فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صابرخراسانی🌷
محرم با فاطمیه خیلی فرق داره
@modafehh
1_156786589.mp3
8.19M
#سوره مبارکه واقعه
#ترجمه ...گوش کنیدواثرآن را دروجودتان حس کنید👌
@modafehh
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوچهارم
《 روزهای التهاب 》
🖇روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
🔸خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم ...😔
🔻علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوانها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد میداد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوههای اطراف تهران آموزش دیده بود ...👌
اسلحه🔫 میگرفت دستش و ساعتها با اون وضعش توی خیابونها گشت میزد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش میشد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ... 🍀
🌹🍃و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز میکردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...✨🍃
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
+میفرمایند: این گناهاتون به ما عرضه میشها
_چطور رومون میشه گناه کنیم!؟
#صاحب_زمان
@modafehh
+ خوشبحال دلی که برای امام زمان تنگ میشه...
#یا_صاحبنا🍀
@modafehh
در این هوا که گرفتست و گاه بارانیست
هوا هوای زیارت،هوا خراسانیست.....✨💛
#سلامآقاجان....
#چهارشنبههایرضوی.....
#دلمنلکزدهتاکنجحرمگریهکنم.....
@modafehh
🌷زندگی
شوق.ِ رسيدن ،
بہ هـمان پروازی است
ڪه شـــــــهـادت نام دارد . . .🌷
✴ #سلام_برادر_شهیدم
اسفندیاری/کرمان
@modafehh
#تلنگرانه 🌸
مجازا و حقیقا..
فراموش نکنیم
این دنیا مجهز به
دوربینمداربسته
است..!
#عالممحضرخداست
#حواستهست..
@modafehh
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوپنجم
《 بدون تو هرگز 》
🖇با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار میکرد ... برمیگشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش میبرد ...😞
میرفتم براش چای☕️ بیارم، وقتی برمیگشتم خواب خواب بود ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری میخوابید و دوباره میرفت بیرون ...🍃
🔹هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچهها رو برد ... عاشقش شده بودن ❤️😍... مخصوصا زینب ... هر چند خاطرهای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قویتر از محبتش نسبت به من بود ...😍
🔸توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم میچشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ...😳😔
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوششم
《 رگ یاب 》
🖇اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ...✨
- چرا اینقدر گرفتهای❓
💢حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشمهام رو ریز کردم و زل زدم بهش... 😐خندهاش گرفت ...
- این بار دیگه چرا اینطوری نگام میکنی؟ ...😳
🔻- علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدمها رو میخونی؟ ...
صدای خندهاش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ...😍
- ساکت باش بچهها خوابن ...😐
صداش رو آورد پایینتر ... هنوز میخندید ...😄
🔹- قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم میخورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته ...
رفت توی حال و همون جا ولو شد ...🙃
🔻- دیگه جون ندارم روی پا بایستم ...
با چایی☕️ رفتم کنارش نشستم ...
🔸- راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه میکردم مثل صاعقه⚡️⚡️ در میرفتن...
- اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگهای من تمرین کن ...😳
- جدی❓
لای چشمش رو باز کرد ...
- رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ‼️...
و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ...😁
- پیشنهاد خودت بودها ... وسط کار جا زدی، نزدی ...
و با خنده مرموزانهای😏 رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم ...
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
هر روز ، غذای نذری🍽
پنج شنبه ها
ناهار☀️: جواد الائمه،امام محمد تقی (درود خدا بر او باد )
شام🌙: هادی دلها ، امام علی النقی (درود خدا بر او باد)
#غذای_نذری
🍂🍁🍂
@modafehh
🍁🍂🍁
حاج حسین یکتا:
هرگاه مایل به #گناه بودی این
سه نکته را فراموش مکـن:
⇦ خـــــدا می بیند
⇦ مـــلائک می نویسد
⇦ در هر حال مـــرگ می آید.
#حواسمون_به_اعمالمون_هست؟!
✔️ شهدا حواسشون به اعمالشون بود
@modafehh
⚫️ #یا_فاطمة_الزهـرا_س🥀
هـر زمان کہ قافیہ مــادر شـده
صحبتـے هـم از در و معجـر شـده
مـا هنوز اندر خم یڪ ڪوچہ ایم
ڪوچہاے ڪه یاس مان پر پر شـده
#مادر_خوبیها🥀
@modafehh