eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
نتیجه قرعه کشے مسابقه لبیک یا مهــدی (عج) و اما باقی دوستانی که تو مسابقه شرکت کردن ، اینکه این جزوه تو این کانال قرار گرفت ، کاملا اتفاقی بود ... و مطمئن باشید این رزق معنوی ، بزرگترین هدیه ای هست که میتونید با عمل کردن بهش ، لبخند شهدا و حضرت زهرارو ، روزی خودتون کنید ....
🤕 --> دیروز [تیپ ولشکر مےزدیم] -->امروز [مانده ایم چہ تیپی‌بزنیم! ] --> دیروز [روزفداشدن بود] --> امروز [روزفدایت شوم!] "چقدرچفیہ هاخونے شد تا چادرے خاکے نشود"🙃💔 @modafehh
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احساسی 🍃به جون مادرت دلم تنگه برات 🍃منو آقا بازم ببر تا کربلات 🎤 @modafehh
از (ره)پــرسیــدن، بــرای زیـاد شــدن مــحــبت نــسـبت بــہ امــام زمــان (عج)چــه ڪنــیم؟ ایــشـان فــرمــودن: گــنـاه نــکـنـید و بــخـوانــیـد . . . @modafehh
من , شوق پرواز در سینه دارم امّا با بار گناهی که بر دوش دارم امکان پرواز نیست ... @modafehh
همیشه به همسرش میگفت به من نگو خدا قوت...بهترین دعا اینه که بگی الهی شهید شی. هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه. همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه میکرد و عادت به تامل داشت. نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواسا جمع جمع... به بزرگتر خیلی احترام میگزاشت حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد. همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون کنه. بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود. متن های عارفانه زیادی از حمید عزیز به جا مونده. همیشه میگفت مدافع حرم خانم زینب باید مثل آقا ابوالفضل شهید شه که نحوه شهادتشون بی شباهت نبوده...دست و پای راست به حالت قطع و دست چپ و پای چپ به حالت کاملا خورد شده و احشا داخلی متلاشی و بینی هم شکسته ...تمام لحظات شهادت ذکر لبش یا صاحب الزمان و یا حسین بوده. گفته انا لله و انا الیه راجعون که دوستاش گفتن نگو حمید جان زوده که گفته نه دیگه وقتشه .... وقتی مسواکشو انداخت بیرون همسرش مسواک رو بر می داره میگه بزار یادگاری بمونه ...حالا شده یادگاری.... این شهید به امانت سپرده شد به خاک تا هنگام ظهور مولایش امام زمان رجعت کند. کانال شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی @modafehh🌷
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ صدای گریه ی رویا آمد. هقهق میکرد. _گریه نکن دیگه! همسر دوست رها... رویا با جیغ حرفش را قطع کرد: _اسم اون دختره رو نیار! دوست ندارم اسمشو ببری! _باشه... باشه! تو فقط آروم باش! همسر دوست این دختره شهید شده،من پدرشو چندباری دیده بودم، آدم شریفی بود؛ به خاطر اون اومدم! _ باید منم میبردی!تو که قبرستون نمیای، میومدی اذیت میشدی! رویا: داری برمیگردی؟ دیر وقته،حاجی نذاشت بیام؛فردا برمیگردم! مکالمه تا دقایقی بعد هم ادامه داشت و صدرا مشغول جواب پس دادن بود. رها سر برگرداند و اشک صورتش را پاک کرد. چقدرشخصیتش دراین زندگی خرد میشد! صدرا متوجه اشکهای رها شد. چندبار برای به دست آوردن دل رویا، قلب رها را شکسته بود؟ چندبار رهایی که نامش در صفحه ی دوم شناسنامه اش حک شده بود را انکار کرده بود تا دل رویا نشکند؟ جایی از قلبش درد گرفت... همانجایی که گاهی وجدانش جولان میداد! تلفنش دوباره زنگ خورد و نام امیر نقش بست: _چی شده که تو باز به من زنگ زدی؟ _مطمئن باش کارم به توی بدخلاق گیره. احسان کلافهام کرده، میخواد با اون دختره حرف بزنه! تقصیر خودش بود که زنش را اینگونه صدا میزدند: _منظورت رها خانومه دیگه؟ امیر: آره همون! این دختره تلفن نداره به خودش زنگ بزنم؟ _داشته هم باشه به تو ربطی نداره، گوشی رو بده دست احسان! امیر: حالا انگار چی هست! گوشی دستت... احسان: سلام عمو ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _کی به تو سلام کردن یاد داده؟ توخانواده نداریم کسی سلام کنه ها! احسان: رهایی گفته هر کسی رو دیدم باید زودی سلام کنم، سلام یه عالمه ثواب داره عمو! حالا رهایی پیشته؟ _با رها چیکار داری؟ _عمو گیر نده دیگه! _این رو دیگه از رها یاد نگرفتی! _نه از بابام یاد گرفتم؛حالا گوشی رو میدی به رهایی؟ صدرا به رها اشاره کرد صحبت کند: _سلام احسان جونم، خوبی آقا؟ احسان کودکانه خندید: _سلام رهایی، کجایی؟ اومدم خونهتون نبودی، رفتین ماه عسل؟ صدرا قهقهه زد: _احسان؟! رها خجالت کشیده بود و سرش را پایین انداخته بود. _خب بابا میگه! رها: نه عزیزم یکی از دوستام حالش بده، من اومدم پیشش، زود برمیگردم! احسان: حال منم بده! رها: چرا عزیزم؟ احسان با بغض گفت: _دیشب بابا از رستوران غذا گرفت، مسموم شدم. رها عصبانی شد. کدام مادری در حق دردانه فرزندش این کار را میکند؟ احسان خودش را لوس میکرد و رها نازش را میکشید. مادری میکرد برای کودکی که مادری میخواست. صدرا گوش سپرده بود به مادرانه های زنی که زنش بود و هرگز مادر فرزندش نمیشد، دلش پدرانه میخواست.چیزی که از آن محروم بود. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
بسم الله الرحمن الرحیم...🌿 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
•💛🌼• با‌یا‌حسیـن‌بغض‌عطش‌در‌گلوۍ‌ماست این‌اشڪ‌هاۍ‌سرزده‌آب‌وضوے‌ماست وقت‌زیارت‌است‌سلام‌ٌعلے‌الحسین با‌هر‌سلام‌صبح‌،حرم‌روبروے‌ماست 🖐🏻♥️ @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک شنبہ: ناهار: مادر جانـ ؛ حضرت زهرا (درود خدا بر او باد ) شـام : غـریـب مدیـنہ ؛ امام مـجتبے (درود خدا بر او باد ) ┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
یادمان‌ باشد.. هیچ کس نمی‌تواند جلودار فضل الهی شود‌. @modafehh
سلام .ان شاءالله برای شفای همه بیمار ها یک حمد شفا با هم قرائت میکنیم .🌱
••• { پیامبر اکرم ص } ؛ ❥احدی از پل صراط عبور نخواهد کرد مگر کسی که برای او جواز عبور بنویسد ... 📚 الریاض النصره ج۳ ص۱۳۷ @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
🌸🌾🍃🌸🌾🍃🌸 بسم رب الزهرا سلام الله سلام علیکم #نماز_شب #خواندن_نماز_شب و #گرفتن_حاجات نمازشب يازد
سلام و عرض ادب برای اینکه بتوانید طریقه خوندن رو یاد بگیرید این پست در کانال وجود داره .فقط نیاز هست روی گل ها بزنید ..🌱 التماس دعا ✨
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رویا هرگز بچه نمیخواست؛شرط کرده بود که هرگز بچه دار نشوند، صدرا هم پذیرفته بود که پدر نشود؛آیا میتوانست خود را از این لذت محروم کند؟ کودکش ناز کند و همسرش ناز بکشد و صدرا پدرانه هایش را خرج کند. لحظه‌ای به همسر رها بودن اندیشید. به احسان که پسرک آنهاست، قلبش تپش گرفت و غرق لذت شد. پدر نشدن محال بود... آنهم وقتی مادر کودک اینگونه عاشقانه نوازشگری بداند! صدرا: از احسان برام بگو. رها لبخند زد و اخم صدرا را در هم رفت _پسر خوبیه، خیلی مهربون ودوست داشتنیه! دلش پاکه، وقتی با چشمای قشنگش نگام میکنه دلم ضعف میره براش. رنگ از رخ صدرا رفت و وقتی برگشت بیشتر کبود بود. رها ادامه داد: _اولین باری‌که دیدمش دلم براش‌سوخت! کوچولو و با صورت کثیف... چطور امیر و شیدا میتونن این کارو با این بچه انجام بدن! نفس رفته بازگشت، رگ غیرت خوابید. رها با شنیدن نام احسان، یاد نامزدش نکرد،یاد احسان کوچک همخون او افتاد؛ یعنی واقعا رها اهل خیانت نبود؟! حتی در ناخودآگاهش؟!حتی بعد از تماس رویا که همه اش را شنیده بود؟ صدرا: رها... من منظورم نامزدته! این بار رنگ ازرخ رها رخت بست: _خب چی بگم؟ صدرا: دیگه ندیدیش؟ _برای سه ماه رفته بود عسلویه، میخواست یه سر و سامونی به خودش و زندگیش بده و بیاد برای عقد و... هیچ خبری ازش ندارم. صدرا: به هم تلفن نمیزنید؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها: نه؛محرم نبودیم که... ارتباط داشتن با نامحرم به مرور باعث شکستن یه‌حریم هایی میشه،نمیخواستم احساسم باهوس آلوده بشه! صدرا: دوستش داری؟ رها سکوت کرد. صدرا دلش لرزید: _دوستش داری؟ رها سرش را به سمت شیشه برگرداند و گفت: _چیزی بود که گذشت، بهش فکر نمیکنم؛ اگه حسی هم داشتم چالش کردم واومدم تو خونه ی شما! مقابل در خانه حاج علی پارک کردند. رها و صدرا خود را به حاج علی و آیه و ارمیا رساندند و وارد خانه شدند. خانه ی حاج علی ساده و کوچک بود. وسایل خانه نو نبود اما تمیز بود. حاج علی برای آیه و رها و سایه در تنها اتاق خواب خانه رختخواب گذاشت و در هال سه دست رختخواب برای مردها. صدرا از رها پرسید: _این خونه اشونه؟ رها لبخند زد: _قبالا تو همون کوچهای که خونه مادر سید مهدی بود، خونه داشتن. مادرآیه که فوت کرد، حاج علی خونه رو فروخت و یه خونه کوچیکتر خرید و باقی پولشو داد تا سید مهدی بتونه یه خونه مناسب نزدیک محل کارش اجازه کنه. صدرا آهی کشید و شب بخیر گفت و کنار ارمیا دراز کشید. حاج علی در آشپزخانه بود؛ سر و صدایی میآمد. رها هم به کمک حاج علی رفته بود. صدرا رو به ارمیا گفت: _حست چی بود وقتی بحث ازدواج آیه خانم شد. ارمیا: منظورت چیه؟ صدرا: نمیدونم، حس کردم نگاهت بی منظور نیست. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
حسین جان♥️ حتّی اگر ندیده حـرم ، جان دهیم ما تصمیم با شماست شکایت نمی‌‎کنیم @modafehh
بسم الله الرحمن الرحیم...🌱 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فر جهم
یک روز یک جایی برای این همه نداشتنت می میرم @modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) ┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
🌿 حضرت مهدی"عج" تڪیه گاه مردم است و کسانی که تکیه گاهشان امام باشد؛ ڪوه ایمانند.. @modafehh
🌸🍃بہ یڪے از فرماندهان گُفـت "اگہ توے پادگانت دو تا سربآز رو نـماز و قرآن خوان ڪردے این برایت میمـاند👌🌻 از این پُست‌ها و درجہ‌ها چـیزے دَر نمـےآید..🍃🌸" ◍"شهیداحمدڪاظمے" @modafehh
✍️ رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله: 🔻غذای خوبیست ▫️دهان را خوشبو ▫️بلغم را از بین می‌برد ▫️چهره را باز ▫️اعصاب را محکم ▫️مرض را می‌برد 🔺خشم را خاموش 📚 مکارم الاخلاق ص۱۹۰ @modafehh