eitaa logo
کانون ادبی مدام
205 دنبال‌کننده
253 عکس
85 ویدیو
9 فایل
💠 کانون ادبی هنری مُدام🔅 🔹️دانشگاه قم🔹️ MDM-UQ 🔸️ 🌴 خیال‌انگیز و شورانگیز، مدام؛ اینجا صدا از ژرفای دل، صحبتی روح‌افزا و بهجت‌انگیز از هنر و ادبیات است، این آیینه‌خانه نامش مدام است... 🔸️ روابط عمومی و ارسال آثار: @Modam_uq دبیر: @NimaShokravi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁❄️ خبر رسید که پاییز رو به پایان است چه دلخوشید؟ که این اول زمستان است! تو ای خزان زده جنگل، مخوان سرود سرور صبور باش که فصل درخت سوزان است نبود و نیست مرا همدمی که این جنگل نه جنگل است، که انبوه تک درختان است چه گریه‌ها که نکردند ابرها تا صبح به پشت گرمی این غم که ماه پنهان است! هوای هیچ دلی پرس و جوی دریا نیست مدار پرسه این جوی‌ها خیابان است محمد مهدی سیار تصویر: پشت بام کتابخانه دانشگاه 🌴 @ModamQom
را مشتاق نیما یوشیج می‌خوانند؛ مردی که ۳۵ سال دست‌نوشته‌های ناخوانا و فرسوده پدر شعر نو فارسی را گردآوری و تدوین کرد. به گزارش ایسنا، اگر شامگاه ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ سیروس طاهباز بدرود حیات نمی‌گفت، امروز دوم دی‌ شمع تولد ۸۴ سالگی خود را فوت می‌کرد. او زاده سال ۱۳۱۸ در بندرانزلی بود. در تهران و آبادان، درس خواند و رشته‌ پزشکی را در دانشگاه تهران تا سال ششم ادامه داد؛ اما چنان شیفته ادبیات شد که پزشکی را رها کرد.  از آبان‌ماه سال ۱۳۴۰ تا اسفندماه سال ۱۳۴۵ سیروس طاهباز سردبیر و ناشر مجله «آرش» بود. انتشار این مجله به آشنایی او با خانواده نیما یوشیج انجامید. سپس به انتشار «دفترهای زمانه» پرداخت.   او کار گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین بیش از ۲۰هزار برگ از دست‌نوشته‌های ناخوانا و فرسوده‌ نیما یوشیج ـ بنیان‌گذار شعر امروز ایران ـ را که تنها اندکی از آن در زمان حیات او منتشر شده بود، از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد و در طی ۳۵ سال، با انتشار ۲۳ دفتر جداگانه، نهایتا توانست مجموعه‌ کامل شعرهای نیما (فارسی و طبری)، مجموعه‌ کامل نامه‌ها، درباره‌ شعر و شاعری و برگزیده‌ آثار نیما (نثر به همراه دفتر یادداشت‌های روزانه) را منتشر و بدین سان، نام خود را به عنوان گردآورنده‌ کلیه‌ آثار نیما یوشیج ماندگار کند؛ به همین دلیل مرتضی کاخی، نویسنده و ویراستار طاهباز را مشتاق نیما می‌خواند به گونه‌ای که طاهباز به شوخی می‌گفت: «می‌خواهم تابعیت مازندران را بگیرم». البته برخی از جمله کاخی و سیروس نیرو معتقدند عیب کار طاهباز در جمع‌آوری آثار نیما این است که غلط‌گیری درستی نشده‌اند. طاهباز در کارنامه‌ ادبی خود، علاوه بر ترجمه‌ آثاری از جان اشتاین بک، ارنست همینگوی، آرتور میلر و ساموئل بکت، در حوزه‌ ادبیات کودکان، صاحب ده‌ها نوشته و ترجمه است که از میان آن‌ها می‌توان به شاعر و آفتاب، بچه‌ها و کبوترها، باغ همیشه بهار، پیروزی بر شب و یادگار دوست اشاره کرد. در سال ۱۳۴۸ سیروس طاهباز به پیشنهاد م. آزاد به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیوست و در کنار فیروز شیروانلو، فریده فرجام و بعدها داریوش آشوری و نادر ابراهیمی به کار ویرایش، نگارش و ترجمه برای کودکان و بررسی‌های تاریخی ادبیات کودکان پرداخت و میان سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بر عهده داشت. او  علاوه بر اینکه خود جایزه‌ «سیب طلایی» دوسالانه‌ «براتیسلاوا» را برای کتاب «باز هم زندگی کنیم» به دست آورد، کتاب‌های متعددی از آن کانون، صاحب معتبرترین جوایز بین‌المللی شدند. طاهباز خالق بیش از ۷۰ کتاب تألیف، تدوین یا ترجمه در حوزه‌های مختلف ادبی است: ازجمله «تک‌نگاری یوش»، «پردرد کوهستان»، «کماندار بزرگ کوهساران»، «مصیبت نویسنده بودن»، «تپه‌ آویشن»، «در نای صلح و کتاب ماهی سیاه دانا»، «از پا نیفتاده و ده داستان دیگر از همینگوی»، «دنیا خانه‌ من است»، «منتخبی از شعر و نثر نیما»، «زنی تنها؛ درباره‌ زندگی و هنر فروغ». سیروس طاهباز شبانگاه ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ در ۵۹ سالگی از دنیا رفت و کنار نیما در خانه‌ او که از اماکن حفاظت‌شده‌ میراث فرهنگی در یوش است، در خانه ابدی خود آرمید. ایسنا 🌴 @ModamQom
مژده‌ی عمر ابد می‌رسد اکنون ز لبش صبر کن یک نفس ای دل که آمد پرتره اثر میلاد مسیح پیام آور صلح و مهربانی مبارک باد🍃🌹 🌴 @ModamQom
رشتهٔ مریم، کمند سوزنِ عیسی نشد روح‌های آسمانی کی زمینی می‌شود؟ صاف با آفاق کن صائب، دل خود را که صبح مشرقِ خورشید از روشن جبینی می‌شود گفته‌اند که حضرت مریم (ع) رشته‌ای داشت بسی ظریف که اگر آن را دوتا در سوزن نمی‌کرد، دیده نمی‌شد! نیز گفته‌اند: چون عیسای مسیح (ع) را وقت عروج‌ دررسید، جز سوزنی که پارگی جامه بدان رفو کند، از مال دنیا با خود نداشت. بیت می‌گوید: علایق این جهانی نمی‌تواند مانع عروج و تعالی جانهای وارستگان شود. 🌴 @ModamQom
29.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻میرزای شاعر روایتی از زندگی و زمانه ایرج میرزا 🌴 @ModamQom
▪دکتر امیربانو کریمی (فرزند امیری فیروزکوهی و همسر مظاهر مصفا) درگذشت. . «شعر او [مظاهر مصفا] را بسیار می‌پسندم و دوست دارم. سیمای او در این آینهٔ روشن همان است که من می‌خواهم، عزت نفس و بی‌نیازی از هرکس و هرچیز، ستیز با ظلم، سرکشی و طغیان، درشتی با قدرتمندان و بالادستان، وطن‌پرستی و مردم‌دوستی...» امیربانوی مصفا (امیری فیروزکوهی) از مقدمهٔ کتاب «نسخهٔ اقدم» 🌴 @ModamQom
به یاد ادوارد براون (BROWNE, EDWARD)، ایرانشناس بزرگ بریتانیایی که در ۵ ژانویهٔ ۱۹۲۶ از این جهان درگذشت. از ایشان پژوهش‌ها و نوشته‌های ارزشمندی در زمینۀ تاریخ و ادبیات ایرانی، نظم و نثر فارسی، تصحیح و نشر متون و کتب کهن فارسی به یادگار مانده است. روانش شاد.🥀 🌴 @ModamQom
MohammadReza Shajaryan - Gerye Ra Be Masti (320).mp3
10.77M
▫️گریه را به مستی بهانه کردم تصنیف و آهنگ: عارف قزوینی 🌴 @ModamQom
شاعران بسیاری غزل سروده‌اند که از لحاظ صوری شبیه هم‌اند اما لحن آنها متفاوت است: - لحن سنایی: بی‌پروا و قلندرانه - لحن عطار: جدی و حسرت‌آمیز - لحن سعدی: شوخگنانه و کنایه‌آمیز - لحن مولوی: شادمانه و شورانگیز - لحن حافظ: رندانه و ایهام‌انگیز - لحن صائب: غمگنانه و اندوه‌آمیز. 📖  سبک‌شناسی، دکتر محمود فتوحی، انتشارات سخن، تهران:۱۳۹۱، ۷۸. 🌴 @ModamQom
هدایت شده از 
مجله+مدام+فایل+نهایی+-1_184113.pdf
9.82M
📣 انتشار نشریه ادبی مدام، شماره اول زمستان ۱۴۰۲ 📌 ویژه نامه: تاثیر متقابل ادبیات ایران و جهان 🔹 مدیر مسئول و سردبیر: نیما شکروی 🔸مدیری اجرایی: نیما نوروزی
سال‌ها دل پُر هوس کردم دعا سودی نداشت تا برون رفت آرزو از دل، دعا شد مستجاب 📚 عرفات العاشقین 🌴 @ModamQom
شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم ما را به سخت‌جانیِ خود این گمان نبود 📖 تذکرهٔ هفت اقلیم تالیف امین احمد رازی قرن ۱۱ه.ق
Mohammad Motamedi - Afarinesh (128).mp3
3.8M
🔹 آفرینش باصدای آهنگ از فرید سعادتمند شعر از 🌴 @ModamQom
بیت با خطّ‌ِ شخصِ بیدل👆🏼 از ترحُّم تا مدارا، وز مروَّت تا وفا هرچه را کردم طلب دیدم ز عالم رفته است «بیدلِ دهلوی» 🌴 @ModamQom
هدایت شده از حوزه هنری استان قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 ۱۴ بهمن سالروز درگذشت مورخ، ادیب و نویسنده، عباس زریاب خویی است، با این فرزند خلف ایران بیشتر آشنا شوید. 🔺 @Artqom_ir l آپارات I بله I ایتا I وبسایت
آب حسرت می‌چکد از دیدهٔ سیّاره‌ها شاعر قرن یازدهم (عهد صفوی) 🌴 @ModamQom
نگار من که به‌مکتب نرفت و خط ننوشت به‌غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد به‌بهانه عید مبعث 🌴 @ModamQom
🔻 غزلی از سعدی با رویکردی حافظانه برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را از مایهٔ بیچارگی قطمیر مردم می‌شود ماخولیای مهتری سگ می‌کند بلعام را زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحب‌دلی باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چمد ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم‌اندام را دلبندم آن پیمان‌گُسِل منظور چشم آرام دل نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را باران اَشکم می‌رود وز اَبرَم آتش می‌جهد با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود صوفی گران‌جانی بِبَر ساقی بیاور جام را 🌴 @ModamQom
▫️۲۰ بهمن‌ماه زادروز مهرداد اوستا 🔅 غزل وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم اگر زخلق، ملامت و گر ز کرده، ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی‌ام؟ شکوفه‌ی اشکی که درهوای تو هرشب زچشم ناله شکفتم، به‌روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد، به‌شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم چو شمع خنده نکردی مگر به‌روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی مگر ز موی سپیدم به جز وفا و عنایت، نماند درهمه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم نبود از تو گزیری، چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، به دوش ناله کشیدم جوانی‌ام به سمندِ شتاب می‌شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم به‌روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به‌گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم وفا نکردی و کردم، به سر نبردی و بردم ثباتِ عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم 🌴 @ModamQom
🔅 دیر است، گالیا! در گوش من فسانه‌ی دلدادگی مخوان! دیگر ز من ترانه‌ی شوریدگی مخواه! دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان عشق من و تو؟... آه این هم حکایتی‌ست اما در این زمانه که درمانده هرکسی از بهر نان شب دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست شاد و شکفته در شب جشن تولدت تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک امشب هزار دختر هم‌سال تو ولی خوابیده‌اند گرْسِنه و لخت روی خاک زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو بر پرده‌های ساز اما هزار دختر بافنده این زمان با چرک و خون زخم سرانگشت‌هایشان جان می‌کنند در قفس تنگ کارگاه از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن پرتاب می‌کنی تو به دامان یک گدا، وین فرش هفت‌رنگ که پامال رقص توست از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ در تاروپود هر خط و خالش، هزار رنج در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ، این‌جا به خاک خفته هزار آرزوی پاک اینجا به باد رفته هزار آتش جوان دست هزار کودک شیرین بی‌گناه چشم هزار دختر بیمار ناتوان... دیر است گالیا! هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان هنگامه‌ی رهایی لب‌ها و دست‌هاست عصیان زندگی‌ست در روی من مخند! شیرینی نگاه تو بر من حرام باد! بر من حرام باد از این پس شراب و عشق! بر من حرام باد تپش‌های قلب شاد! یاران من به بند، در دخمه‌های تیره و نمناک باغ‌شاه در عزلت تب‌آور تبعیدگاه خارک در هر کنار و گوشه‌ی این دوزخ سیاه زود است گاليا در گوش من فسانه‌ی دلدادگی مخوان اکنون ز من ترانه‌ی شوریدگی مخواه! زود است گالیا! نرسیده‌ست کاروان... روزی که بازوان بلورین صبح‌دم برداشت تیغ و پرده‌ی تاریک شب شکافت، روزی که آفتاب از هر دریچه تافت، روزی که گونه و لب یاران هم‌نبرد رنگ نشاط و خنده‌ی گم‌گشته بازیافت، من نیز باز خواهم گردید آن‌زمان سوی ترانه‌ها و غزل‌ها و بوسه‌ها، سوی بهارهای دل‌انگیزِ گل‌فشان سوی تو، عشق من... 🌴 @ModamQom
عارف مرغانْست لک‌لک لک‌لکش دانی که چیست؟ مُلکُ لَک و الامرُ لَک والحمدُ‌لک یا مستعان 🌴 @ModamQom
08 Tasnif Boudano Soroudan.mp3
6.19M
از بودن و سرودن باصدایِ محمد معتمدی شعرِ محمد‌رضا شفیعی کدکنی
نرگس که نظر باز بود در صف گل ها تا چشم تو را دیده نظر سوی تو دارد¹ 1_بیت از استاد مرحوم احمد گلچین معانی است. 🌴 @ModamQom