فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فـــــیلمے از حضور صبـــــح رهـــــبر معظم انقلابـــــ در مرقد امـــــام خـــــمین(ره) و گـــــݪزار شــــهدا
@modafehh
#دغدغه_های_ادمین
گاهی اوقات که میبینم بعضی از رفقای انقلابی و مذهبی از کالاهای ایرانی استفاده میکنند خیلی خوشحال میشم 🙂
حتی یک دونه خودکار 🖊
#ساخت_ایران🇮🇷
@modafehh
برندگان هدیه تسبیح مسابقه ترجمه دعای ندبه ...
به نیابت از تمام شرکت کنندگان مسابقه لبیک یا مهدی و مسابقه ترجمه دعای ندبه ، کنار حرم عبدالعظیم حسنی ، نائب الزیاره بودم و رو به روی حرم به نیابت از همه زیارت آل یاسین خوندم ....
در کنار مزار یادبود شهید ابراهیم هادی هم ، به نیابت از همه ی شرکت کنندگان زیارت عاشورا خوندم ....
+
البته طبق قرار کنار مزار شهید حمید سیاهکالی هم ، ادمین کانال به نیابت از همه شرکت کننده ها زیارت عاشورا میخونه ....
@modafehh
﷽
✍ #علامه_حسن_زاده_آملی
🔻ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ " ﻋـﺎﺑـﺪ" ﺑﺎﺷﯽ،
👈" ﻋـَﺒﺪ" ﺑـﺎﺵ !
🔻ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ
"ﻋـَﺒـﺪ " ﻧـﺸﺪ ...
⚡️ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
➖ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺑﺒـﯿﻦ #ﺧﺪﺍﯾﺖ_ﭼﻪ_ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ_نه_ﺩﻟﺖ...
مثل شهدا
@modafehh
اکنون گلزار شهدا و قرائت زیارت عاشورا به نیابت از همه عزیزان 🌹
@modafehh
🌺🌺🌺الان که فکر میکنم میبینم درسته که خدا تقدیر انسان را از اول میدونه حمید آقا وقتی به دنیا اومد پانزدهم ماه رمضان بود و من نیز روزه بودم وبا زبان روزه ایشان متولد شدن شاید همان موقع هم خدا میخواست همدردی با گرسنگان را به او آموزش بده همینطور هم بود همیشه قبل از اینکه کامل سیر شود از سر سفره کنار می رفت و همیشه به فقیران کمک میکرد🌺🌺 روایتی از مادر شهید
@modafehh
قرار بود زنده باشید
و #زندهکنید جان های مُرده را
من مُرده ام ، به فریاد نمی رسید؟!
┅═ ❤️🍃❤️ ═┅
| @modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هشتاد_هفت
شاید دنیاهایشان فرق داشت؛اما دست
تقدیر گره هایی به زندگیشان زده بودند
را گشود و صدرا را به رها گره زد...
****************************
ارمیا روزها بود که کالفه بود؛ روزها بود
که گمشده داشت؛ خوابهایش کابوس بود.
تمام خوابهایش آیه بود و کودکش...
سیدمهدی بود و لبخندش... وقتی
داستان آن عملیات را شنید، خدایا...
چطور توانست دانسته برود؟!
امروز قرار بود مراسم در ستاد فرماندهی
برای شهدای عملیات گرفته شود.
از خانواده ی شهدا دعوت به عمل آمده
بود؛ مقابل جایگاه ایستاده بودند. همه با
لباسهای یک دست..گروه موزیکمینواخت
و صدای سرود جمهوری اسلامی در فضا
پیچید و پس از آن نوای زیبایی به گوشها
رسید:
شهید... شهید... شهید... ای تجلی ایمان...
شهید... شهید...
شعر خوانده میشد و ارمیا نگاهش به
حاج علی بود. آیه در میان زنان بود...
زنان سیاهپوش! نمیدانست کدامشان
است اما حضور سیدمهدی را حس
میکرد.
سیدمهدی انگار همه جا با آیهاش بود.
همه جوان بودند... بچه های کوچکی
دورشان را احاطه کرده بودند. تا جایی
که میدانست همه شان دو سه بچه
داشتند، بچه هایی که تا همیشه محروم
از پدر شدند...
مراسم برگزار شد و لوحهای تقدیر بزرگی
که آماده شده بود را به دست فرزند و یا
همسر شهید میدادند.
نام سیدمهدی علوی را که گفتند، زنی از
روی صندلی بلندشد.
صاف قدم برمیداشت!
یکنواخت راه میرفت، انگار آیه هم یک
ارتشی شده بود؛شایداینهمه سالهمنفسی
با یک ارتشی سبب شده بود اینگونه به
رخ بکشد اقتدار خانوادهی شهدای ایران
را!
آیه مقابل رئیس عقیدتی سیاسی ارتش
ایستاد، لوح را به دست آیه داد.
آیه دست دراز کرد و لوح را گرفت:
_ممنون!
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هشتاد_هشت
سخت بود... فرمانده حرف میزد و آیه
به گمشدهاش فکر میکرد... جای تو
اینجاست، اینجا که جای من نیست مرد
آنقدر محو خاطراتش بود که مکان و
زمان را گم کرد.
حرفها تمام شده بود و آیه هنوز عکس
العملی نشان نداده بود:
_خانم علوی... خانم علوی!
صدای فرمانده نیروی زمینی بود. آیه به
خود آمد و نگاهش هشیار شد:
_ببخشید.
-حالتون خوبه؟
آیه لبخند تلخی زد:
_خوب؟ معنای خوب روگم کردم
َ
آیه راه رفته را برگشت... برگشت و
رفت... رفت و جا گذاشت نگاه مردی
که نگاهش غمگین بود.
روز بعد همکاران سیدمهدی برای تسلیت
به خانه آمدند. ارمیا هم با آنان همراه
شد.
تا چند روِز قبل زیاد با کسی دمخور
نمیشد. رفت و آمدی با کسی نداشت. در
مراسم تشییع هیچیک از همکارانش نبود.
"چه کرده ای سید؟"
تمام کسانی که آمده بودند، در عملیات
آخر همراه او بودند و تازه به کشور
بازگشته بودند. هنوز َگرِد سفر از تن پاک
نکرده بودند که دیدار خانواده ی شهدا
رفتند.
آیه کنار فخرالسادات نشسته بود.
سیدمحمد پذیرایی میکرد با حلوا و
َمردانی که هنوز خانواده ی خود روهم ندیده بودند یه دیدار امده بودند.
حاج علی از مهمانها تشکر میکرد
_شما تو عملیات با هم بودید؟
باوی که فرمانده عملیات آن روز بود،
جواب داد:
_بله؛ برای یه عملیات آماده شدیم و وارد
سوریه شدیم. یه حمله همه جانبه بود که
منطقه ی بزرگی رواز داعش پس گرفتیم،
برای پیشروی بیشتر و عملیات بعدی...
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
بسم الله الرحمن الرحیم...🌿
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
صبــحت را با سلام به امام زمانت شروع کن
و بگو آقاجان
دستم به دامانت خودت یاری ام کن
السلام علیک یااباصالح المهدی
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
بچهها بریم بترکونیم؟!
تا میتونید عکسها رو استوری کنید، پخش کنید...
همیشه کار فرهنگی دَویدن نیست،
به موثر بودن هست! :)
#دهه_فجر
#نهایت_نشر_حداکثری
4_274883971437822732.mp3
3.45M
🎇مولودی حضرت زهرا
🌹 مادرم همه ی جونمه
🌹عشق او تو رگ و خونمه
سید مجید بنی فاطمه🎤
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#دغدغه_های_ادمین گاهی اوقات که میبینم بعضی از رفقای انقلابی و مذهبی از کالاهای ایرانی استفاده میکن
#دغدغه_های_ادمین🕊
ان شاءالله همه با هم آمادگی داشته باشیم برا روز #مادر با کل قوا بریم و دست بوس مادرمون باشیم ...
کسی هم هست تا حالا پشت دست مادرشو نبوسیده ❓❓
قراره که اعلام آمادگی کنید ...
با رمز #یازهرا (سلام الله علیها)
هرکسی هم این کار رو نکرده و یا خجالت میکشه پیام بده شاید تونستیم
کمکی بکنیم ...
یادمون باشه برا شادی دل آقا صاحب الزمان(عج الله)🌸🌸
اینم ایدی😎 @khadem_sh