4_5773923453128149204.jpg
3.88M
.: نسخه باکیفیت :.
نقاشی دیجیتال شهید سیاهکالی مرادی
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_هشتـاد_پنج
محمد داد زد و دارو خواست. مرد دارو نمیداد و محمد هنوز داد میزد و زینب میلرزید.
ارمیا فریاد زد:
_بچهم از دست رفت محمد!
دکتر داروخانه که تازه رسیده بود رو به مردی کرد و گفت:
_داروها رو بدید دیگه، بچه داره میمیره!
مرد باز مقاومت کرد:
_اما بدون نسخه این داروها رو نمیشه داد!
محمد داد زد:
_تو دارو رو بده من نسخهشو مینویسم میدم بهت؛ خدا..
محمد که آمپولها را تزریق میکرد، ارمیا سعی داشت لرزش تن دخترکش را کنترل کند.
تن زینب که آرام شد، محمد و ارمیا روی زمین رها شدند. ارمیا صورت زینب رابوسید که آیه با کمک رها و سایه وارد شد. مقابل ارمیا
روی زمین نشست؛ مردم تماشا میکردند.
نگاهش به صورت رنگ پریدهی دخترکش بود:
مُرد؟!
_ارمیا از انتهای دندان غرید:
_خدا نکنه؛ نمیبینی نفس میکشه؟
نه... آیه نمیدید! آیه هیچ چیز جز صورت رنگ پریده ی سیدمهدی را نمیدید. آیه جان در بدن نداشت ولی ارمیا ادامه داد:
_همین رو میخواستی؟ زینب سه سالشه! اون حرفا چی بود به بچه زدی؟ میخوای منو بسوزونی با این چیکار داری؟ اگه تو رو خواستم، قبل از تو زینب رو خواستم! اگه تو رو دوست داشتم، قبل از تو زینب رو دوست داشتم! فکر کردی چرا با تو ازدواج کردم؟! منی که تا روز عقد ........
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_هشتـــاد_شش
درست و حسابی صورتت رو دیده بودم با دیدن موهای سفید شدهت میرم پی کارم؟ فکر کردی سه سال پی هوس بودم؟
ارمیا میخواست ادامه دهد که آیه با سر به زمین افتاد و صدای بلندی آمد. از حال رفت و چشمان بسته اش نگاه ارمیا را به دنبالش کشید.
آنهمه فشار برای زنی که عشقش را زیر خاک گذاشته بود، کافی نبود؟
کافی نبود که قلبش بایستد؟
ارمیا خود را روی زانو به سمت آیه کشاند:
_آیه؛ ببخشید، لوس نشو دیگه!
محمد دستی به صورتش کشید و گفت یکی زنگ بزنه اورژانس! به سمت آیه رفت و نبضش را گرفت:
_از حال رفته، سرم میخواد.
نگاهش را به دکتر داروخانه دوخت و گفت:
_یه سرم هم بدید که نسخه رو با هم بنویسم.
دکتر سری تکان داد و به مرد پشت پیشخوان اشاره کرد که بیاورد. مردم هنوز هم تماشا میکردند و بعضی با گوشیهای موبایل خود فیلم
میگرفتند... بعضی پچپچ میکردند.
ارمیا به محمد نگاه کرد:
_اگه فقط از حال رفته برای چی آمبولانس خواستی؟
محمد به رنگ پریدهی ارمیا نگاه کرد:
_زینب باید بستری بشه، ممنکه دوباره تشنج کنه؛ آیه هم باید چکاب بشه، فشار زیادی بهش وارد شد. دیدی که فکر کرد زینب مرده!!
رو به سایه گفت:
م _دفترچه بیمه هر من بیار که نسخه ی آیه و زینب رو با ی داروهایی که گرفتم رو بنویسم.
برای بیمارستانم نیازه، دفترچه هاشون توی کیفمه .....
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
Γ🌱••
سر صبح بردن نام #حسین﴿علیھ اݪسݪاـم﴾ بن علے
میچسبد !😍✋🏻
🦋🌱[السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ]🦋🌱
joiη↯#➣
°•○●@modafehh ●○•°
دعاے ࢪوز چهاردهـــم ماه مبارڪ رمضان🌱
اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِي فِيهِ بِالْعَثَرَاتِ، وَ أَقِلْنِي فِيهِ مِنَ الْخَطَايَا وَ الْهَفَوَاتِ، وَ لا تَجْعَلْنِي فِيهِ غَرَضاً لِلْبَلايَا وَ الْآفَاتِ، بِعِزَّتِكَ يَا عِزَّ الْمُسْلِمِينَ.
خدایا مرا در این ماه بر لغزشها سرزنش مکن، و از خطاها و افتادن در گناهان دور بدار، و هدف بلاها و آفات قرار مده، به عزّتت ای عزّت مسلمانان.
°•○●@modafehh●○•°
🌱امام باقر عليه السلام:
... انّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ، فَإِن قُبِلَتْ قُبِلَ مِا سِواها... : اولین چیزی که بنده در قیامت از آن سوال می شود نماز است، پس اگر قبول شود اعمال دیگرش نیز قبول می شود.
#نمازاولوقت_الٺمآسدعآ 🤲💚
#التماس_دعای_فرج
°•○●@modafehh ●○•°
ماه رمضان با شهید سیاهکالی🌱
سبک زندگی برگرفته از کتاب یادت باشد
حفظ حࢪمت افــــراد نیازمند
شهید سیاهکالی علاوه بر اینکه اهل کار خیر و دستگیری از افراد نیازمند بود سعی می کردند شأن و حرمت این افراد را نیز حفظ کنند
در خاطرات ایشان آمده است چون بعضی از شب ها پولی همراه نداشتند جهت گذاشتن آشغال ها کل کوچه را دور می زدند تا با این کار با فرد محتاجی که معمولا ایشان را می دیدند روبرو نشوند
اعتقاد داشتند چون در آن لحظه پولی همراه ندارند شاید آن فقیر دلشکسته شود
مثل شھید باشیم🥀
شھید میشویم
joiη↻↯⇩↯
°•○●@modafehh ●○•°
#تلنگر❗
مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه می گفت:↓↓
مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم🕊 بهش گفتم:چرا دیر ڪردی⁉️
منتظرت بودم!
گفت:دیر کردیم... طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم 🚧
گفتم :چه بازرسی؟!
گفت:بیشتر از همه سر بازرسی #نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" میپرسند...☝️
#نمازصبحفراموشنشود⚠️
#نگذاریمتنبلیمانعسعادتماشود
°•○●@modafehh ●○•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای امیࢪ و شاهـــم حسن،حسن🌱
💚⃟
ولادت باسعادت امام حسن مجتبی علیه السلام مباࢪڪ🌷
#امام_حسن_مجتبی (علیه اسلام)
°•○●@modafehh●○•°
#اکنون برنامه زندگی پس از زندگی از شبکه ۴
دوستان پیشنهاد میکنم حتما تماشا کنید 🌼
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_هشتــاد_هفـت
سایه خواست برود که مرد با سرم آمد.
محمد گفت:
_تو صبرکن، رها خانم! شما میشه برید؟ رها سرم رو وصل کنه، ببین چرا آمبولانس نیومده؟ کی زنگ زده؟و به جمعیت نگاه کرد. همه نگاهشان میکردند:
_یعنی کسی زنگ نزده؟
نگاهش به تلفنهای همراه دست مردم بود:
_یه گوشی به اون بزرگی توی دستاتون هست و به جای کمک به آدما، وامیایستید و فیلم میگیرید؟ خنده داره به خدا!
دست در جیبش کرد و تلفن همراهش را درآورد و گفت:
_اگه مزاحم فیلم برداریتون نمیشم، یکی آدرس دقیق اینجا رو بگه بهم.
دکتر داروخانه از جایی آن پشتها و گفت:
_من دارم زنگ میزنم.
محمد تشکر کرد. ارمیا یک دستش به دستان کوچک دخترکش بود و یک دستش به دستان یخ زدهی آیهی شکسته اش! "چه بر سرت آمده بانوی من؟ چه بر سرت آمده که اینگونه کم آوردهای؟ خدایا... نگاهمان میکنی؟! حواست هست؟ یک نفر اینجا دارد جان میدهد... یک نفر انگار نفس کم دارد... یک نفر خسته شده و دلش شکسته!"
آمبولانس رسید. محمد صحبت کرد، میخواستند آیه را روی برانکار بگذارند که ارمیا گفت:
_نه! خودم میذارمش!
"آخر ارمیا میدانست که آیه محرم و نامحرم سرش میشود. آخر ارمیا میدانست آیه کسی است که حریم میداند، حرمت دارد این بانو!
حریمت را دوست دارم! حرمت حریمت را بر من واجب کرده این خط سیاهی که دورت کشیدهای بانو!"
پشت در منتظر بودند دکتر بیاید. ارمیا، جان در تن نداشت. دستش از فشار زیادی که بر آن آورده بود درد میکرد.
ارمیا امروز خانواده اش را در......
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_هشـتاد_هشت
بدترین شرایط دیده بو زینب تنش را می لرزاند. صورت سفید تن سرِد آیه نفسش را جایی برده بود که خیال آمدن نداشت.
دکتر که آمد، نگاه ارمیا لرزید. نگاِه لرزانش را به نگاه دکتر داد تا جواب این سوال نپرسیده را بشنود.
دکتر عینکش را روی صورتش جا به جا کرد:
_یه سکته خفیف رد کردن؛ امشب اینجا هستن تا وضعیتشون ثابت بشه، افت شدید فشارشون یه کم خطرناکه!
اشکال دارد اگر ارمیا هم یخ کند؟ اگر ارمیا هم ضربان قلبش نامنظم شود؟
اشکال دارد الان شود؟ اشکال دارد دنیا را سیاه ببیند؟ اشکال دارد سرش روی تنش سنگینی کند؟ اشکال دارد واژهها را گم کند؟ اشکال دارد روز و
سر بخورد؟سال و ماه را نداند؟
اشکال دارد قطرهای اشک از چشمانش تمام ذهنش را جمع کرد و دنبا ها گشت. صدایش شبیه صدایش نبود؛ انگار کسی در گلویش به جای او حرف میزد:
_ببینمش؟!
دکتر سری به تایید تکان داد:
_فقط کوتاه باشه!
آیه میان آنهمه دستگاه چشمانش بسته و صورتش کمی رنگ گرفته بود.
این لباسها و این دستگاهها به آیه نمیذآمد. آیه ای که سر قبر سید مهدی ایستاده بود. کسی که حتی صدای گریه هایش را کسی نشنید. چه بر
سرش آمده بود که قلبش تاب نداشت؟ امانت سیدمهدی روی دستانش بال بال زده بود...
امانت سیدمهدی!
آرام و نزدیک گوش آیه گفت:
_اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری، من دوتا امانت دارم آیه، با من این کار رو نکن! منو شرمنده نکن! تو باید آیه ی سیدمهدی باشی!
من غلط کردم زیادی خواستم، پدری زینب برام بسه! با من این کار رو نکن! جواب حاج علی و سیدمهدی رو چی بدم؟ امانت داری نکردم آیه، آیه شرمنده........
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
🌷سلام خدمت شما خوبان😊
#نظرات
#انتقادات
#پیشنهادات و ارسالی ها
درخدمت شما بزرگوارن هستیم🙏
سپاسگذاریم از حضور سبزشما عزیزان 🌱
#التماس_دعا_🌺
👇👇
🆔 @khadem_sh
#شبتون_شهدایـی
#عشق یعنے:
خـــــدا با اینڪه این
همه گناه ڪردیم بازم
مثلہ همیشه،
آنقدر آبرومون رو حفظ ڪرد
ڪه همه بهمون میگن↓
#اݪتماسدعـا🌿
#التماس_دعای_فرج💚
joiη↻↯➣
°•○●@modafehh ●○•°
غیـر از این بغـض ڪہ در
راه گلـو سَـد شده اسـٺ ،
🍂 شـده ام مثل مریضـی
ڪہ پـس از قطـعِ امـیـد ،
در پی معجـزه ای راهـیِ
مشهــد شـده اســٺ .
#چهـارشنبہهاےامـامرضـایے
@modafehh
صلوات خاصه امام حسن مجتبی(ع)
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ الله 🍃
🌷السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً 🍃
🌷وأَشْهَدُأَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ 🍃
#میلادکریماهلبیتمبارڪ✨
@modafehh
♥️#نماز_اول_وقت 💎📿
💠امام علی علیه السلام:
🌸🍃کانَ رَسُولَ اللهِ – صَلَّی اللهٌ عَلَیهِ وَ الِهِ – لا یوثِرٌ عَلَی الصَّلواتِ عِشاءً وَ لا غَیرَهٌ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقتُها کَاَنّهُ لا یَعرِفُ اَهلاً وَ لا جَمیعاً؛
🌺🍃«رسول خدا (ص) هیچ چیز را نه شام و نه غیر آن را، بر #نماز مقدم نمیداشت ؛ هرگاه وقت نماز فرا می رسید، رسول خدا (ص) دیگر نه خانواده می شناخت و نه دوست.»
📚سنن نبوی،ص۱۴
#نماز_اول_وقت 💖📿
#ماه_رمضان_ماه_بندگی🌺
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲
°•○●@modafehh ●○•°