eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
باور دارم یکی از همین صبح ها که بی هوا و خسته چشم باز کنم بوی نرگس در همه عالم دمیده است... سلام،امام زمانم...آمدن برازنده ی توست🌸🍃 @modafehh
اے ღــید غرق شده ے وادے دنیایم با من بگو چگونہ ڪہ خدا تو را براےخودش برد اے ღــید دستم را بگیر تا سجده ام را جان دهم @modafehh
[اِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلّٰا ما رَحِمَ رَبّی] این نفس امانِ مرا بریده، مگر اینکه خودت رحم کنی به حالِ من..🌿 @modafehh
. اگر تمام انتظارهایمان برای آدم‌ها و هزار تا موضوع دیگر را یک جا جمع و برای تو دعا میکردیم برای آمدنت.., ظهور کرده بودی.. اینروزها میفهمیم چقدر تو را میخواهیم چقدر زندگی به زلف شما گره خورده برگرد آقا.. مضطر شدیم..! .. @modafehh
تنها میان داعش - نسخه موبایل.pdf
1.07M
📚 داستان رمانی با ماجرای حضور در محاصره داعش و نجات مردم آمرلی در عراق❤️👆 🌺هدیه مدیریت کانال به شما🌺 🙏 @modafehh
. چشمت به نامحرم می افتد اگر خوشت نیاید که مریضی..! اما اگر خوشت آمد..، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو.. یا خَیرَ حَبیبٍ و مَحبوبْ.. | شیخ رجبعلی خیاط | .. @modafehh
👇 ۳۶🔻🔻 👈 این داستان⇦‌《با من سخن بگو》 ❣✨اوایل به حس ها و چیزهایی که به دلم می افتاد بی اعتنا بودم ... اما کم کم حواسم بهشون جمع شد ... دقیق تر از چیزی بودن که بشه روشون چشم بست ... و بهشون توجه نکرد ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم یعنی چی؟ ... با هر کسی هم که صحبت می کردم بی نتیجه بود ... اگر مسخره ام نمی کرد ... جواب درستی هم به دستم نمی رسید ... و در نهایت ... جوابم رو از میان صحبت های یه هادی دیگه پیدا کردم ... بدون اینکه سوال من رو بدونه ... داشت سخنرانی می کرد ...☺️ - اینطور نیست که خدا فقط با پیامبرش صحبت کنه 👌... نزول وحی و هم کلامی با فرشته وحی ... فقط مختص پیامبران و حضرت زهرا و حضرت مریم بوده ... اما قلب انسان جایگاه خداست ❤️... جایی که شیطان اجازه نزدیک شدن بهش رو نداره ... مگه اینکه خود انسان ... بهش اجازه ورود بده ... قلب جایگاه خداست ... و اگر شخصی سعی کنه وجودش رو برای خدا خالص کنه ... این جاده دو طرفه است ... خدا رو که در قلبت راه بدی ... این رابطه شروع بشه و به پیش بره... قلبت❤️ که لایق بشه ... اون وقت دیگه امر عجیبی نیست... خدا به قلبت الهام می کنه و می کنه ... و شیطان مثل قبل ... با خطواتش حمله می کنه ... خیابان خلوت ... داشتم رد می شدم ... وسط گل کاری ... همین که اومدم پام رو بزارم طرف دیگه و از گل کاری خارج شم ... به قوی ترین شکل ممکن گفت ... بایست ...🌸🌼 💠از شوک و ناگهانی بودن این حالت ... ناخودآگاه پاهام خشک شد ... و ماشین با سرعت عجیبی ... مثل برق از کنارم رد شد ... به حدی نزدیک ... که آینه بغلش محکم خورد توی دست چپم ... و چند هفته رفت توی گچ ...😢 این آخرین باری بود که شک کردم ... بین توهم و واقعیت ... بین الهام و خطوات ... اما ترس اینکه روزی به جای الهام ... درگیر خطوات بشم ... هنوز هم با منه ... مرزهای باریک اونها... و گاهی درک تفاوتش به باریکی یک موست🌷 اما اون روز ... رسیدیم ... مادبزرگم با همون لبخند همیشه اومد دم در ... بقیه جلوتر از من ... بهش که رسیدم... تمام ذوق و لبخندم کور شد ... اون حس ... تلخ ترین کلام عمرم رو به زبان آورد ...💐✨ ــــــ~~ــــــ~~ــــــ~~ــــــ~~ــ ....🌸 @modafehh
🔻 سی و هفتم ۳۷ 👈این داستان⇦ ‌《 تلخ ترین عید 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▫️توی در خشک شدم ... و مادربزرگم مبهوت که چرا یهو حالتم... صد و هشتاد درجه تغییر کرد ... چشم هایی که از شادی می درخشید ... منتظر تکانی بود ... تا کنترل اشک از اختیارم خارج بشه ... و سرازیر بشه ...😭 - چی شدی مادر؟ ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - هیچی ... دلم برات خیلی تنگ شده بود بی بی ...💔 بی حس و حال بود ... تا تکان می خورد دنبالش می دویدم... تلخ ترین عید عمرم ... به سخت ترین شکل ممکن می گذشت ... بقیه غرق شادی و عید دیدنی و خوشگذرانی ... من ... چشم ها👀 و پاهام ... همه جا دنبال بی بی ... اون حس ... چیزهایی بهم می گفت ... که دلم نمی خواست باور کنم ...▪️ عید به آخر می رسید ... و عین همیشه ... یازده فروردین ... وقت برگشت بود ...🗓 پدر ... دو سه بار سرم تشر زد ... - وسایل رو ببر توی ماشین 🚙 ... مگه با تو نیستم؟ ... اما پای من به رفتن نبود👣 ... توی راه ... تمام مدت ... بی اختیار از چشم هام اشک می بارید😭 ... و پدرم ... باز هم مسخره ام می کرد ... - چته عین زن های بچه مرده ... یه ریز داری گریه می کنی ...❓ دل توی دلم نبود ... خرداد و امتحاناتش تموم بشه ... و دوباره برگردیم مشهد ...✨🍃 هفته ای چند بار زنگ می زدم و احوال بی بی رو می پرسیدم📞 ... تا اینکه بالاخره کارنامه ها رو دادن ... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ـ ـ 🍃💠🍃 @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 ای بهاری ترین آینه هستی یوسف کنعانی من سلام آقاجانم بیا و اذان عشــق بخوان تا جهان سراسر مسلمان شود بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....»را فریاد کن... چشم انتظار مانده‌ام من سر خوشم از لذت این چشم به راهی و چشم انتظار می‌مانم ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @modafehh
هر روز ، غذای نذری🍽 چهارشنبه ها ناهار☀️: باب الحوائج ، امام کاظم (درود خدا بر او باد ) شام🌙: شمش الشموس ، امام رضا (درود خدا بر او باد) 🍂🍁🍂 @modafehh 🍁🍂🍁
....... آی بعضی ها ... چه ساده میکنی ! آی بعضی ها ... یه سوال ؟ چه کرده ای که انقد در خدا جا باز کرده ای ؟ آن زمان که بر مزار میرفتی حرف مگویت با انان چه بود که در حقت اجابت شد ؟ ها که سر بر بالین میگذاشتی چگونه از خدایت دل می ربودی که تاب دوریت را نیاورد ؟ آی بعضی ها ... گرفته ... میدانی از چه ؟ از مثل تو نبودن از اسیر بودن ! دلی که نه در بند یار که در بند دیگریست ... این که دل نیست ! به درد هم نمی خورد چه برسد به یار ... ها ... به حال دلم دعا میکنی ؟ دلم هوای بودن دارد، هوای آسمان، ابرها، نسیم ، هوس عطر نفس یار .. آی بعضی ها ! ❣شهید ❣راه یار به حال دل غربت زده ام دعا کن ... دعا @modafehh
✅ بله تقوا پیشه کنید چون با رعایت قوانین الهی و انجام آن است که میتوانید به فیض شهادت نائل شوید 👇 📛 نه با حرف و ادعا❗️ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ @modafehh
. [وَ اِلے غیرِڪَ فَلاتَڪِلنے] . »خدایا . . .! مرا بہ غیر از خودتـ بہ ڪسے واگذار نڪنـ« @modafehh
دلم دوباره كنارِ تو گريه ميخواهد كه گريه بر درِ باب الجواد اثردارد كنارِ پنجره فولادِ تو كسى میگفت كه قبلِ گفتن حاجت خودش خبر دارد ♥️ ...... @modafehh
قسمت 10 .mp3
5.21M
🔊نمایشنامه 0️⃣1️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 05:18 دقیقه @modafehh
💕خاطره ای از حمید آقا💕 اگه یه وقت مهمون داشتیم و نزدیک ترین مغازه به خونه بسته بود،جای دیگه نمیرفت برای خرید!!!!میگفت این بنده خدا به گردن ما حق داره!!!حق همسایه رو باید بجا بیاریم و از ایشون وسیله بخریم چون نزدیک منزل ما هستن...بعد از شهادتش هر وقت بخوام برای نذری چیزی بخرم نگاه میکنم و نزدیک ترین رو به مزار شهدا انتخاب میکنم که حق همسایگی همسرمو به جا بیارم 💓💓💓💓💓 ❣ @modafehh ❣ 💓💓💓💓💓