📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_دوم
_کی به تو سلام کردن یاد داده؟
توخانواده نداریم کسی سلام کنه ها!
احسان: رهایی گفته هر کسی رو دیدم
باید زودی سلام کنم، سلام یه عالمه
ثواب داره عمو! حالا رهایی پیشته؟
_با رها چیکار داری؟
_عمو گیر نده دیگه!
_این رو دیگه از رها یاد نگرفتی!
_نه از بابام یاد گرفتم؛حالا گوشی رو
میدی به رهایی؟
صدرا به رها اشاره کرد صحبت کند:
_سلام احسان جونم، خوبی آقا؟
احسان کودکانه خندید:
_سلام رهایی، کجایی؟ اومدم خونهتون
نبودی، رفتین ماه عسل؟
صدرا قهقهه زد:
_احسان؟!
رها خجالت کشیده بود و سرش را پایین
انداخته بود.
_خب بابا میگه!
رها: نه عزیزم یکی از دوستام حالش بده،
من اومدم پیشش، زود برمیگردم!
احسان: حال منم بده!
رها: چرا عزیزم؟
احسان با بغض گفت:
_دیشب بابا از رستوران غذا گرفت،
مسموم شدم.
رها عصبانی شد. کدام مادری در حق
دردانه فرزندش این کار را میکند؟
احسان خودش را لوس میکرد و رها
نازش را میکشید. مادری میکرد برای
کودکی که مادری میخواست.
صدرا گوش سپرده بود به مادرانه های
زنی که زنش بود و هرگز مادر فرزندش
نمیشد، دلش پدرانه میخواست.چیزی که
از آن محروم بود.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗