غنچه با دلِ گرفته گفت:
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت:
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد
تو چه فکر میکنی؟
راستی!
کدامیک درست گفتهاند؟
من که فکر میکنم
گل به راز زندگی اشاره کردهاست
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر از غنچه پاره کرده است
قیصر امینپور
🌴 @ModamQom
چشمِ بیدار بر این تلخی ایام ببند
خوابهایی شکرین بهر تو دیدهست بهار ..
#فریدون_مشیری
🌴@ModamQom
سپاسی فزاينده از بخت دارم
كه شد يار تا بار ديگر بهاری ببينم
گلی بر سر شاخساری ببينم
هوايی بنوشم
نوايی برآرم
نگاری ببينم...
#فریدون_مشیری
🌴@ModamQom
اتخيلك نجمة واذكر انك قمر؛ أنت حلمي الذي طال أمده.
تو را چون ستارهای تصور میکنم و سپس به یاد میآورم که تو ماهی؛ تو خوابِ بلندِ برآورده شدهی منی.
🌴 @ModamQom
هرگز ز دل امید، گل آوردنم نرفت!
این شاخ خشک، زنده به بوی بهار توست!
#هوشنگ_ابتهاج
🌴@ModamQom
#سیزده۱۳
سیزده بدر است، شهریار معشوق بیوفای عهد جوانی خود را پس از سالها از دور میبیند که حالا چند کودک او را مادر صدا میکنند...
🔸🔷🔸
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
شهریار
🌴 @ModamQom
وانظُر بِعَینِ الوُدِّ وَالعَطفِ اِلینا
با چشم محبت و مهربانی، به ما نگاه کن... 🌙
*
اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ لِی إِلیٰ کُلِّ خَیْرٍ سَبِیلاً، وَمِنْ کُلِّ مَا لَاتُحِبُّ مانِعاً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...
«خدایا از تو درخواست میکنم
برایِ من به سویِ هر خیری راهی
و از هرچه نمیپسندی مانعی قرار دهی،
ای مهربانترین مهربانان...»
#رمضانمبروک
🌴 @ModamQom
MasnaviRamazaan-BaazKhaani160.ogg
2.29M
#مثنویرمضان
#محمدرضا_شجریان
#در_مایه_افشاری
🔸
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوانِ آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهر های اجمالی کنی
طفلِ جان از شیرِ شیطان باز کن
بعد از آنش با مَلَک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام
#مولوی
🌴 @ModamQom
خوشبختی، نامهای نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانهات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد. خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکلپذیر... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیدهی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده از شناختنش شویم...
۱۴ فروردین، زادروز
#نادر_ابراهیمی
🌴@ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠《بحرِ طویل》
در ستایش و مَنقَبَت حضرت رسول (ص)
نوازندگان دوتار:
حاج سلیمان قربانی
علیرضا قربانی
کنسرتِ لندن، سال ۱۳۷۹
#موسیقی_خراسان 🎶
🌴 @ModamQom
صباح الخير للذين يظنوا أن العالم
بأكمله انغلقَ في طريقهم ولا يعلموا
أن بعد كُل ضيق مُتسع من الله ...
صبح بخیر به تمام آنهایی که گمان میکنند دنیا به آخر رسیده و
دیگر راهی برای آنها باقی نمانده ؛
و نمیدانند که خدا بعد از هر سختی و تنگنا، راه و راحتی برای آنها فراخ نموده است ...
🌴@ModamQom
لب تشنگی از حُرمت و حِرمان دو مَقام است
یک روزِ مُحرّم نشود این رمضانها
محمد سهرابی
🌴 @ModamQom
دل دیوانه ی ما بی دف و نی در رقص است
شور ما نیست به این سلسله چندان محتاج
#صائب_تبریزی
🌴@ModamQom
32.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این سرایِ بیکسی کسی به در نمیزند
🔹
شعر: سایه (هوشنگ ابتهاج)
تار و آواز: محمدرضا لطفی
در مایهی دشتی
🌴 @ModamQom
🔹 در خواستی از حمیدرضا آقاسلیمی
بازآ
که در فراق تو
چشم امیدوار
چون گوش روزه دار
بر الله اکبرست...
سعدی
🌴 @ModamQom
لا نجاح و لا فشل فی الحب..
یکفی أنک أحببت..
---------------------------------------
در عشق، برد و باخت وجود ندارد
همین بس که عاشق شدی..
#أنیس_منصور
🌴@ModamQom
🕯شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
▪️ شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
🕯 کنار بستر مرگ یگانه امّیدش
▪️ گرفته زمزمه، یا رب خدیجه را دریاب
سالروز رحلت بانوی بزرگ اسلام، ام المومنین حضرت خدیجه(س) تسلیت باد.
@ModamQom
کانون ادبی مدام
🕯شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب ▪️ شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب 🕯 کنار بستر مرگ یگانه امّیدش
☀️ خیلی خب، به بهونه امروز بخوانید از حامد آقا عسکری و کاشیکاریهاشو ببینید...
کاشی اول:
جوان با صورتی استخوانی، موهایی مثل حجرالاسود سیاه و براق و دندانهایی مثل صدف حرف میزد و گزارش میداد، دفتر حساب کتاب را گذاشته بود وسط و با صدایی چون رطب گزارش مالی سفر شام را میداد: زن آب گلویش پایین نمیرفت، لرزشی محو در دستهایش بود: چه گواراست این جوان قریشی، چه ملاحتی دارد... حرف که میزند از دهانش میشود پرواز پروانهها را دید...
کاشی دوم:
جوان قریشی دلش را برده بود و صحبتها شده بود و حالا کنارش پای سفره عقد نشسته بود، جوان شرمگین و مومنانه دستش را گرفته بود و خدیجه حالا خوشبختترین زن جهان بود.
کاشی سوم:
جوان یک بار دستش را گرفته بود و برده بودش حرا را نشانش داده بود، گفته بود من اینجا میآیم فکر میکنم، به ستاره ها نگاه میکنم، اینجا یواشکی من است، فقط تو میدانی...
کاشی چهارم:
عصرها بقچه نان و خرما و کوزهای آب و شیر را میزد زیر بغل یال کوه را میرفت بالا و سلام میکرد، بعد مینشستند به تماشای کعبه و غروب آفتاب و ماه و ستارهها...
کاشی پنجم:
جوان وضو گرفتن یادش داده بود، از اینجا اب بریز اینجوری مسح بکش ... با هم وضو میگرفتند، میآمدند کنار کعبه نیایش و نماز میکردند... علی هم بود...
کاشی ششم:
دختر توی بطنش مدام با زن حرف میزد، تنها بود و برای به دنیا آمدنش هیچکدام از زنان مکی نیامدند، خدا چهار زن آسمانی فرستاد، دختر به دنیا آمد، سوره کوثر نازل شد، اسمش را جوان قریشی گفت بگذاریم فاطمه.
کاشی هفتم:
جوان عاشق عطر بود، برایش مدام عطر میخرید، لباسهای جوان را که میشست، وقت پهن کردن یقه لباس را به بینی میچسباند و بهشت را تصور میکرد.
کاشی هشتم:
زن همه دارایی اش را داده بود به محمد که خرج خدا کند، روزگار سوی نامهربانش را داشت نشان میداد، هرچند این سالها هم کم رنج و عذاب نکشیده بودند.
کاشی نهم:
از چند روز پیش ناخوش بود امروز حالش بدتر شد، اذان را که گفتند توی شعب ابی طالب یک خرما را ده نفری افطار کردند، زن پلکهایش روی هم آمد، مرد استرجاع خواند، اشک ریخت و دخترشان نرم گریست، زن رفته بود ... زنی که کارآفرین برترحجاز بود و خرمای خاورمیانه را تامین میکرد حالا توی مراسم ختمش یک بشقاب خرما نبود که بچرخانند.
کاشی دهم:
خدیجه بهترین اسپانسر جهان بود و هست، نگفت پول میاورم پسرعمویم اسمش توی تیتراژ باشد از فلانی و فلانی تشکر کن، بنر وآرم شرکتم حتما اول و آخر ووسط پروژه کار شود. دین بزرگترین پروژه فرهنگی محمد بود و خدیجه پول گذاشت و آبرو گذاشت در آخر هم جان گذاشت...
همه اینها را گفتم حالا خداوکیل #امالمومنین کیست؟؟
#یاخدیجه
🌴 @ModamQom
🌼 ۲۵ فروردین ماه، بزرگداشت عطار نیشابوری
و گفت:
«نماز و روزه بزرگ است
لکن کبر و حسد از دل بیرون کردن بزرگتر است
که دل جای نظرِ خداوند است.»
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرة الاولیاء عطّار نیشابوری
🌴 @ModamQom
ره میخانه_ شجریان.mp3
6.16M
🌳
عشق از خراسان خیزد
از آن روی که عطار خراسانی است
🔹🔸
کمانچه و آواز
"ره میخانه"
خواننده: #محمدرضاشجریان
شعر: #عطارنیشابوری
کمانچه: #کیهان_کلهر
در آواز بیات کرد
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر منِ مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کاین خمّار خام است
میان مسجد و میخانه راهیاست
بجویید ای عزیزان کاین کدام است
به میخانه امامی مست خفتهست
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کاو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
🌼آمد چو به نیمه ماهِ پرفیضِ صیام
🌸شد طلعتِ مجتبی عیان چون مَهِ تام
🌼با رویِ حسن خویِ حسن جلوه نمود
🌸فرزند ابوالحسن امام بن امام
میلاد باسعادت امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد✨
🌴@ModamQom
سلام بر آنان
که در پنهان خویش،
بهاری برای شکفتن دارند...!
#سلمان_هراتی
🌴@ModamQom
بوی گل را التفات غنچه زندان است و بس
خون خورد در گوشه گیری هر کجا وابستهایست
#بیدلدهلوی
#شرحبیت
التفات در اینجا به معنای توجه و وابستگی و علقه دنیوی آمده است.
وابستگی غنچه به بویی که در خود دارد، زندان او شده است، زیرا باعث میگردد برای حفظ کردن این بو در خود شکفته نگردد.
خون خوردن در مصرع دوم نیز کنایه از رنج کشیدن است و مفهوم مصرع دوم چنین میشود که وابستگی هایی که توام با انزوا و در خود فرو رفتن است، باعث رنج و زحمت میشود.
🌴 @ModamQom