eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
‍ همان روزی که برای اولین بار وصیتنامه‌ات را خواندند تیر و ترکش طعنه‌ها به سمت خانواده‌ات پرتاب شد. این تیر و ترکش هایی که تمامی نداشت. درهمان روزها و لحظه‌های سنگین ابتدایی بعد از شهادتت یکی از به اصطلاح دوستان مادر قلبش را نشانه گرفت. از آن سر شهر تماس گرفته بود و به مامان فاطمه گفته بود: «تو لیاقت این بچه رو نداشتی. باید این بچه رو می‌فرستادی بره خارج از کشور کیف کنه، یا با دوتا دختر درست‌وحسابی آشناش می‌کردی، نه که بفرستی سوریه برای جنگ.» آخرسر هم تیر خلاص را زده بود: «خوب شد دیگه، بچه‌ات رفت، سهمیه دکترای خودت و دخترت درست شد.» چقدر فکر بعضی‌ها حقیر است. آن‌هایی که روح بزرگ مادرت را درک نمی‌کنند، مادری که سعی داشت به پسرش راه آسمان را بیاموزد نه اهل دنیا شدن را. مادری که رؤیایش روسفیدی نزد مادر سادات بود و هست. مادری که فقط نفس عمیق کشیده بود و جوابی نداده بود به این حرف‌های باطل. باید چه جوابی می‌داد به کسی که هیچ درکی از دنیای تو نداشت. به دایه مهربان‌تر از مادر....نگاه خیلی‌ها شبیه این دایه مهربان‌تر از مادر بود. هنوز حتی یک ماه هم از شهادتت نگذشته بود که کسی در خانه را زده و گفته بود: «بچه‌ام مریضه.بیست میلیون لازم دارم. شنیدم بعد از محمد، شما دستتون از نظر مالی باز شده. یه بیست میلیون به من بدید. پولی نیست در مقابل پولی که شما گرفتید.» چطور باید جواب این‌ها را داد؟تو که نیروی رسمی نظامی نبودی. یک نیروی داوطلب بودی. نیروی داوطلب هم که حق مطالبه پول ندارد. برای دل خودش رفته. برای پول که نرفته. پولی که نداده بودند هیچ، بلافاصله بعد از شهادتت حتی حساب پس‌انداز خودت را هم بلوکه کردند.‌‌. 🖇به نقل از 🌷 بریده‌ای از «یک روز بعد از حیرانی» زندگینامه داستانی شهیدمحمدرضادهقان‌امیری به روایت و دوستان نویسنده: فاطمه سلیمانی ازندریانی ناشر: @modafehh
[• 👨‍👩‍👧‍👦 •] امام‌رضا‌‌﴿؏﴾: سزاوار است کہ مرد نسبت به خانواده‌اش گشاده دست باشد تا آنها آرزوی مرگ او را نکنند ..❤️ 📚من‌لایحضره‌الفقیه؛ج۲؛ص۶۸ 🚩 @modafehh
🍂تلنگـ⚒ـر🍂 🧕🏻 تو دنیای مجازی📲 هیچ پسری برای 💍یا عشق💕، با دختر آشنا نمیشه❌شاید بتونه علاقه مند بشه. . .  اما عاشق نمیتونه بشه⛔️ و بلکه فقط یک حس زودگذره. . .🍃 پس مراقب باش🙅‍♀. ارزش نداره و رو ببری زیر سوال😡 یادت باشه☝️🏼  طرز زدنت🗣 نوع 👩‍💻  نوع فرستادنت📧  دل هیچ پسری رو نلرزونه❌ 🙍‍♂ حواست باشه☝️🏼  اون عکسهایی📸 که با مدل ها و ژست های مختلف میذاری رو 📲 دل هیچ دخترخانومی رو ❣، بعضی دخترها 🥀  ممکنه همان دوستت دارمه💕، اولت را باور کنن و دل بدهند. . .🍂  یادت باشد☝️🏼 که شکسته شدن را خدا میشنود💔 قلب دختر مثل 🕯،نمیچسبه بچسبه کنده نمیشه💞 کنده هم بشه دیگه نمیچسبه💔 🧕🏻 حواست باشد چه عکسی برای پروفایلت انتخاب میکنی🚷 از اون دخترا هایی باش که میگن👑  قلبـ❤️ـم مثل جای یه نفره✅ نه از اون دخترایی که میگن بابای بعضی ها پیش بسوی بعدی ها❌ اصلا میدونی که دختر باید اولین مرد زندگیش 🧔🏻 باشه . . آخریشم 💍⁉️ 🙎‍♂ آن دختری که تو فضای مجازی📲 دل میده اگه یه عکس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش🚷 پس مراقب باش✅. غرور مردی رو نشکن❌ وار زندگی کن🌸 در آخر🍃 🌹 حرمت داره بیایید کاری نکنیم تا عده ای نسبت به عشق بدبین بشن🍂  مجازی📲 جای عشقبازی نیست📛 چون مثل آبه بریزه زمین دیگه نمیشه جمعش کرد موقع چت📩 به آبروی هم فکر کن . ╔═🍃❤════╗ @modafehh ╚════🍃❤═╝
💜🌸به وقت 💜🌸 قسمت سوالی نگاش کردم که گفت: _منظورم اینه که چرا دارین بهم کمک می کنین،من اصلا قصد ندارم زندگی تونو خراب کنم، اما شما به خاطر من دارین بهترین روزای زندگی تونو که میتونستین کنار کسی که دوستش دارین بگذرونین دارین صرف من می کنین😟 یه کم نگاهش کردم، این عباس بود، آره، مثل همیشه هم عطر یاسش رو کنارم حس میکردم،😒 همه چیز که سرجاش بود .. پس چرا دنیا برام یه جوره دیگه شده بود .. ✨یه رنگ دیگه ..✨ انگار تو این دنیا بجز و به هیچ چیز فکر نمی کردم، ... بهم می گفت روزامو با کسی بگذرونم که دوستش دارم .. مگه من داشتم همین کارو نمی کردم!!😒 دوباره نگاهمو👀 به بیرون کشیدم و گفتم: _شما خودخواهین آقای عباس!😒 با تعجب نگاهی بهم انداخت و بعد کمی مکث گفت: _خودخواه؟!!!😟 هنوز نگاهم به دنیای بیرون از ماشین بود که با دنیای درونم متفاوت بود، خیلی هم ، درون من داشت دنیایی دیگه شکل می گرفت، دنیایی که خودم هم نمیشناختم، دنیایی که داشت منو ازم می گرفت ... - خودخواهین چون فقط خودتونو میبینین، چرا فکر می کنین من آرزویی ندارم،😒منم مثل شما جوون و پر احساسم،... منم عاشق خدام، خدایی که مثل شما بی تاب دیدارشم .. اما .. سرمو بیشتر به سمت پنجره کشیدم که نبینه اثرات بغض😢 رو تو چشمام - اما شما دارین به مقصدتون میرسین و منم که قول دادم تمام تلاشمو بکنم تا رسوندن شما به هدفتون،😢ولی شما چی؟! نمی خواین به من تو به این کمک کنین ... کمی مکث کردم بغضِ تو گلوم آزارم میداد: _شما سختی های راه، گرما، سرما، تشنگی، گرسنگی و زخم و درد جنگ رو تحمل می کنین برای رسیدن به شهادت .. 😢اما من که یه دخترم چی؟!😢 من باید چکار کنم، چجوری آروم کنم این دل بی تابم رو ..کدوم راه رو برم تا به خدا برسم، از کجا برم، راهمو از کجا پیدا کنم ...😒شایدم، شایدم باید برای رسیدن به خدا تنهایی و رنج هایی رو تحمل کنم که میدونم سفید میکنه محاسن یه مرد رو!! بعد کمی مکث که سعی میکردم بغضِ تو گلوم رو مهار کنم و از ریزشش روی گونه هام جلوگیری کنم گفتم: _غم انگیزه آقای عباس، نه!.. مردایی که و هایی که و ...😣 ... 📚 @modafehh 💚💛💚💛💚💛💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 💚💛💚💛💚💛💚💛💚