🔻سالگرد شهادت خلبان شهید عباس بابایی
🔹در مراسم چهلم شهید، مرد میانسالی را دیدم که کلاه نمدی به سر داشت و شلواری گشاد پوشیده بود و بر مزار عباس خاک بر سر میریخت و به شدت میگریست. چنان میگریست که دیگران را هم متأثر میکرد. نزدیکش شدم و پرسیدم: «پدر جان! این شهید با شما چه نسبتی داشت؟» مرد سرش را بلند کرد و گفت: «او همه زندگی ما بود. ما هر چه داریم از او داریم... من اهل ده زیار هستم. اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند. ما نمیدانستیم که او چه کاره است؛ چون همیشه با لباس بسیجی میآمد. او برای ما حمام ساخت. مدرسه ساخت. حتی غسالخانه برای ما ساخت و همیشه هرکس گرفتاری داشت برایش حل میکرد.»
پیرمرد میگفت ما او را نمیشناختیم، تا اینکه از شهادتش، آنهم را از روی عکس که به دیوار زده بودند باخبر شدیم.
از کتاب پرواز تا بینهایت
شهید عباس بابایی
#شهید_عباس_بابایی
#فرماندهان_میدان
🇮🇷 @Modafeonline 👈