11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شهید حاجقاسم سلیمانی فلسطین گردنهای است که اگر دشمن بر آن مسلط شود ما در تهران نمیتوانیم بمانیم...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی...🌷🕊
✅ دعای عرفه
⬅️ قسمت چهل پنج - پایانی
💎 مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ و َمَحَوْتَ الاَْغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ
آثار را با آثار نابود كردى، و اغيار را به احاطه كنندگان افلاك انوار محو نمودى،
💎 یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ
اى كه در سراپرده هاى عرشش پرده نشين از اين شد كه ديده ها او را دريابد،
💎 یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِوآءَ
اى آن كه به كمال زيبايی اش تجلّى كرد، پس تحقق يافت عظمتش از روى استيلا و برتری
💎 کَیْفَ تَخْفى وَ اَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ و َاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ
چگونه پنهان شوى و حال آن كه نمايانى، يا چگونه غايب شوى و حال آن كه ديده بانى و حاضرى،
💎 اِنَّکَ عَلى کُل ِّشَىْءٍ قَدیرٌ و َالْحَمْدُلله وَحْدَهُ
همانا تو بر هرچيز توانايى، و سپاس تنها از آن خداست، خداى يگانه.
✅ پایان.
#سلامبرابراهیم📚
پاييز 1361 بود. با موتور به سمت ميدان آزادي ميرفتيم. ميخواستم ابراهيم را براي عزيمت به جبهه به ترمينال غرب برسانم.
يک ماشــين مدل بالا از کنار ما رد شــد. خانمي کنار راننده نشسته بود که حجاب درستي نداشت. نگاهي به ابراهيم انداخت و حرف زشتي زد.
ابراهيم گفت: سريع برو دنبالش!من هم با سرعت به ســمت ماشين رفتم. بعد اشاره کرديم بيا بغل، با خودم گفتم: اين دفعه حتمًا دعوا ميكنه.
اتومبيل کنار خيابان ايستاد. ما هم كنار آن توقف کرديم.منتظــر برخورد ابراهيم بودم. ابراهيم كمي مكــث كرد و بعد همينطور که
روي موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسي گرمي کرد!
راننده که تيپ ظاهري ما و برخورد خانمش را ديده بود، توقع چنين سلام و علیکی را نداشت
#اینحکایتادامهدارد...
#قرارِعاشقۍ❤️
『هر زمان جوانۍ دعاےفرجمهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان #امامزمان(عج) دستهاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان بلند میکنند و براے آن جوان دعا میفرمایند؛چہ خوش سعادتند ڪسانیڪہ حداقل روزے یڪبار #دعایفرج را زمزمہ مۍڪنند:)』
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
[اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج]♥️