اصلا نمیشود كه شب جمعهاى ز عمر
بى شور و حالِ كربوبلا زندگى كنيم ..
شبتون حسینی✨
@modafehh
بسم رب المهدی ...🌿
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
و...
تو...
همان اکسیر آرام بخش زمینی؛
که سالهاست،آنرا بر مدارش،آرام نگه داشته ای!
میدانی؛
زمین شیفته نگاه توست...
که هر صبح و شام،
دور سرت می گردد!
#یاایهاالعزیز
@modafehh
به طور کلی زندگی منهایِ خدا
تمامش مشکلات است...💚
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@modafehh
جمعه: ناهار : امام حسن عسگری؛ (درود خدا بر او باد)
شـام : حضرت ولیعصر ؛ (درود خـدا بر او باد)
═✧❁🌷@modafehh🌷❁✧═
دستِجمعی برایِ شفای همه مریضها صلوات و توحیدی قراعت کنید :)🤲🏻💞
@modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا دنبالِ این بچه پروها میگرده!
دنبالِ این آدمایی که هرگز بن بست ندارن :)♥️
@modafehh
" تـــو "
{ هزار سال است منتظری
و من هنوز جای سرباز ؛
سربارت بوده ام ...
کسر همین یک نقطه،
تعادل دنیا را به هم میریزد ...}
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@modafehh
1_308109016.mp3
7.92M
"خيال روي تو ..."
كربلايي محمدحسین پویانفر
@modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_شصت_نه
_این حرفا چیه میزنی مادر؟! هنوز چند
ساعت از دفن مهدی نگذشتهالان وقت
اتمام حجت کردن با عروست نیست! آیه
عزاداره!
کفن شوهرش خشک نشده هنوز؛ جای
این حرف تو خلوته مادر، ما هنوزمهمون
داریم!
فخرالسادات رو برگرداند:
_گفتنیها رو باید گفت! شما هم شاهد
باشید که من گفتم "بعد از به دنیااومدن
بچه به عقد محمد درمیای." لااقل عموش
براش پدری کنه!
محمد به اعتراض مادر را صدا زد:
_مادر؟!
و از جا برخاست و خانه را ترک کرد.
فخرالسادات رو به آیه کرد و گفت:
_حرفامو شنیدی؟
آیه لب تر کرد، باید حرف میزد وگرنه...
_شنیدم! من هنوز عزادارم.
هنوزوصیتنامه ی شوهرم باز نشده!
هنوزبراش سوم و هفتم و چهلم نگرفتم!
هنوز عزاداریام تموم نشده حرف از عقد
شدنم با محمد میزنید که نه تنها ازم
کوچیکتره، بلکه جای برادرمه!
فخرالسادات: جای برادرته، برادرت که
نیست. در ضمن تو از رسم خانوادهی ما
خبر داشتی!
_پس چرا شما بعد از مرگ حاجی با
برادرش ازدواج نکردی؟
_من دوتا پسر بزرگ داشتم!
_اگه رسمه، برای همه باید باشه!اگه نه،
چرا باید قبول کنم؟
ارمیا این روی آیه را دوست داشت.
محکم و مقاوم! سرسخت و مودب!
حاج علی: این بحث رو همین الان تموم
کنید!
فخرالسادات: من حرفمو زدم! نباید
ناپدری سر نوه ی من بیاد! نمیتونی
بعد از پسرم بری سراغ یه مرد غریبه و
زندگیتو بسازی!
ِبچه من پدر داره، نیاز نداره کسی براش
پدری کنه.
صدای در که آمد، صحبتها را تمام کردند.
محمد وارد خانه شد و گفت....
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد
_زنداداش شب میرید خونه ی پدرتون؟
زنداداش را گفت تا دهان ببندد! آیه
برایش حریم برادرش بود؛ سیدمحمد
نگاه به حریم برادرش نداشت...
در راه خانه ی حاج علی بودند. ارمیا
ماشین حاج علی را میراند و آیه در
صندلی عقب جای گرفته بود. رها با
مردش همراه شده بود.
صدرا: روز سختی داشتی!
_برای همه سخت بود، بهخصوص آیه!
_خیلی مقاومه!
_کمرش خم شده!
_دیدم نشسته نماز خوند.
_کاری که هرگز نکرده بود، حتی وقتی
پاش شکسته بود!
_تو خوبی؟
_من خوبم آقا!
_چرا بهم میگی آقا؟اونم الان که همدیگه
رو بیشتر شناختیم.
_من جایگاهمو فراموش نکردم! من
خونبسم!
صدرا کلافه شد:
_بسه رها! همهش تکرارش نکن! من
موافق این کار نبودم،فقط قبول کردم که
تو زن عموم نشی.
_من از شما ممنونم.
تلفن صدرا زنگ خورد. از صبح رویا
چندباری تماس گرفته بود که رد تماس
کرده بود. خدا رحم کند...
صدرا تماس را برقرار کرد و صدای رویا
درون ماشین پخش شد:
_هیچ معلومه تو کجایی؟ چرا از صبح رد
تماسم می کردی؟
_جایی بودم نمیتونستم باهات صحبت
کنم!
_مامانت گفت با اون دختره رفتی قم!
دختره توروهم مثل خودش امل کرده؟
تو گفتی که چیزی بینتون نیست، پس
چرا رفتی؟
⏪ #ادامہ_دارد..
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
#حسینجان♥️
نظری کُن
ای توانگر،
که به دیدنَت فَقیرم...
#سعدی
#شبتونکربلاییــــــــــ「 🌙✨」
@modafehh
بسم الله الرحمن الرحیم🌿
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
...
هر روز را با سلام بر تو آغاز میکنیم!
سلام بر تو... که صاحباختیار مایی!
السَّلامُعَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِالْمُهْتَدُونَ
وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ.
#السلامعلیکیااباصالحمهدۍ🌿
@modafehh
شنبہ: ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد)
شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد)
@modafehh
🌱[یکی از درمانهای قساوت قلب ،
زیاد قرآن خواندنِ با توجه است]🌱
📚آیت الله جاودان
#درمان_قساوت_قلب
#قرائت_قرآن
#توجه
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#جملات_طلایی_علماء_وشهدا
@jomalat_talaei_olama_shohada
🌱[ یکی از درمان های قساوت قلب ،
زیاد قرآن خواندنِ با توجه است ]🌱
آیت الله جاودان
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
نتیجه قرعه کشے مسابقه لبیک یا مهــدی (عج)
و اما باقی دوستانی که تو مسابقه شرکت کردن ، اینکه این جزوه تو این کانال قرار گرفت ، کاملا اتفاقی بود ... و مطمئن باشید این رزق معنوی ، بزرگترین هدیه ای هست که میتونید با عمل کردن بهش ، لبخند شهدا و حضرت زهرارو ، روزی خودتون کنید ....
#اندکیتفکر🤕
--> دیروز
[تیپ ولشکر مےزدیم]
-->امروز
[مانده ایم چہ تیپیبزنیم! ]
--> دیروز
[روزفداشدن بود]
--> امروز
[روزفدایت شوم!]
"چقدرچفیہ هاخونے شد تا
چادرے خاکے نشود"🙃💔
@modafehh
از #آیـت_الله_بــهـجـت(ره)پــرسیــدن،
بــرای زیـاد شــدن مــحــبت نــسـبت بــہ امــام زمــان (عج)چــه ڪنــیم؟
ایــشـان فــرمــودن:
گــنـاه نــکـنـید و
#نــمـاز_اول_وقــت بــخـوانــیـد . . .
@modafehh
من ,
شوق پرواز در سینه دارم
امّا
با بار گناهی که بر دوش دارم
امکان پرواز نیست ...
#پر_پروازمیخواهم
#پرواز_تا_خدا
@modafehh
همیشه به همسرش میگفت به من نگو خدا قوت...بهترین دعا اینه که بگی الهی شهید شی.
هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه.
همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه میکرد و عادت به تامل داشت.
نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواسا جمع جمع...
به بزرگتر خیلی احترام میگزاشت حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد.
همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون کنه.
بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود.
متن های عارفانه زیادی از حمید عزیز به جا مونده.
همیشه میگفت مدافع حرم خانم زینب باید مثل آقا ابوالفضل شهید شه که نحوه شهادتشون بی شباهت نبوده...دست و پای راست به حالت قطع و دست چپ و پای چپ به حالت کاملا خورد شده و احشا داخلی متلاشی و بینی هم شکسته ...تمام لحظات شهادت ذکر لبش یا صاحب الزمان و یا حسین بوده.
گفته انا لله و انا الیه راجعون که دوستاش گفتن نگو حمید جان زوده که گفته نه دیگه وقتشه ....
وقتی مسواکشو انداخت بیرون همسرش مسواک رو بر می داره میگه بزار یادگاری بمونه ...حالا شده یادگاری....
این شهید به امانت سپرده شد به خاک تا هنگام ظهور مولایش امام زمان رجعت کند.
کانال شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
@modafehh🌷
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_یک
صدای گریه ی رویا آمد. هقهق میکرد.
_گریه نکن دیگه! همسر دوست رها...
رویا با جیغ حرفش را قطع کرد:
_اسم اون دختره رو نیار! دوست ندارم
اسمشو ببری!
_باشه... باشه! تو فقط آروم باش! همسر
دوست این دختره شهید شده،من پدرشو
چندباری دیده بودم، آدم شریفی بود؛
به خاطر اون اومدم!
_ باید منم میبردی!تو که قبرستون نمیای،
میومدی اذیت میشدی!
رویا: داری برمیگردی؟
دیر وقته،حاجی نذاشت بیام؛فردا
برمیگردم!
مکالمه تا دقایقی بعد هم ادامه داشت و
صدرا مشغول جواب پس دادن بود. رها
سر برگرداند و اشک صورتش را پاک کرد.
چقدرشخصیتش دراین زندگی خرد
میشد!
صدرا متوجه اشکهای رها شد. چندبار
برای به دست آوردن دل رویا، قلب رها را
شکسته بود؟ چندبار رهایی که نامش در
صفحه ی دوم شناسنامه اش حک شده
بود را انکار کرده بود تا دل رویا نشکند؟
جایی از قلبش درد گرفت... همانجایی که
گاهی وجدانش جولان میداد!
تلفنش دوباره زنگ خورد و نام امیر نقش
بست:
_چی شده که تو باز به من زنگ زدی؟
_مطمئن باش کارم به توی بدخلاق گیره.
احسان کلافهام کرده، میخواد با اون
دختره حرف بزنه!
تقصیر خودش بود که زنش را اینگونه
صدا میزدند:
_منظورت رها خانومه دیگه؟
امیر: آره همون! این دختره تلفن نداره به
خودش زنگ بزنم؟
_داشته هم باشه به تو ربطی نداره،
گوشی رو بده دست احسان!
امیر: حالا انگار چی هست! گوشی
دستت...
احسان: سلام عمو
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_دوم
_کی به تو سلام کردن یاد داده؟
توخانواده نداریم کسی سلام کنه ها!
احسان: رهایی گفته هر کسی رو دیدم
باید زودی سلام کنم، سلام یه عالمه
ثواب داره عمو! حالا رهایی پیشته؟
_با رها چیکار داری؟
_عمو گیر نده دیگه!
_این رو دیگه از رها یاد نگرفتی!
_نه از بابام یاد گرفتم؛حالا گوشی رو
میدی به رهایی؟
صدرا به رها اشاره کرد صحبت کند:
_سلام احسان جونم، خوبی آقا؟
احسان کودکانه خندید:
_سلام رهایی، کجایی؟ اومدم خونهتون
نبودی، رفتین ماه عسل؟
صدرا قهقهه زد:
_احسان؟!
رها خجالت کشیده بود و سرش را پایین
انداخته بود.
_خب بابا میگه!
رها: نه عزیزم یکی از دوستام حالش بده،
من اومدم پیشش، زود برمیگردم!
احسان: حال منم بده!
رها: چرا عزیزم؟
احسان با بغض گفت:
_دیشب بابا از رستوران غذا گرفت،
مسموم شدم.
رها عصبانی شد. کدام مادری در حق
دردانه فرزندش این کار را میکند؟
احسان خودش را لوس میکرد و رها
نازش را میکشید. مادری میکرد برای
کودکی که مادری میخواست.
صدرا گوش سپرده بود به مادرانه های
زنی که زنش بود و هرگز مادر فرزندش
نمیشد، دلش پدرانه میخواست.چیزی که
از آن محروم بود.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗