eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
108 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _من به خواست خودم وارد زندگی آقای زند نشدم که الان به خواست خودم برم بیرون. _بالاخره که صدرا طلاقت میده، تو زودتر برو! _کجا برم؟ _تو کار داری، حقوق داری، میتونی زندگی خودتو بچرخونی. از اون خونه برو! من صدرا رو راضی میکنم. _هنوز نفهمیدید آقای زند دیگه به حرف شما زندگی نمیکنه _و این تقصیر توئه... تو بری همه چیز درست میشه! رویا فریاد زد و آیه نفس گرفت. صدا را شناخته بود. از مراجعش عذرخواهی کرد و به سمت اتاق رها پا تند کرد. تازه وارد پنج ماهگی شدهِ بود و سنگینیاش هر روز بیشتر میشد اتاقِ رها را که باز کرد، چند اتفاق افتاد... رها رو گرداند سمت در و نگاه به آیه دوخت. رویا آیه را دید و برافروخته تر شد و فریاد زد: _همهش تقصیر شما دوتاست، شوهرمو دوره کردید که از من بگیریدش! رها چشم از آیه نگرفت.نگاهش‌شرمندهی آیه اش بود. رویا به سمت رهایی رفت که ایستاه بود مقابل میزش و نگاه به آیه داشت. با کف دست به سینه ی رها زد. رهایی که حواسش نبود و با آن ضربه، به زمین افتاد و چشمهایش بسته شد. آیه جیغ زد و نگاهش مات رهای بیحرکت شد. خون روی زمین را که قرمز کرد، دکتر صدر و مشفق هم رسیدند... سایه که رها را دید جیغ کشید. دکتر مشفق: خانم موسوی... خانم موسوی... با اورژانس تماس بگیرید تمام مراجعان و کادر درمانی آنجا جمع شده بودند. دکتر مشفق در حال معاینه‌ی رها بود، استاد روانپزشکی رها بود.پلیس آمد، اورژانس هم آمد، یکی رویاروبرد و دیگری رها را! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗