'یھ جا نوشته بود حسین را منتظرانش کشتند!
فقط انتظار کافی نیست!!'(:
#بدون_تعارف
#اندکی_تفکر
🔻کار رسانهها اینگونه است.
❌ اولش میگفتن: آدم باید دلش پاک باشه، بیحجابها را #قضاوت نکنید!!
❌ بعد گفتن: دگرباشهای جنسی مریضن! #همجنسبازی یه مریضیه! انحراف جنسی نیست.
❌ بعد گفتن: #سگ_فحش_نیست...
❌ بعد گفتن: #شراب بخور! حق مردم را نخور!
❌ بعد یه #بیمار زد زنشو کشت، بهانه کردن هشتگ زدن: #من_بی_ناموسم! من ناموس کسی نیستم!
❌ بعد در جشنواره رسمی گفتن بچه بدون ازدواج رو بهش نگیم #حرامزاده! حرامزادهها را قضاوت نکنید...😐
⚠️ همگی این کلمات تکه پازلهای طرح نابودی هویت ایرانی اسلامی است.
💢 این پروژه بیحس سازی افکار است که رسالت رسانه امروز است و ابزار آن سلبریتیها هستند.
#جهاد_تبیین
#بدون_تعارف
#اندکی_تفکر
……………………………………
#اندکی_تفکر🦋🌿
عجیبترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیبتر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هرکسی باید برگهی خودش را تصحیح می کرد، آن هم نه در کلاس، در خانه، دور از چشم همه.
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همهی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من، به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمیخواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی همکلاسیهایم دیدنی بود. آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند. اما این بار فرق داشت، این بار قرار بود حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم، چون برخلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛ از اشتباهاتم چشمپوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم.
زندگی پر از امتحان است، خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم، تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم، اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد، آن روز چهرهمان دیدنی است.
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را میگیریم.
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟