eitaa logo
"کنجِ حرم"
265 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
•♥️🍃• های‌انتظار 🌤 ○°آقا تو بیا و آبرو دارے ڪن گندم‌زدگان خاڪ را یارے ڪن یڪ جمعہ بیا با نفس نرگسے‌ات این باغچہ را دوباره گُلڪاری ڪن🪴💐 ‌• " "🦋 ‌• 🕊 ‌•
کاش‌‌اینوبعضیامیدونستن‌که‌حجاب مخصوصِ‌‌خانومانیست‌و‌همه‌آدمانوعے حجاب‌باید‌داشته‌باشند :).. حتے‌اینکه‌حجاب‌فقط‌به‌پوشش‌ِظاهر‌ محدود‌نمیشه ! همه‌آدما‌با‌توجه‌به‌جایگاه‌ِخودشون‌‌و‌موقیعتشون بایدنوعے‌حجاب‌ِدیگه‌علاوه‌بر‌پوشش‌ِظاهر داشته‌باشند .. '' حجابِ‌رفتارے،کلامے،اخلاقے،‌ حتی‌حجاب‌ِفکر؎ 🌿'' • اینکه‌فکر‌انسان‌از‌بعضےازخط‌ِقرمزا‌عبور‌نکنه؛ خیلی‌مهمہ..(:! • ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد
آنھاچفیه‌بستندتابسیجۍواربجنگند من‌چادرمیپوشم‌تازهرایۍزندگےڪنم! آنھاچفیه‌راخیس‌میڪردندتا نفس‌هایشان”آلوده‌ٔشیمیایۍ”نشود من‌هم‌چادرمیپوشم‌تا از”نفسھاےآلوده”دوربمانم😌🌱!... ━━━━━━━━━
00:03
ریحانه‌خلقت😍 چـٰادر یَعنی صُعود یَعنی بالا رَفْتَنْ اَز ریسمان الهی اما؛ وَقتی بِه قُله میرسی که! حَیا را هَم هَمراه خُودٺْ داشته باشی غِیر از این حَتما سُقوط خواهی کرد ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
.🤍🌸. . . ⚡️ ازعالمی پرسیدند: بالاترین وزنه چند کیلو است ڪه یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟! گفت: بالاترین وزنه یه پتوی 1 کیلویی است ڪه هنگام بتواند از روۍ خود بلند ڪند، هر کی این وزنه رو بلند کنه است. ------------------
🌿 نمازش‌ ڪہ‌ تمام‌ شد‌ چادر را‌ تا‌ڪرد‌ وگـذاشت در سـجـاده! مـوهـایش‌ را پریشان‌ کرد، سرخاب‌ سفیدابۍ کرد‌ و‌ وارد‌ مـجـلس‌ مھـمانۍ شـد .... فرشتہ‌ سمت‌ چپ‌ لبخند‌ تلخۍ زد‌ و بہ‌ فرشتہ‌ سمت‌ راست‌ گفت؛ انگار خدا‌ فقط‌ نامحرمہ ..🚶‍♀️ ●°خدا‌ عاشـق میخواد نه مشتری بھشت . . . 🖐🏻
🔻کار رسانه‌ها اینگونه است. ❌ اولش می‌گفتن: آدم باید دلش پاک باشه، بی‌حجاب‌ها را نکنید!! ❌ بعد گفتن: دگرباش‌های جنسی مریضن! یه مریضیه! انحراف جنسی نیست. ❌ بعد گفتن: ... ❌ بعد گفتن: بخور! حق مردم را نخور! ❌ بعد یه زد زنشو کشت، بهانه کردن هشتگ زدن: ! من ناموس کسی نیستم! ❌ بعد در جشنواره رسمی گفتن بچه بدون ازدواج رو بهش نگیم ! حرامزاده‌ها را قضاوت نکنید...😐 ⚠️ همگی این کلمات تکه پازل‌های طرح نابودی هویت ایرانی اسلامی است. 💢 این پروژه بی‌حس سازی افکار است که رسالت رسانه امروز است و ابزار آن سلبریتی‌ها هستند. ……………………………………
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امـــام زمــان میگـه‌:عــه‌تـــوام رفـتی؟!!!! پـس ڪــی مـــونــد برام😞💔 🔺از دست ندید👍 !
"کنجِ حرم"
امـــام زمــان میگـه‌:عــه‌تـــوام رفـتی؟!!!! پـس ڪــی مـــونــد برام😞💔 🔺از دست ندید👍 #سخنرانی #را
رفقا.. هیچ وقت فکر نکنین من دیگه آب از سرم گذشته و اینا... این تله شیطانه اینکه خدا بهتون اجازه فکر کردن به توبه رو داده یعنی هنوز خیلی دوستون داره.. یعنی منتظر برگشتن شماست! ولی خدایی عجب خدایی داریم! شبیهشم پیدا نمیشه تو دنیا... راستی رفیق...چند دقیقه ای هست اذان زده، نمازتو خوندی؟!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے زیاد برام  مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم _عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا پیش شهید گمنام🥀 شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ... فرزند روح الله🌿 این هفتہ  بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش _بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ... من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما.... احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونہ تا رسیدم مامان صدااااام کرد -اسماااااااا _(ای واے خدا ) سلام مامان جانم؟ _جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے؟ _فردا؟ _اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا اها..... یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست.... این و گفتم و رفتم تو اتاقم ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود؟! وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن... همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد.... 🙂🌿
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبودم  مامان صداش در اومد _اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو _وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا.....(یدفہ زنگ و زدن ) دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم سریع حاضر شدم  نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے سنم و یکم برده بود بالا با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من چاے و ریختم مامان صدام کرد _اسماء جان چایے و بیار خندم گرفت مثل این فیلما چادرمو مرتب کردم  وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم ب جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون آقاے سجادے؟!😳 ایـݧ جاچیکار میکنہ!😕 ینی این اومده خواستگارے من! واے خدا باورم نمیشہ چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود اما چاره اے نبود باید میرفتم ..... 🙂🌿