلمی که به کودکی های این بچه روا شده. واقعا حال و روز مهدی بدتر بود یا احسان؟ مهدی بی پدر پا به جهان گذاشت و مادرش او را رها کرد اما تمام روزهای عمرش در عشقی عمیق زندگی کرد. احسانی که کنار پدر مادرش بزرگ شد و هیچ محبت و توجهی از آنها دریافت نکرد! تقصیر
بچه ها چیست که ما آنها را به دنیا می آوریم؟ تقصیر آنها چیست که ما خود را مهمتر از هر چیز در دنیا میدانیم؟ تقصیر بچه ها چیست که مادر
بودن را بلد نیستیم و پدری را در خرج لباس و خوراک میدانیم؟
زینب سادات از مهدی پرسید: چرا آقا احسان اینجوری کرد؟ مامان باباش کجان؟
مهدی آه کشید: احسان خیلی تنهاست. تنهاتر از من! تنها تر از تو!
بدترین اتفاقی که برای یک بچه میتونه بیفته، اینه که پدر و مادر داشته باشه و باهاشون زندگی کنه اما محبت نبینه! پدر و مادرش چند ساله جدا
شدن. فکر نکنی قبل از طلاقشون خوب بودنا!از وقتی من یادمه،احسان تنها بود.همه جور فشاری روی اون آوردن تا دکتر بشه.احسان هیچ دوستی نداره.همیشه تنها بود و درس میخوند. الانم که مادرش رفته خارج و پدرش هم داره ازدواج میکنه دوباره.
زینب سادات اندوهگین گفت: خیلی براش سخت بوده انگار.
مهدی سرش را به مبل تکیه داد: خیلی! همه آدمها سختی میکشن!
زینب سادات لبخند زد: همه بجز اون محسن شیرین عقل! نگاه کن تو رو خدا! انگار اومده سینما! چه تخمه ای هم میشکنه!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_سی_یک
مهدی با لبخندی برادرانه محسن را نگاه کرد: بذار خوش باشه، معلوم نیست نوبت اون کی برسه!
صدرا یا الله گفت و رها سراسیمه در را گشود و با دیدن احسان همانجا دم در نشست و بی صدا هق هق کرد و اشک ریخت. احسان مقابل رها زانو زد: ببخشید رهایی! غلط کردم! منو ببخش با حرف هام ناراحتت کردم. بخدا روم نمیشد بیام.
رها چشمان خیسش را بالا آورد: نصِف عمرم کردی! چرا رفتی آخه؟
احسان: نمیخواستم از محبتتون سواستفاده کنن بخدا...
صدرا هر دو را بلند کرد و گفت: نه تو سو استفاده گر هستی احسان خان!
نه خانوم من بخیل که تو و دیوانگی هاتو نبخشه! عادت داره دور و برش آدمهایی مثل تو باشن! بریم داخل که یک روز سایه خانم اینجا اومدن و
همه بدبختی ها همون روز سر ما اومد.
سایه گفت:اختیار دارین!نفرمایید!همه جا مشکلات هست. من خیلی مزاحم شدم، نمیدونم چرا سید دیر کرد!
زینب سادات گفت: ایلیا حالا حاااها ول نمیکنه.بریم بالا که عمو صدرا اینها راحت باشن.راستی عمو!فکر کنم نصف بدبختی ها تقصیر من بود!
قلب احسان به تکاپو افتاد. یعنی حرف های او و رهایی را درباره خودش شنیده بود؟
صدرا خندید: باز چکار کردی آتیش پاره؟ گفتیم بزرگ شدی،خانوم شدی! هنوز عین بچگی هات آتیشی؟
زینب سادات گفت: بابا من یک سوال پرسیدم از زن عمو! یکهو همه هندی شدن!
صدای خنده بلند شد و صدرا گفت: مگه چی پرسیدی؟
زینب سادات مثلا سر به زیر شد و با انگشتانش بازی کرد. احسان با تمام توان نگاه از زینب میدزدید.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
.•°🌱
اربابِمݩ کسيسټ کهقلبمبهعشقِاو
باهرٺپشبهذکرحسـیݩ جاݩ نواگرفټ
هرکس رفیق مݩ شده مݩ را ݫمیݩ زده
اما حسـیݩ دسٺِ مرا بي صدا گرفټ..
شبتون حسینی 🌙
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
••|💙🦋|••
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
🥀مائیم و درد بیمداوایی که داریم
شب تا سحر چشمان دریایی که داریم
🥀مائیم و دلشورههای بیتو بودن
مائیم و این «آقا بیا»هایی که داریم
🥀تا کِی فقط خواب ظهورت را ببینیم؟
کِی میشود تعبیر رویایی که داریم؟
" بابیانتَوامےیااباصالحالمهدی "
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
🌱 #نوجوانانه
🔰 اعتدال در دوستی
⚠️ مراقب صمیمی شدن بیش از اندازه با دوستات باش چون ممکنه یه روز با هم مشکل پیدا کنید درحالی که همه اسرار و دردلهای تو رو میدونه.
📒 #نهج_البلاغه، برگرفته از حکمت ²⁶⁸
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی