﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_سیوپنجم
《 برای آخرین بار 》
🖇این بار هم موقع تولد بچهها علی نبود ... زنگ زد☎️، احوالم رو پرسید ... گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ...
💢وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتیشون رو پرسید ...
- الحمدلله که سالمن ...✨🍃
- فقط همین ... بیذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...😍
🔹- همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویلشون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست ...😁
🔸همین جملات رو هم به زحمت میشنیدم ... ذوق کردن یا نکردنش واسم مهم نبود ... الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم ... خیلی دلم براش تنگ شده بود ... حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ...
🔹زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت میکردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ... 🍃✨
🔻سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک ...
🔸هنوز درست چهار دست و پا نمیکردن که نفسم رو بریده بودن ...
🔻توی این فاصله، علی ... یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... هر بار که بچهها رو بغل میکرد ... بند دلم پاره می شد ... 💔
🍀ناخودآگاه یه جوری نگاهش میکردم ... انگار آخرین باره دارم میبینمش ... نه فقط من، دوستهاش هم همین طور شده بودن ...
▫️برای دیدنش به هر بهانهای میومدن در خونه ... هی میرفتن و برمیگشتن و صورتش رو میبوسیدن ... موقع رفتن چشمهاشون پر اشک میشد😭 ... دوباره برمیگشتن بغلش میکردن ...
✨همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ...😔🌹
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
خدای من
میگویند هر روز رزق بندگانت را تقسیم میکنی
میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شهیدان💖
#شهید_حمید_محمد_رضایی
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@modafehh
هر روز ، غذای نذری🍽
شنبه ها
ناهار☀️: پیامبر خوبی ها ، حضرت رسول الله (درود خدا بر او باد )
شام🌙: آقا جانم ، حضرت امیرالمومنین(درود خدا بر او باد)
#غذای_نذری
🍂🍁🍂
@modafehh
🍁🍂🍁
یکی از هم رزم های حمید آقا تعریف میکرد
یه روز هوا خیلی سرد بود وکمی بارانی وحمید آقا با موتور اومد ومنو سوار کرد وموقع پیادشدن من شروع کرد از معذرت خواهی که ببخشید یخ زدی هواسردبود وازین حرفها گفتم بابا بزرگواری کردی منو رسوندی به جای اینکه من ازت ممنون باشم وتشکر کنم تو داری معذرت خواهی میکنی خلاصه چنین آدمهایی لیاقت پیدامیکن که خوشبحالشون شادی روحش صلواتی هدیه بفرمایید🌸
@modafehh
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_سیوششم
《 اشباح سیاه 》
🖇حالم خراب بود … میرفتم توی آشپزخونه … بدون اینکه بفهمم ساعتها فقط به در و دیوار نگاه میکردم … قاطی کرده بودم … پدرم هم روی آتیش دلم نفت ریخت …🔥
🔹برعکس همیشه، یهو بیخبر اومد دم در … بهانهاش دیدن بچهها بود … اما چشمش توی خونه میچرخید … تا نزدیک شام هم خونه ما موند … آخر صداش در اومد …😮
🔸این شوهر بیمبالات تو … هیچ وقت خونه نیست …
🔻به زحمت بغضم رو کنترل کردم …
▫️برگشته جبهه …
🍀حالتش عوض شد … سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره… دنبالش تا پای در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه …چهرهاش خیلی توی هم بود … یه لحظه توی طاق در ایستاد …😖
🔹اگر تلفنی باهاش حرف زدی … بگو بابام گفت … حلالم کن بچه سید … خیلی بهت بد کردم …
🔸دیگه رسما داشتم دیوونه میشدم … شدم اسپند روی آتیش🔥 … شب از شدت فشار عصبی خوابم نمیبرد …
🍃اون خواب عجیب هم کار خودش رو کرد … خواب دیدم موجودات سیاه شبح مانند،👽 ریخته بودن سر علی … هر کدوم یه تیکه از بدنش رو میکند و میبرد …
🔻از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت … سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونهمون … بابام هنوز خونه بود … مادرم از حال بهم ریخته من بدجور نگران شد… بچهها رو گذاشتم اونجا … حالم طبیعی نبود …چرخیدم سمت پدرم…
🔻باید برم … امانتیهای سید … همهشون بچه سید …🍀
✨و سریع و بیخداحافظی چرخیدم سمت در … مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید …
▫️چه کار می کنی هانیه❓ … چت شده❓ …
💢نفس برای حرف زدن نداشتم … برای اولین بار توی کل عمرم… پدرم پشتم ایستاد … اومد جلو و من رو از توی دست مادرم کشید بیرون …
💠برو … و من رفتم ..
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
ستاره ها بی خودی شلوغش میکنند...
من شب را به عشق نجوا با تو تا سحر سپری میکنم...
#ارباب_خوبی_ها
#شبتون بخیر🍂
@modafehh
اگر #شهید نباشد؛
خورشید طلوع نمیکند
و زمستان سپری نمیشود.
اگر شهید نباشد؛
چشمههای اشک میخشکد،
قلبها سنگ میشود
و دیگر نمیشکند.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@modafehh
یک شنبہ: ناهار: مادر جانـ ؛ حضرت زهرا (درود خدا بر او باد )
شـام : غـریـب مدیـنہ ؛ امام مـجتبے (درود خدا بر او باد )
@modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 توصیههای بهداشتی درباره ویروس کرونا
@modafehh
yadet bashe.mp3
10.4M
🍃🌸
یـــادتــــ باشهــ💚
💞تقــدیم به روح پاڪ
شهیـدمدافع حـرمـ💓
((حمیـد سیاهکالے مرادی))
بـاصـــداے🎤
سید جلال میـرعسگري
🍃🌸
°•| کانال شهید حمید سیاهکالے مرادی👇
°•| @modafehh⚡
# ساعاتی پیش اماده سازی ساندویچ های فلافل
به نیت تولد شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری
تولدت مبارک پسرک فلافل فروش🌷
❌ شهادت را به تماشاچی نمیدهند
بلکه تنها به کسی میدهند که
ترک گناه کرده باشه
🍀✨🍀✨🍀✨🍀✨🍀
💠 بله : شهادت را همه دوست دارند اما زحمت كشيدن براي شهادت را چی⁉️
👈شهيد شدن يك اتفاق نيست
گلي است كه براي شكوفاشدنش بايد خون دل بخوري... به بي درد ها به بي غصه ها به عافيت طلب ها شهادت نميدهند...
💠 به انكه يك شب بي خوابي براي اسلام نكشيده يك روز وقتش را براي تبليغ دين نگذاشته شهادت طلب نميگويند... دغدغه هيات دغدغه بسيج دغدغه كار جهادي دغدغه دست اين و آن را گذاشتن تو دست شهدا
💠 دغدغه ترك گناه ، دغدغه آدم شدن ، دغدغه شهادت به حرف كه نيست
قلبت را بو ميكنند اگر بوي دنيا ميداد رهايت ميكنند... اگر عاشق شهادتي اول بايد سرباز خوبي باشي
خوب مبارزه كني مجروح شوي اما كم نياوري...
درست مثل ياران عاشورايي حسين ابن علي
👈رفيق: شهادت را به تماشاچي ها نميدهند....👉
@modafehh
📢#پیام_مدیریت_
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام بر پیشگاه مقدس،حضرت ولی عصر (عج)و سلام بر روان پاک امام راحل امام شهدا سلام بر شهیدان انقلاب اسلامی.دورود بیکران بر مقام معظم رهبری و سلام و عرض ادب خدمت شما عاشقان و رهروان شهدا...
سلام و عرض ادب خدمت یکایک شما اعضای بزرگوار کانال شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
.با نهایت احترام ضمن تقدیر و تشکر از حضور گرم شما عاشقان شهید دوست که با حضورتان باعث رونق بخشیدن به هدف کانال شده اید و خداروشاکریم که سعادت داریم برای این بزرگواران قدمی برداریم و ان شاءالله که این هدف و قدم تداوم داشته باشد...
سپاسگزاریم بابت این حجم از محبت شما خواهران و برادران که از راه های دور و نزدیک برای زیارت مزار شهید حضور بهم میرسانید....
ان شاءالله دعای خیر شهید بزرگوار در تمامی لحظات زندگی شامل حالتان بشود..
زندگیتان مهدوی عاقبتتان شهدایی...
@modafehh
l﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_سیوهفتم
《 بیت المال 》
🖇احدی حریف من نبود … گفتم یا مرگ یا علی … به هر قیمتی باید برم جلو … دیگه عقلم کار نمیکرد … با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا … اما اجازه ندادن جلوتر برم …😔
🔹دو هفته از رسیدنم میگذشت … هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن …
🔻آتیش روی خط سنگین شده بود … جاده هم زیر آتیش …به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمیتونست به خط برسه … توپخونه خودی هم حریف نمیشد…
🔸حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده … چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن … علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن … بدون پشتیبانی گیر کرده بودن… ارتباط بیسیم📞 هم قطع شده بود …
▫️دو روز تحمل کردم … دیگه نمیتونستم … اگر زنده پرتم میکردن وسط آتیش، تحملش برام راحتتر بود … ذکرم شده بود … علی علی … خواب و خوراک نداشتم … طاقتم طاق شد … رفتم کلید آمبولانس🚑 رو برداشتم …
🔸یکی از بچه های سپاه فهمید … دوید دنبالم …
🍃– خواهر … خواهر …
جواب ندادم …
✨– پرستار … با توئم پرستار …
دوید جلوی آمبولانس🚑 و کوبید روی شیشه … با عصبانیت داد زد … 🗣
🔸– کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ … فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ …
▫️رسما قاطی کردم …
🔻آره … دارن حلوا پخش میکنن … حلوای شهدا رو … به اون که نرسیدم … میخوام برم حلوا خورون مجروحها …
🔹فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ … توی جاده جز لاشه سوخته ماشینها و … جنازه سوخته بچهها هیچی نیست… بغض گلوش رو گرفت … به جاده نرسیده میزننت … این ماشین هم بیتالماله … زیر این آتیش نمیشه رفت … ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن …💥🔥
🍃بیت المال … اون بچهها تکه تکه شدهان … من هم ملک نیستم … من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن …
🔻و پام رو گذاشتم روی گاز … دیگه هیچی برام مهم نبود …حتی جون خودم …
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•