eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#نمـــــاز🍃 چھل سال است ڪہ عبادت می‌ڪنی..؛ ولی مثل مرغ پَر ڪنده وقتی مشغول نماز هستی می‌خواهی زود
❤️ مقام معظم رهبری (حفظه الله) می فرمایند:  اول واجبى كه بر پيغمبر واجب مى شود نماز است! اول تبليغى كه براى پيغمبر خداى متعال معين مى كند «و أمر اهلك بالصّلوة» است توصيفى كه خداى متعال در درجه ى اول براى جامعه ى موحد بيان مى كند «الّذين ان مكّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة» است اين ، اهميت نماز است!☝🏻🌱 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
🚶🏻‍♀ یہ‌شیش‌ماهہ‌شہید‌دادیم! یہ‌پنج‌سالہ‌شہید‌دادیم! یہ‌چہارده‌سالہ‌‌‌شہید‌دادیم! ↫الان‌شیش‌ماهہ‌هامون‌فقد‌بلدن‌گریہ‌کنن! ↫پنج‌سالہ‌هامون‌سرشون‌توگوشیہ! ↫چہارده‌سالہ‌هامونم‌میرن‌دختر‌وپسربازے! عجب‌زمونہ‌اے‌شده!🤦🏻‍♂ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
•|#شهیدانه🌱 ❣‏آرزو داشت هم در بهشت زهرا قبری داشته باشد و هم کربلا. در جرف الصخر (نزدیک کربلا) تکه‌
🕊🌱 ۰شهید سلیمانی: من معتقـدم هر ایرانی باید در خانه خود یک عکس شهید داشته باشد و حس تعلق به شهـید نبـاید در یڪ محـدوده مشخص به نام خانـواده‌ ی شهیـد باقـی بمانـد... اگر در ادارات دولتی یا خصوصی و هرمکان دیگر عکس شهـید نبـاشد ، یڪ بی‌ معرفتی نسبت به شهـداست . شمال و جنوب تـهران و ایران و همه کشور مدیون شهدا هستند و شهیدان خودرا برای تمامی ایرانیها فدا کردند. شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
یه اهل دلے میگفت🙂🍃 _بچه ها! نگید حرم نداره... یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون! بگید من میخوام🙃🌱 ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکارے میکنید نیت کنید... ظرف هم مے شورید به نیت ظرفاے حرمش،هیئتش بشورید.. . دیگہ ناخودآگاه خودبه خود مراقب رفتارمونم هستیم که مبادا تو حرم هر ... ...! ❌ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ دنبال دلیل و سند نباش. تو جزئی از ما هستی، خودت رو جدا نکن از ما. زهرا خانم رفت و احسان چشم بست به رها فکر کرد. به روزهایی که نگرانش میشد. به تماس های همیشگی اش، به کودکی های پر از رهایش. رها همه جا هوایش را داشت. رها همیشه حتی در اوج خستگی با لبخند برایش وقت میگذاشت. رها همیشه مادری میکرد، شاید نامش را مادری نمیگذاشت، اما بی شک رها مادری کرده بود برایش. از همان روزی که پا در این خانه گذاشت، مادر بود برایش. مهدی مقابل معصومه نشسته بود و میوه اش را پوست کند. معصومه نفس عمیق کشید: نوش جونت عزیزم. مهدی نگاه زیر چشمی به مادرش کرد و گفت: هنوز نمیخوای به من بگی چرا با قاتل بابام ازدواج کردی؟ معصومه سر به زیر انداخت، با انگشتان دستش بازی کرد و بعد مدتی طولانی گفت: فکر کردن عاشق شدم، برای همین با بابات ازدواج کردم، اما بعد مدتی فهمیدم فقط یک کشش ساده بوده و هیچ عشق و عاشقی وجود نداره. زیاد به همدیگه توجهی نداشتیم و فقط تو یک خونه زندگی میکردیم و وقتی تو جمع دوستان و خانواده بودیم، ادای زوج های عاشق رو در می آوردیم. بابات که فوت کرد. مهدی حرف مادرش را برید: کشته شد. معصومه اول با تعجب نگاهش کرد و بعد به تایید سری تکان داد: آره، بابات که کشته شد، ببشتر از ناراحتی برای مر گش، برای خودم گریه میکردم. برای اینکه حالا با یک بچه چکار کنم؟ اگه نبودی میتونستم برم دنبال زندگی خودم ولی وجود یک بچه، همه چیز رو سخت میکرد. به بهونه داغ دار بودن، هی با مشت میزدم به شکمم تا بچه بیفته. مهدی بغض داشت اما آن را مردانه عقب راند. خوب میدانست دنیا پر از درد و نامردیست. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ معصومه بی توجه به حال مهدی باز هم گفت: بعد از یک مدتی پیغام پسغام های رامین شروع شد و هر وقت مرخصی میگرفت، میومد سراغم و از عشقش به من می گفت. فکر کردم عشق واقعی رو پیدا کردم. فکر کردم عاشق شدم اما بعد از مدتی فهمیدم عاشقی سراب بود. همش فریب بود تا باهاش ازدواج کنم! هر روزی که از ازدواجمون میگذشت، اخلاق و رفتارش بد و بدتر شد، تا جایی که شک داشتم اون عاشق روزهای اول کجا رفته؟ مگه میشه اینقدر فیلم بازی کرد؟ اینقدر دروغ گفت؟ یک روزایی رسید که راضی به مرگم شدم. همه راه ها برام بسته بود. راهی نداشتم ازش فرار کنم و طلاق بگیرم. من از تو گذشتم چون فکر کردم عاشقم اما همش خیال بود. یک روزی به خودم اومدم و دیدم من قلبی برای عاشق شدن ندارم! هر کسی به من میگه دوستت دارم، منم از اون خوشم میاد و توهم عاشقی میزنم! تصمیم گرفتم اگه خدا به من فرصتی داد و از دست رامین راحت شدم، برگردم سراغت و دور هر چی مرد و نامردی هست خط بکشم. خیلی سالهای عمرم رفت و سوخت. روزهایی که نه همسر داشتم و نه پسرم رو. همش چوب اشتباهات خودم بود که خوردم. مهدی گفت: اینجوری خودت رو توجیه میکنی؟ که اشتباهی عاشق شدی؟ این بود که میگفتی اگه دلیل کارهات رو بشنوم، میبخشمت؟ شنیدم! اما نمیبخشمت. مهدی بلند شد و به سمت اتاقی رفت که در این خانه داشت. کاش رها اینجا بود. کاش صدرا بود. دلش کمی درد داشت. چه بیهوده رها شده بود. دلیلش آنقدر مسخره بود که خودش هم این همه سال، گفتنش را به تاخیر انداخته بود! معصومه با خود فکر کرد تمام زندگی اش را باخته است. دنبال یک روز خوشبختی گشت و هیچ نیافت. خدایی که می گویند فریادرس است، کجاست؟ خدایی که درمان است کجاست؟ چرا فقط خدای جبار با اوست... ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
💔 کربلایت سهم ما بدها نشد این اربعین؛ پا برهنه میروم سمتی که بغضم بشکند! آقای امام حسین نگذار در حسرت کربلایت آرام آرام بمیرم... 💔 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
🌾🌵به‌نام‌خـدا، به‌یاد‌خـدا‌، برای‌خـدا🌵🌾
•°🌱 ✨صبحها مےکنم ازعشق نگاهے بہ حسین ✨مےکنم باز از این فاصلہ راهے بہ حسین ✨کردم امروز سلامے ز سر دلتنگـے ✨مُردم از حسرت شش‌گوشه الهےبہ حسین سلام ارباب خوبم✋ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
دوستان برای شفای همه ی مریض ها بی زحمت یک ایت الکرسی قرائت بفرمائید🌹 از اعضاء @modafehh