«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
هر وقت مراسمات قدر یا مراسمات عزاداری میخواستیم بریم حمید آقا مداحی یا روضه گوش میدادن و میگفتن بدون اینکه آماده بشی که نباید وارد این مراسمات شد باید قلبت و روحت آماده و پذیرا باشه
•┈┈••❀✿✾•✨🌻🥀✨•✿❀✾••┈┈
@modafehh
•┈┈••❀✿✾•✨🥀🌻✨•✿❀✾••┈┈
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
ما ساعت 3 پرواز داشتیم دمشق روز 21 ابان 1394....ساعت 6 دیگه رسیده بودیم دمشق....حمید جان خوشحال بود و میخندید😭😭😭اسکان داده شدیم...و فردا صبح رفتیم زیارت خانم حضرت زینب س و حضرت رقیه س...23 آبان هم پرواز کردیم بسوی حلب😭😭😭😭😭😭😭هیچ وقت اون روزها از ذهنمون پاک نمیشه....برای رفقای جامونده دعا کن برادر.
•┈┈••❀✿✾•✨🌻🥀✨•✿❀✾••┈┈
@modafehh
•┈┈••❀✿✾•✨🥀🌻✨•✿❀✾••┈┈
«❅❁🍂🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁🍂❅❁»
بنده سرباز تیپ سوم صاحب الامر عج استان قزوین بودم.یکبار فشارم خیلی پایین بود و پشت نیسان سپاه سوار شده بودم یکدفعه تعادلم رو از دست دادم و افت فشار هم داشتم و از نیسان پرت شدم کف آسفالت تیپ.....حالم به شدت بد بود.یکدفعه شهید آقا حمید رو بالای سرم دیدم .ایشون شروع کردن سر من رو بستن و ثابت نگه داشتن و به من روحیه دادن که چیزی نیست و صبر کن الان میریم آمبولانس میاد و.....
خلاصه من خوب شدم و برگشتم سپاه...بعدا متوجه شدم که آقا حمید با موتور پشت نیسان بوده وقتی من افتاده بودم میاد بالا سرم و کمکم میکنه و تنهام نمیزاره،خدا به من رحم کرد که آقا حمید پزشکیار بودن و تونستن کمکم کنن.....اما فکر میکنم لحظه شهادتشون حتما سرشون رو پای سیدالشهدا ع بوده دلم آروم میگیره.....🌹🌹🌹
سرباز ارادتمند تو سردار پاکنهاد آقا حمید سیاهکالی مرادی
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
همیشه میگفت اگه فقط واجبات رعایت و دوری کنیم از محرمات همه میریم بهشت....
البته ایشون مستحباتم رعایت میکردن مثلا شب ها همیشه نشسته اب میخوردن.
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
همیشه میگفت اگه فقط واجبات رعایت و دوری کنیم از محرمات همه میریم بهشت....
البته ایشون مستحباتم رعایت میکردن مثلا شب ها همیشه نشسته اب میخوردن
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
هر وقت مراسمات قدر یا مراسمات عزاداری میخواستیم بریم حمید آقا مداحی یا روضه گوش میدادن و میگفتن بدون اینکه آماده بشی که نباید وارد این مراسمات شد باید قلبت و روحت آماده و پذیرا باشه
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
یادم هست یه روز داخل سپاه برنامه بود و کیک میدادن به آقا حمید تعارف کردم برش داشت و رفت. موقع رفتن به خونه لباس معمولی داشت میپوشید ،کیک رو از داخل جیبش برداشت گذاشت داخل جیب کاپشنش....بعد گفت خوردن این کیک با اهل منزلم بالاترین خوشی برای من هست😊 یادمه هییت هم میرفتم باهاش دوتا شکلات برمیداشت و نمیخورد و میبرد تا با خانواده بخوره🌹🌹🌹🌹🌹🌹همیشه یاد خاطرات شهید آوینی میافتادم وقتی رفتارش رو میدیدم چون شهید آوینی هم تو خاطراتشون بود که هر چیزی رو بهشون تعارف میکردن میبردن تا با اهل منزلشون بخورن😔😔😔آه که ما جامانده ایم....🌹🌹🌹شهدا شبیه هم هستن.
@modafehh
«❅❁🍂🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁🍂❅❁»
بنده سرباز تیپ سوم صاحب الامر عج استان قزوین بودم.یکبار فشارم خیلی پایین بود و پشت نیسان سپاه سوار شده بودم یکدفعه تعادلم رو از دست دادم و افت فشار هم داشتم و از نیسان پرت شدم کف آسفالت تیپ.....حالم به شدت بد بود.یکدفعه شهید آقا حمید رو بالای سرم دیدم .ایشون شروع کردن سر من رو بستن و ثابت نگه داشتن و به من روحیه دادن که چیزی نیست و صبر کن الان میریم آمبولانس میاد و.....
خلاصه من خوب شدم و برگشتم سپاه...بعدا متوجه شدم که آقا حمید با موتور پشت نیسان بوده وقتی من افتاده بودم میاد بالا سرم و کمکم میکنه و تنهام نمیزاره،خدا به من رحم کرد که آقا حمید پزشکیار بودن و تونستن کمکم کنن.....اما فکر میکنم لحظه شهادتشون حتما سرشون رو پای سیدالشهدا ع بوده دلم آروم میگیره.....🌹🌹🌹
سرباز ارادتمند تو سردار پاکنهاد آقا حمید سیاهکالی مرادی
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
یادم هست یه روز داخل سپاه برنامه بود و کیک میدادن به آقا حمید تعارف کردم برش داشت و رفت. موقع رفتن به خونه لباس معمولی داشت میپوشید ،کیک رو از داخل جیبش برداشت گذاشت داخل جیب کاپشنش....بعد گفت خوردن این کیک با اهل منزلم بالاترین خوشی برای من هست😊 یادمه هییت هم میرفتم باهاش دوتا شکلات برمیداشت و نمیخورد و میبرد تا با خانواده بخوره🌹🌹🌹🌹🌹🌹همیشه یاد خاطرات شهید آوینی میافتادم وقتی رفتارش رو میدیدم چون شهید آوینی هم تو خاطراتشون بود که هر چیزی رو بهشون تعارف میکردن میبردن تا با اهل منزلشون بخورن😔😔😔آه که ما جامانده ایم....🌹🌹🌹شهدا شبیه هم هستن.
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
یادم هست یه روز داخل سپاه برنامه بود و کیک میدادن به آقا حمید تعارف کردم برش داشت و رفت. موقع رفتن به خونه لباس معمولی داشت میپوشید ،کیک رو از داخل جیبش برداشت گذاشت داخل جیب کاپشنش....بعد گفت خوردن این کیک با اهل منزلم بالاترین خوشی برای من هست😊 یادمه هییت هم میرفتم باهاش دوتا شکلات برمیداشت و نمیخورد و میبرد تا با خانواده بخوره🌹🌹🌹🌹🌹🌹همیشه یاد خاطرات شهید آوینی میافتادم وقتی رفتارش رو میدیدم چون شهید آوینی هم تو خاطراتشون بود که هر چیزی رو بهشون تعارف میکردن میبردن تا با اهل منزلشون بخورن😔😔😔آه که ما جامانده ایم....🌹🌹🌹شهدا شبیه هم هستن.
@modafehh
«❅❁🍁#خاطره_از_حمیداقا🍁❅❁»
یادم هست یه روز داخل سپاه برنامه بود و کیک میدادن به آقا حمید تعارف کردم برش داشت و رفت. موقع رفتن به خونه لباس معمولی داشت میپوشید ،کیک رو از داخل جیبش برداشت گذاشت داخل جیب کاپشنش....بعد گفت خوردن این کیک با اهل منزلم بالاترین خوشی برای من هست😊 یادمه هییت هم میرفتم باهاش دوتا شکلات برمیداشت و نمیخورد و میبرد تا با خانواده بخوره🌹🌹🌹🌹🌹🌹همیشه یاد خاطرات شهید آوینی میافتادم وقتی رفتارش رو میدیدم چون شهید آوینی هم تو خاطراتشون بود که هر چیزی رو بهشون تعارف میکردن میبردن تا با اهل منزلشون بخورن😔😔😔آه که ما جامانده ایم....🌹🌹🌹شهدا شبیه هم هستن.
#شهیدمدافع حرم_حمید_سیاهکالی_مرادی🌹